English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 259 (26 milliseconds)
English Persian
give ارائه دادن
gives ارائه دادن
giving ارائه دادن
tender ارائه دادن
tendered ارائه دادن
tenderest ارائه دادن
tendering ارائه دادن
present ارائه دادن
presented ارائه دادن
presenting ارائه دادن
presents ارائه دادن
produce ارائه دادن
produced ارائه دادن
produces ارائه دادن
bring forward ارائه دادن
hold forth ارائه دادن
put in ارائه دادن
knuckle under <idiom> ارائه دادن
Search result with all words
put ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
put ارائه یا توضیح دادن
puts ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
puts ارائه یا توضیح دادن
putting ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
putting ارائه یا توضیح دادن
project ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
projected ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
projects ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
render ارائه دادن ترجمه کردن
rendered ارائه دادن ترجمه کردن
renders ارائه دادن ترجمه کردن
authentication به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
produce اقامه کردن ارائه دادن سند
produced اقامه کردن ارائه دادن سند
produces اقامه کردن ارائه دادن سند
propound پیشنهاد کردن ارائه دادن
propounding پیشنهاد کردن ارائه دادن
propounds پیشنهاد کردن ارائه دادن
misrepresentation بد ارائه دادن
allege دلیل اوردن ارائه دادن
alleges دلیل اوردن ارائه دادن
alleging دلیل اوردن ارائه دادن
submit ارائه دادن پیشنهادکردن
submit واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submits ارائه دادن پیشنهادکردن
submits واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitted ارائه دادن پیشنهادکردن
submitted واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitting ارائه دادن پیشنهادکردن
submitting واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
exhibit ارائه دادن ابراز کردن
exhibited ارائه دادن ابراز کردن
exhibiting ارائه دادن ابراز کردن
exhibits ارائه دادن ابراز کردن
forthcoming اماده ارائه دادن
porrect منبسط کردن ارائه دادن
propone پیشنهاد کردن ارائه دادن
to produce testimony مدرک ارائه دادن
to put in منصوب کردن ارائه دادن
To submit something to someone. چیزی را به کسی تسلیم کردن (ارائه دادن )
Other Matches
b scan ارائه ب
adductor ارائه
display ارائه
exposures ارائه
displayed ارائه
exposure ارائه
presentations ارائه
displaying ارائه
displays ارائه
offering ارائه
d scan ارائه دی
c display ارائه سی
c scan ارائه سی
presentation ارائه
presentment ارائه
b display ارائه ب
exhibitions ارائه
exhibition ارائه
d display ارائه دی
h display ارائه اچ
productions ارائه
k display ارائه کی
k scan ارائه کی
ppi scan ارائه پی پی ای
p scan ارائه پی
p display ارائه پی
l display ارائه ال
l scan ارائه ال
m display ارائه ام
n scan ارائه ان
m scan ارائه ام
n display ارائه ان
h scan ارائه اچ
production ارائه
j scan ارائه جی
j display ارائه جی
shew ارائه
exposal ارائه
f display ارائه اف
representations ارائه
f scan ارائه اف
representation ارائه
g display ارائه جی
range bearing display ارائه بی
g scan ارائه جی
represented ارائه کردن
showed ارائه نمایش
presentation ارائه عرضه
production ارائه ساخت
productions ارائه ساخت
represents ارائه کردن
show ارائه نمایش
represent ارائه کردن
shows ارائه نمایش
profert ارائه سند
offered پیشکش ارائه
renderable قابل ارائه
renderer ارائه دهنده
showings ارائه اشکارسازی
showing ارائه اشکارسازی
offers پیشکش ارائه
presentability قابلیت ارائه
misrepresentation بد ارائه نمودن
presentations ارائه عرضه
offer پیشکش ارائه
documentation ارائه اسناد یا مدارک
producing اقامه ارائه کردن
probation ارائه مدرک ودلیل
lead proof ارائه دلیل کردن
probational ارائه مدرک ودلیل
devil's advocate <idiom> [ارائه استدلال مخالف]
presenting bank بانک ارائه کننده
forthcomming اماده برای ارائه کردن
contract for supply قرارداد جهت ارائه کالا
forthcoming <adj.> آماده به ارائه [نزدیک به تحقق]
imageing model روش یا مدل ارائه تصاویر
Application may be filed by ... مهلت ارائه تقاضا نامه تا ... است.
