English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
rube ادم دهاتی ناشی
Other Matches
low cycle fatigue خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
peasant دهاتی
kern دهاتی
peasants دهاتی
tao دهاتی
narrow minded دهاتی
boorish دهاتی
clodhoppers دهاتی
boors دهاتی
boor دهاتی
clodhopper دهاتی
villager دهاتی
villagers دهاتی
doric دهاتی
villein دهاتی
churl دهاتی
chuff دهاتی
carle دهاتی
carl دهاتی
backwoodsman دهاتی
loutish دهاتی وار
churlishly دهاتی وار
skep سبدگرد دهاتی
arcadian ادم دهاتی
yokel دهاتی نادان
hobnail دهاتی روستایی
villatic روستایی دهاتی
rustication دهاتی سازی
frosted دهاتی سازی
yokels دهاتی نادان
rustic مربوط به دهکده دهاتی
hick دهاتی جاهل احمق
hicks دهاتی جاهل احمق
look ahead جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
resultant ناشی
maladroit ناشی
skill less ناشی
skilless ناشی
therefrom ناشی از ان
ill ناشی
ill- ناشی
resulting ناشی
resulted ناشی
result ناشی
due ناشی از
amateurish ناشی
mala filde ناشی
dilettanti ناشی
dilettantes ناشی
dilettante ناشی
descended ناشی
Due to ناشی از
gauche ناشی کج
emergent ناشی
ills ناشی
even tual ناشی
muff ناشی
on account of somebody [something] ناشی از
muffed ناشی
muffs ناشی
muffing ناشی
awkwardness ناشی گری
premune ناشی از جلوگیری
emanate ناشی شدن
emanated ناشی شدن
emanates ناشی شدن
emanating ناشی شدن
awkward age سن خامکار [ناشی]
toxic ناشی از زهراگینی
awkward بی لطافت ناشی
unfortunate ناشی ازبدبختی
privative ناشی از محرومیت
hypostatic ناشی از ته نشینی
gremie بی تجربه و ناشی
gaucherie ناشی گری
due to an accident ناشی از یک حادثه
irritative ناشی از تحریک
adipic ناشی ازچربی
abnerval ناشی از عصب
as green as grass <idiom> کم تجربه و ناشی
guttural ناشی از گلو
novice ادم ناشی
novices ادم ناشی
jackleg ناشی نادرست
dittographic ناشی ازتکراراشتباهی
rhapsodical ناشی از احساسات
variorum ناشی ازچندمنبع
sequent منتج ناشی
tisy ناشی از مستی
issued ناشی شدن
rises ناشی شدن
rises ناشی شدن از
issue ناشی شدن
rise ناشی شدن
rise ناشی شدن از
negligent ناشی از بی مبالاتی
internal ناشی ازدرون
unskil ناشی بی مهارت
stingy ناشی از خست
issues ناشی شدن
unperfect ناشی نابلد
diastrophic ناشی ازتغییرات ارضی
resulting ناشی شدن نتیجه
resulted ناشی شدن نتیجه
despiteous ناشی ازکینه یالج
result ناشی شدن نتیجه
shear failure گسیختگی ناشی از برش
shear crack ترک ناشی از برش
left handed واقع در سمت چپ ناشی
intuitional ناشی از درک مستقیم
scorbutic ناشی از کمبود ویتامین C
proceed ناشی شدن از عایدات
proceeded ناشی شدن از عایدات
well meaning ناشی از قصد خوب
damage feasant خسارت ناشی از حیوانات
indiscriminate ناشی از عدم تبعیض
toxic psychosis روان پریشی ناشی از سم
tutelar authority اختیار ناشی از قیومت
internal باطنی ناشی ازدرون
impiteous ناشی از سخت دلی
inexpertly ازروی ناشی گری
associative inhibition بازداری ناشی از تداعی
associative facilitation سهولت ناشی از تداعی
inexpertness ناشی گری بی تخصصی
interoceptive ناشی از امعاء واحشاء
use inheritance وراثت ناشی از کاربرد
well-meaning ناشی از قصد خوب
absorption losses تلفات ناشی از جذب
ebb current جریان ناشی از افت اب
shear stress تنش ناشی از برش
arises رخ دادن ناشی شدن
renunciative ناشی از انکار نفس
ravening حریص ناشی از حرص
war risks خطرات ناشی از جنگ
well-intentioned ناشی از نیت خوب
short sighted ناشی از کوته نظری
kinetic energy نیروی ناشی ازحرکت
comes رخ دادن ناشی شدن
profits a prendre حقوق ناشی از مزارعه
come رخ دادن ناشی شدن
ingenious با هوش ناشی از زیرکی
wind wave موج ناشی از باد
arise رخ دادن ناشی شدن
wind wave خیز اب ناشی از باد
pot valour دلپری ناشی از مستی
arising رخ دادن ناشی شدن
perjurious ناشی از پیمان شکنی
occupation disease امراض ناشی از کار
royalistic ناشی از شاه پرستی
flow ناشی شدن فلو
sentiment ضعف ناشی ازاحساسات
vinculo matrimonii ناشی از علقه زوجیت
transmissions خطای ناشی از اختلال در خط
transmission خطای ناشی از اختلال در خط
flowed ناشی شدن فلو
flows ناشی شدن فلو
thoughtless لاقید ناشی از بی فکری
renunciatory ناشی از انکار نفس
occupation authorities اقتدارات ناشی از اشغال
rain wash فرسایش ناشی از ریزش باران
dispersion error اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
rental income درامد ناشی از اجاره بها
deflationary gap لطمه ناشی از رکود اقتصادی
forced vibration ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
property income tax مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
excess demand inflation تورم ناشی از مازاد تقاضا
property income درامد ناشی از املاک ومستغلات
faute de mieux همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
demand pull inflation تورم ناشی از فشار تقاضا
form drag مقاومت ناشی از شکل جسم
somatogenic ناشی از سلولهای جداری وبدنه
social increment افزایش ناشی از کار جمعی
social decrement کاهش ناشی از کار جمعی
occupation authority اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
simple content debt دین ناشی از قرارداد شفاهی
repetitive stress injury اسیب ناشی از فشار تکراری
rounding errors خطاهای ناشی از سرراست کردن
lummox ادم ناشی وخام دست
supply push inflation تورم ناشی از فشار عرضه
technological unemployment بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
idols of the cave اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
idols of the market اوهام ناشی از سخن وامیزش
wind load سربار ناشی از اثرات باد
well mcaning خوش نیت ناشی از قصدخوب
to play a poor game ناشی بودن مهارت نداشتن
hunger osteopathy بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
paganish بیت پرست ناشی ار شرک
wage push inflation تورم ناشی از فشار مزد
maladroitness ناشی گری بیدست و پایی
derives ناشی شدن از منتج کردن
bizarre غیر مانوس ناشی از هوس
deriving ناشی شدن از منتج کردن
laity مردم غیر روحانی ناشی
greenhorns مبتدی ادم خام یا ناشی
greenhorn مبتدی ادم خام یا ناشی
machines خطای ناشی از خرابی قطعه
catcher بوکسور ناشی کتک خور
machined خطای ناشی از خرابی قطعه
derive ناشی شدن از منتج کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com