Dictiornary-Farsi | ادم بسیار دارا | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
croesus	ادم بسیار دارا


Other Matches

vlsi	مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity	حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super-	کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
well fixed	دارا
endows	دارا
wealthy	دارا
wealthiest	دارا
comprising	دارا
well-heeled	دارا
endow	دارا
endowing	دارا
well heeled	دارا
wealthier	دارا
possessor	دارا
possessors	دارا
u.h.f.	بسامد بسیار بسیار زیاد
ultra high frequency	بسامد بسیار بسیار زیاد
having	دارا بودن
possess	دارا بودن
owe	دارا بودن
owed	دارا بودن
owes	دارا بودن
possessing	دارا بودن
have	دارا بودن
encompass	دارا بودن
to be a master of	دارا بودن
encompasses	دارا بودن
encompassed	دارا بودن
owns	دارا بودن
owning	دارا بودن
owned	دارا بودن
to put in possession	دارا کردن
own	دارا بودن
possesses	دارا بودن
fraught	دارا همراه
to have	دارا بودن
to hold	دارا بودن
to possess	دارا بودن
to have possession of	دارا بودن
encompassing	دارا بودن
born in the purple	دارا زاده
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
contain	دارا بودن دربرداشتن
contained	دارا بودن دربرداشتن
contains	دارا بودن دربرداشتن
it is of the last importance	منتهای اهمیت را دارا است
possessing	تصرف کردن دارا بودن
possesses	تصرف کردن دارا بودن
possess	تصرف کردن دارا بودن
take the chair	ریاست انجمنی را دارا بودن
unjustified enrichment	دارا شدن غیر عادلانه
There is a vast gulf between the haves and have - nots .	میان دارا وندار دریایی فاصله است
quartz clock	بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
nanocomputer	کامپیوتری که توانایی پردازش داده ها را دربیلیونیمهای یک ثانیه دارا میباشد
state-of-the-art	بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
pitch setting	تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
ascii	رشتهای از حروف ASCII که در ادامه کد ASCII صفر را به عنوان بیان کننده انتهای رشته دارا می باشند
out and a way	بسیار
mickle	بسیار
by far	بسیار
longeval	بسیار زی
not a lettle	بسیار
sopping	بسیار
many	بسیار
muckle	بسیار
beastby	بسیار
awfully	بسیار
an abundance of	بسیار
numerous	بسیار
abundant	بسیار
far	بسیار
multifarious	بسیار
much	بسیار
oftentimes	بسیار
multiplicity	بسیار
immortally	بسیار
multiped	بسیار پا
desperate	بسیار بد
far and away	بسیار
precious	بسیار
plenty	بسیار
ever so	بسیار
very	بسیار
mickle or muckle	بسیار
detestable	بسیار بد
lashongs	بسیار
no end of	بسیار
so mush	بسیار
galore	بسیار
rotten <adj.>	بسیار بد
lousy <adj.>	بسیار بد
terrible <adj.>	بسیار بد
awful <adj.>	بسیار بد
sadly	بسیار بد
thousand and one	بسیار
unco	بسیار
very little	بسیار کم
clinking	بسیار
overly	بسیار
all-	بسیار
powerfully	بسیار
seldom	بسیار کم
lot	بسیار
all	بسیار
parlous	بسیار
sorely	بسیار
much pleased	بسیار خوشتود
much rain	باران بسیار
well-to-do <idiom>	بسیار ثروتمند
be unable to say boo to a goose	بسیار ترسو
much was said	بسیار چیزهاگفته شد
all right <idiom>	بسیار خوب
clued-up	بسیار مطلع
meticulosity	دقت بسیار
many books	کتابهای بسیار
many persons	مردمان بسیار
polyphonous	بسیار صدا
infernality	زشتی بسیار
inappreciable	نامحسوس بسیار کم
hairline rule	خط بسیار نازک
corking	بسیار عالی
bulimy	حرص بسیار
overpriced <adj.>	بسیار گران
too expensive <adj.>	بسیار گران
at railway speed	بسیار تند
at full lick	بسیار تند
at a premium	بسیار مطلوب
d. stupid	بسیار کودن
dateless	بسیار قدیم
deep read	بسیار خوانده
hunky dory	بسیار خوب
high strung	بسیار حساس
heavy poll	ارا بسیار
e. use ful	بسیار سودمند
heart break	اندوه بسیار
gelid	بسیار سرد
dozens of girls	ذختران بسیار
dirt cheap	بسیار ارزان
diaphoresis	خوی بسیار
deluxe	بسیار زیبا
delightsome	بسیار دلپسند
at a great rat	بسیار تند
sizzler	بسیار گرم
polychromic	بسیار رنگ
polychromatic	بسیار رنگ
supereminent	بسیار بلند
superfine	بسیار فریف
point device	بسیار درست
pleophagous	بسیار خوار
superheat	بسیار گرم
pianissimo	بسیار اهسته
supersubtlety	زرنگی بسیار
perfervid	بسیار باحرارت
peracute	بسیار سخت
peracute	بسیار حاد
overripe	بسیار رسیده
overrefinement	تصفیه بسیار
polygonal	بسیار گوشه
polygonal	بسیار پهلو
polygram	شکل بسیار خط
punctuality	دقت بسیار
primordiality	قدمت بسیار
prepotent	بسیار توانا
prepotency	نفوذ بسیار
precisionist	بسیار دقیق
precipitancy	تعجیل بسیار
precipitance	تعجیل بسیار
polystome	جانور بسیار
polystomatous	جانور بسیار
polysemous	بسیار معنی
polysemia	بسیار معنایی
polyphonic	بسیار صدا
polyphagous	بسیار غذا
polyhistor	بسیار دانی
thank you very much	بسیار ممنونم
the d. is in him	بسیار شروراست
multi-millionaires	بسیار ثروتمند
multivincular	بسیار پیوند
multitudinously	با گروه بسیار
multisonous	بسیار صدا
overly	بسیار گرانه
squeaky clean	بسیار تمیز
wedded	بسیار علاقمند
multisonant	بسیار صدا
cloying	بسیار احساساتی
multiform	بسیار شکل
polyhistor	دانش بسیار
multidentate	بسیار دندان
multangular	بسیار گوشه
daylights	بسیار ترسناک
multocular	بسیار چشم
multi-millionaires	بسیار پولدار
multi-millionaire	بسیار ثروتمند
ultramodern	بسیار تازه
v.l.f.	بسامد بسیار کم
ad nauseam	بسیار زننده
all-powerful	بسیار نیرومند
death trap	بسیار خطرناک
death traps	بسیار خطرناک
high-pitched	بسیار شیبدار

croesus

ادم بسیار دارا