subsequent filing [application, documents] ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
money player ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
We would appreciate it if you could provide us with some information about ... ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
sidekick تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
sidekicks تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
society of certified processors سازمانی که علائق و خواستههای متخصصین تایید شده کامپیوتر را ارائه میدهد
performance monitor برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند
scopolamine ی که با تزریق این ماده وامثال ان گرفته شده باشدقابل ارائه به دادگاه نیست
proof of debt سندی که از طرف بستانکار شخص ورشکسته یامتوفی یا شرکت در حال تصفیه ارائه میشود
how about <idiom> برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
word-perfect یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
word perfect یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
prompt کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
telpak سرویسی که توسط شرکتهای همگانی مخابراتی برای اجاره کانالهای با پهنای باندزیاد بین دو یا چندین نقطه ارائه می گردد
prompted کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompts کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
restatement of the law مجموعه قواعد حقوقی مجموعه اخرین تفسیرهای ارائه شده برای قوانین
sight bill حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
presentment ارائه برات از دارنده ان به محال علیه جهت قبولی نویسی یا محیل جهت پرداخت
consents اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
editing run در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
musicom یک زبان برنامه نویسی تصنیفی که روش هایی برای تولید تصنیفهای موسیقی اصیل بعلاوه موسیقی ترکیبی ارائه میدهد
innovation theory ارائه شد . برطبق این نظریه نوسانات تجاری و توسعه اقتصادی نتیجه نواوریهایی است که کارفرمایان اینده نگربمنظور کاهش هزینه ها وافزایش سود بکار میگیرند
artificial intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
available cash موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
exhibitor نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitors نمایش دهنده ارائه دهنده
presentable قابل معرفی قابل ارائه
presenter ارائه کننده معرفی کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
adducible قابل اضهار قابل ارائه
exhibiter نمایش دهنده ارائه دهنده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
liquidity preference theory براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود .
transfer order دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
ferry گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to put any one up to something کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
to sue for damages عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
example is better than precept نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
defines 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
iron law of wage قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
televising درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
expands توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
televised درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televise درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conducts هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
expand توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expanding توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
formation سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
televises درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
shift انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conducting هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shifted انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifts انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
arrest of judgment سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
adjudges با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudged با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
shifting حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
development گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
developments گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
adjudging با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
outdoes بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoing بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
to picture شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
outdo بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
congress party (indian national congress حزب کنگره- کنگره ملی هندبزرگترین حزب سیاسی هندوستان که در اواخر قرن 91 تاسیس شد و در حال حاضر با ارائه یک طرح سوسیالیستی برای جامعه بالاترین تعداد کرسی را درمجمع ملی هند داراست
allowances جیره دادن فوق العاده دادن
advances ترقی دادن ترفیع رتبه دادن
organization of the ground سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
square away سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
allowance جیره دادن فوق العاده دادن
greaten درشت نشان دادن اهمیت دادن
organisations سازمان دادن ارایش دادن موضع
indemnify غرامت دادن به تامین مالی دادن به
promulge انتشار دادن بعموم اگهی دادن
organization سازمان دادن ارایش دادن موضع
organizations سازمان دادن ارایش دادن موضع
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
dynamic اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
dynamically اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
triple option بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
massages ماساژ دادن تغییر دادن
embellished ارایش دادن زینت دادن
embellishes ارایش دادن زینت دادن
prefers ترجیح دادن برتری دادن
embellishing ارایش دادن زینت دادن
irritated خراش دادن سوزش دادن
cure شفا دادن بهبودی دادن
irritates خراش دادن سوزش دادن
massaging ماساژ دادن تغییر دادن
cured شفا دادن بهبودی دادن
cures شفا دادن بهبودی دادن
decern تشخیص دادن تمیز دادن
preferring ترجیح دادن برتری دادن
judging حکم دادن تشخیص دادن
develop بسط دادن پرورش دادن
massaged ماساژ دادن تغییر دادن
organize سازمان دادن ارایش دادن
organises سازمان دادن ارایش دادن
effectuate انجام دادن صورت دادن
organizing سازمان دادن ارایش دادن
develops بسط دادن پرورش دادن
organizes سازمان دادن ارایش دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com