English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (10 milliseconds)
English Persian
chatterbox ادم روده دراز
chatterboxes ادم روده دراز
Search result with all words
windbag نطاق روده دراز
windbags نطاق روده دراز
prolix خسته کننده روده دراز
ileac وابسته به روده دراز
ileal وابسته به روده دراز
ileitis اماس روده دراز
ileum روده دراز
wind bag سخنران پرگو نطاق روده دراز کیسه باد سینه
Other Matches
I´m as hungry as a horse. آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
hungry as a hunter <idiom> آنقدر گشنه که روده بزرگ روده کوچک را بخورد
guts دل و روده
bowels روده
bowel روده
gutting روده
garbage روده
gutting دل و روده
guts روده
ileum چم روده
in a tangle روده
enteron روده
gill روده
gut دل و روده
gut روده
soricine موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
enterotomy عمل روده
gut روده دراوردن از
gutting روده دراوردن از
hysterically روده بر کننده
guts روده دراوردن از
tormina قولنج روده
hysterical روده بر کننده
knuckle قرحه روده
yack روده درازی
viscerate روده در اوردن از
knuckles قرحه روده
small intestine روده باریک
small intestine روده کوچک
cecum روده کور
coecum روده کور
large intestine روده بزرگ
embowel روده در اوردن از
embowel در روده گذاردن
enteralgia درد روده
enterectomy روده بری
enterocele فتق روده
enterography شرح روده ها
enterology روده شناسی
enterotomy روده شکافی
jejunum تهی روده
haruspex روده بین
helminth کرم روده
caecum روده کور
ascarid کرم روده
saburra اخلاط روده
purtenance دل و روده متعلقات
mesentery روده بند
disembowel روده دراوردن از
disemboweled روده دراوردن از
disemboweling روده دراوردن از
disembowelled روده دراوردن از
disembowelling روده دراوردن از
disembowels روده دراوردن از
long windedness روده درازی
intestinal روده دار
intestine روده امعاء
intestines روده امعاء
screaming روده برکننده
hindgut روده خلفی
enteritis اماس روده
colons ستون روده
rectum راست روده
colon ستون روده
rectums راست روده
peritoneum برون شامه روده ها
proctoptosis سقوط روده راست
prolixity پرگویی روده درازی
endamoeba امیب انگل روده
duodenitis اماس روده اثناعشر
hookworm نوعی کرم روده
chitlings روده کوچک خوک
chitlins روده کوچک خوک
chitterlings روده کوچک خوک
large intestine قولون روده فراخ
mesenteric وابسته به روده بند
mesenteric مانند روده بند
mesenteritis اماس روده بند
mesenterical وابسته به روده بند
sidesplitting روده براز خنده
eventration بیرون ریختگی روده
to roar with laughter <idiom> از خنده روده بر شدن
gastrointestinal مربوط به معده و روده
jejunal وابسته به روده تهی
invagination پیچ خوردن روده
octopus روده پای هشت پا
to set in a roar از خنده روده برکردن
to split one's sides از خنده روده برشدن
to die of laughing ارخنده روده برشدن
octopuses روده پای هشت پا
in wards شکمبه و روده واردات
duodenums روده اثنی عشر دوازدهه
ileus انسداد روده قولنج الیاوسی
duodenum روده اثنی عشر دوازدهه
He hasnt got a single straight intestine. <proverb> یک روده راست در شکمش نیست .
colitis ورم مخاط روده بزرگ
yak وراجی کردن روده درازی
yaks وراجی کردن روده درازی
proctoscope الت معاینه روده راست
eviscerate روده یا چشم و غیره رادراوردن
eventration جنین بی شکم یابی روده
typhlitis اماس روده کور ورم اعور
intussusception دخول بخشی از روده در بخش دیگر
introsusception دخول بخشی از روده در بخش دیگر
sausages روده محتوی گوشت چرخ شده
sausage روده محتوی گوشت چرخ شده
roundworm انواع کرم های گرد انگل روده
pinworm کرم ریزسنجاقی انگل روده انسان ازدسته نماته ها
laparectomy برش بخشی از روده که درپهلوی ادمی واقع است
entozoa انگلهای داخلی بطور اعم وبخصوص کرمهای روده
catgut روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
linear دراز
long headed سر دراز
dolichomorphic دراز تن
lengthwise دراز
long دراز
oblongated دراز
longed دراز
longer دراز
longest دراز
longs دراز
macro دراز
toom دراز
verbose دراز
lengthy دراز
longish دراز
to eke out دراز
oblongs دراز
to piece out دراز
oblong دراز
prolix دراز
long- دراز
to be prolonged دراز
longheaded دراز سر
lantern jawed چانه دراز
to stretch out دراز کردن
inductile دراز نشو
long-time دراز مدت
extend دراز کردن
long-drawn-out دور و دراز
long term <adj.> دراز مدت
long run [American E] <adj.> دراز مدت
in the long run در دراز مدت
verbalization دراز گویی
long necked گردن دراز
prolixity دراز نویسی
streek دراز کردن
long bill نوک دراز
long billed نوک دراز
long bone استخوانهای دراز
long eared گوش دراز
longhead کله دراز
long wind دراز نفسی
long term دراز مدت
long range دراز مدت
long shunt شنت دراز
proboscises پوزه دراز
morella cherry گیلاس دم دراز
lanternjaws چانه دراز
drag on <idiom> دراز کردن
protract دراز کردن
prolongate دراز کردن
longeval دراز عمر
pintail اردک دم دراز
oblonated دراز :درازنا
tender fleshed cherry گیلاس دم دراز
long run دراز مدت
far-fetched دور و دراز
lengthens دراز کردن
long-term دراز مدت
far fetched دور و دراز
stretched دراز کردن
elongation دراز شدگی
snipe نوک دراز
elongates دراز کردن
oblongs دراز پهنا
elongates دراز شدن
proboscis پوزه دراز
long-life عمر دراز
at full length دراز کشیده
snipes نوک دراز
sniping نوک دراز
lengthens دراز شدن
lengthening دراز شدن
elongate دراز شدن
elongate دراز کردن
lengthening دراز کردن
long-winded دراز نفس
lengthened دراز شدن
long winded دراز نفس
longer-term دراز مدت
lengthened دراز کردن
blue moon زمان دراز
oblong دراز پهنا
narrower دراز وباریک
string چسبناک دراز
narrowest دراز وباریک
long life عمر دراز
wader مرغ دراز پا
longevity دراز عمری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com