English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
minim ادم کوتوله نقطه
minims ادم کوتوله نقطه
Other Matches
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
dwarfing کوتوله
dwarfed کوتوله
pygmoid کوتوله
dwarf کوتوله
grubs کوتوله
elfin کوتوله
pygmaean کوتوله
grubbed کوتوله
homunculus کوتوله
pygmean کوتوله
grub کوتوله
atomy کوتوله
midge کوتوله
midges کوتوله
dwarfs کوتوله
dwarfing کوتوله شدن
stubbed ته بلیط کوتوله
white dwarf کوتوله سفید
chuffy کوتوله وچاق
negrillo کوتوله سیاه
knurly کوتاه قد کوتوله
stub ته بلیط کوتوله
dwarfish کوتوله مانند
stubbing ته بلیط کوتوله
tom thumb شخص کوتوله
gnome کوتوله گورزاد
pygmyish کوتوله وار
dwarfed کوتوله شدن
gnomes کوتوله گورزاد
dwarfs کوتوله شدن
dwarf کوتوله شدن
dwarf star ستاره کوتوله
stubs ته بلیط کوتوله
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
runt کبوتر خانگی درشت کوتوله
pug ادم کوتوله طره گیسو
runts کبوتر خانگی درشت کوتوله
pugs ادم کوتوله طره گیسو
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
pointillism نقاشی نقطه نقطه
point to point network شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
break up point نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
polkadot طرح نقطه نقطه خال خال
speckle نقطه نقطه یا خال خال کردن
point نقطه
speck نقطه
ice point نقطه یخ
ice melting point نقطه یخ
dotty نقطه نقطه
punctum نقطه
specks نقطه
full stops نقطه
neel point نقطه نل
point to point نقطه به نقطه
point to point line خط نقطه به نقطه
dot نقطه
dotting نقطه
prick نقطه
pricked نقطه
punchation نقطه
pricking نقطه
punctate نقطه نقطه
pricks نقطه
punctation نقطه
punctulate نقطه نقطه
stpular نقطه نقطه
full stop نقطه
two dots one dash line خط دو نقطه یک خط
jotted نقطه
jot نقطه
speckle نقطه
tittle نقطه
jots نقطه
spotter نقطه نقطه
ellipsis سه نقطه [...]
periods نقطه
period نقطه
spot نقطه
spots نقطه
impact point نقطه فرود
impact point نقطه اصابت
weak point نقطه ضعیف
exit point نقطه خروج
exit point نقطه مرگ
exit point نقطه خروجی
extreme point نقطه حدی
f.n.p نقطه گداز
face off spot نقطه رویارویی
weak square نقطه ضعف
critical point نقطه بحرانی
solstitium نقطه انقلاب
equivalence point نقطه هم ارزی
estimated position نقطه تخمینی
estimated position نقطه براوردی
eutectic point نقطه اوتکتیک
eutetic point نقطه اتکتیک
exchange point نقطه تعویض
fire point نقطه شعله
fire point نقطه اشتعال
fusion point نقطه گداز
growing point نقطه رویش
gutty نقطه دار
yield point نقطه تسلیم
flash point نقطه اشتعال
yeild point نقطه تسلیم
ignition point نقطه اشتعال
igniting point نقطه احتراق
yellow spot نقطه زرد
igniting point نقطه اشتعال
ignition point نقطه افروزش
fusing point نقطه ذوب
zero point نقطه صفر
semi-colons نقطه ویرگول
fixed point نقطه ثابت
whole hog تادورترین نقطه
semi-colon نقطه ویرگول
flash point نقطه احتراق
image point نقطه تصویر
image element نقطه تصویر
frost point نقطه شبنم
yield point نقطه شکست
fixation point نقطه تثبیت
firing point نقطه اشتعال
center نقطه گره
check point نقطه بازرسی
check point نقطه مقابله
check point نقطه ازمایش
checkout point نقطه وارسی
choice point نقطه گزینش
cold spot نقطه سرماگیر
compensation point نقطه موازنه
congealing point نقطه انجماد
setting point نقطه انجماد
critical point نقطه بحرانی
burning point نقطه اشتعال
bubble point نقطه جوش
balanc point نقطه تعادل
base point نقطه مبنا
basic point نقطه مبداء
binary point نقطه دودوئی
bp نقطه جوش
branchpoint نقطه انشعاب
break even point نقطه عطف
break off position نقطه رهایی
break point نقطه توقف
breakpoint نقطه انفصال
brittle point نقطه شکنندگی
cross over point نقطه همگذری
curie point نقطه کوری
dot pitch درجه نقطه
dot prompt نقطه اعلان
dots per inch نقطه در هر اینچ
dotter نقطه گذار
punctuator نقطه گذار
dpi نقطه در هر اینچ
drop point نقطه پرش
drop point نقطه چکه
end point نقطه پایانی
endmost اقصی نقطه 0
entry point نقطه دخول
entry point نقطه ورود
distributing point نقطه توزیع
directing point نقطه نشانی
cutoff point نقطه برش
data point نقطه داده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com