Dictiornary-Farsi | ادم عقب مانده وکهنه پرست | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
fogey	ادم عقب مانده وکهنه پرست
fogeys	ادم عقب مانده وکهنه پرست
fogies	ادم عقب مانده وکهنه پرست
fogy	ادم عقب مانده وکهنه پرست


Other Matches

xenophile	بیگانه پرست اجنبی پرست
stale	پر زور وکهنه
New and used cars are sold here .	انواع اتوموبیل های نو وکهنه بفروش می رسد
gutter man	دوره گردیکه چیزهای ارزان وکهنه می فروشد
philanthropize	نوع پرست بودن نوع پرست کردن
idle balance	مانده راکد مانده غیرفعال
hards	پس مانده کتان یاشاهدانه پس مانده
retort residue	ته مانده یا پس مانده قرع
rinsing	پس مانده ابکشی پس مانده
residue check	بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
pagan	بت پرست
idolater	بت پرست
idolatry	بت پرست
ilolater	بت پرست
heathens	بت پرست
uxorious	زن پرست
heathen	بت پرست
idol worshipper	بت پرست
pagans	بت پرست
ichthyolater	ماهی پرست
iconolater	شمایل پرست
mammonist	دنیا پرست
mariolatrous	مریم پرست
theist	خدا پرست
self seeker	نفس پرست
renifleur	بو پرست جنسی
mammonish	مال پرست
philoprogenitive	اولاد پرست
philomath	دانش پرست
uxorious	عیال پرست
patiot	میهن پرست
humanitarian	نوع پرست
nepotist	خویش پرست
mithraist	مهر پرست
heliotrope	گل افتاب پرست
sun worshipper	افتاب پرست
heliolatrous	افتاب پرست
ethnocentric	نژاد پرست
demonist	دیو پرست
chamaeleontis	افتاب پرست
chamaeleon	افتاب پرست
bacchant	باده پرست
selfish	خود پرست
partisan	میهن پرست
partisans	میهن پرست
salacious	شهوت پرست
fitful	هوس پرست
fire worshipper	اتش پرست
fireworshipper	اتش پرست
gluttons	شکم پرست
aesthete	جمال پرست
aesthetes	جمال پرست
guebre	اتش پرست
girasole	گل افتاب پرست
girasol	گل افتاب پرست
ghebre	اتش پرست
gheber	اتش پرست
gastronomer	شکم پرست
fogyish	کهنه پرست
glutton	شکم پرست
ethnocentric	قوم پرست
philanthropists	نوع پرست
philanthropic	نوع پرست
epicure	شکم پرست
lecherous	شهوت پرست
epicures	شکم پرست
philanthropist	نوع پرست
formalist	فاهر پرست
racists	نژاد پرست
womanisers	مرد زن پرست
womanizer	مرد زن پرست
womanizers	مرد زن پرست
public-spirited	میهن پرست
racist	نژاد پرست
wordly minded	دنیا پرست
xenophile	بیگانه پرست
xenophilous	بیگانه پرست
royalist	شاه پرست
royalists	شاه پرست
patriot	میهن پرست
wino	باده پرست
uptight	کهنه پرست
unreconstructed	کهنه پرست
pickup artist	مرد زن پرست
pick-up artist	مرد زن پرست
player [American E]	مرد زن پرست
chauvinist	میهن پرست متعصب
patriots	میهن پرست ها [مرد]
bacchanal	میگسار وباده پرست
jingo	میهن پرست متجاوز
To be a money grubber.	پول پرست بودن
sluts	زن هرزه وشهوت پرست
slut	زن هرزه وشهوت پرست
patriot	شخص میهن پرست
skinheads	رذل نژاد پرست
antediluvian	ادم کهنه پرست
skinhead	رذل نژاد پرست
quixote	ادم خیال پرست
worldling	ادم دنیا پرست
patriots	شخص میهن پرست
paganish	بیت پرست ناشی ار شرک
old fashioned	کهنه پرست محافظه کار
lewd	ناشی از هرزگی شهوت پرست
Gourmand . Glutton .	آدم شکم پرست ( شکمو )
gourmands	صاحب سر رشته در خوراک شکم پرست
philanthrope	ادم نوع پرست خیرخواه بشر
gourmand	صاحب سر رشته در خوراک شکم پرست
mossback	ادم کهنه پرست یا محافظه کار
mossyback	ادم کهنه پرست یا محافظه کار
loose ends	ته مانده
remanence	مانده
recrementitious	پس مانده
heel tap	ته مانده
remanent	پس مانده
fag ends	ته مانده
fag end	ته مانده
loose end	ته مانده
tailling	پس مانده
leavings	ته مانده
leavings	پس مانده
residve	پس مانده
recrement	پس مانده
fordone	مانده
forwearied	مانده
offscourings	پس مانده
forworn	مانده
refusing	پس مانده
orts	پس مانده
dreg	پس مانده
draff	پس مانده
played out	مانده
knub	پس مانده
oversize materials rejects	مانده
riffraff	ته مانده
scum	پس مانده
silt	ته مانده
dross	پس مانده
residual	ته مانده
balances	مانده
deposit	پس مانده
residual	مانده
scraps	ته مانده
scrapping	ته مانده
residues	ته مانده
residues	مانده
residues	پس مانده
residue	ته مانده
residue	مانده
residue	پس مانده
wearied	مانده
wearies	مانده
weary	مانده
wearying	مانده
scrap	ته مانده
scrapped	ته مانده
picking	پس مانده
heel	پس مانده
heels	پس مانده
remainder	مانده
refuses	پس مانده
leftovers	پس مانده
refuse	پس مانده
refused	پس مانده
leftover	پس مانده
tailing	پس مانده
deposits	پس مانده
balance	مانده
outworn	مانده
culls	مانده [اجناس]
pitch	ته مانده تقطیر
ace	ذرهای مانده
pitches	ته مانده تقطیر
positive balance	مانده مثبت
behind	عقب مانده
dregs	باقی مانده
aces	ذرهای مانده
reflex reserve	پس مانده بازتاب
relative harmonic content	مانده نسبی
remainder	باقی مانده
remnant	باقی مانده
residue	پس مانده تقطیر
negative balance	مانده منفی
leftover	پس مانده غذا
poor countries	عقب مانده
ort	پس مانده غذا
leftovers	پس مانده غذا
backward	عقب مانده
remains	باقی مانده
remnants	باقی مانده
remanence	مغناطیس مانده
rejects	مانده [اجناس]
residual bitumen	قیر ته مانده
Two more days to go before (until). . .	دوروز مانده تا ...
scantling	باقی مانده
stay behind	عقب مانده
excrement	پس مانده فضله
the work was paralysed	کارناقص مانده
job lots	ته مانده انبار
to knock up	مانده شدن
job lot	ته مانده انبار