Dictiornary-Farsi | اراجیف بد گویی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
gossip	اراجیف بد گویی
gossiped	اراجیف بد گویی
gossiping	اراجیف بد گویی
gossips	اراجیف بد گویی


Other Matches

gossipry	اراجیف
idle rumoues	اراجیف
titbit	شایعات اراجیف
titbits	شایعات اراجیف
chiromancy	پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
telnet	پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
as thought	گویی
one would say	گویی
hypologia	کم گویی
pauciloquy	کم گویی
scandals	بد گویی
scandal	بد گویی
candor	رک گویی
to stab in the back	بد گویی
outdpokenness	رک گویی
candour	رک گویی
plain speaking	رک گویی
soliloquies	تک گویی
soliloquy	تک گویی
downrightness	رک گویی
so to peaking	گویی
laconic speech	کم گویی
hypophrasia	کم گویی
knop	گویی
ingenuousness	رک گویی
free spokenness	رک گویی
jocose	بذله گویی
idioglossia	نامفهوم گویی
jocosely	بذله گویی
idiolalia	مهمل گویی
gratulation	تبریک گویی
piffle	مهمل گویی
iterance	باز گویی
reticence	سکوت کم گویی
improvisation	بدیهه گویی
to speak ill of	بد گویی کردن از
premonition	شوم گویی
premonitions	شوم گویی
reticency	سکوت کم گویی
ranten	بیهوده گویی
pseudology	دروغ گویی
verbosity	اطناب گویی
prate	یاوه گویی
poeticism	شعر گویی
restatement	باز گویی
restatements	باز گویی
exaggeration	گزافه گویی
rant	بیهوده گویی
ranted	بیهوده گویی
agitolalia	شتابان گویی
tachylalia	شتابان گویی
tachyphemia	شتابان گویی
ambage	ابهام گویی
echophrasia	پژواک گویی
echolalia	پژواک گویی
logorrhea	پراکنده گویی
missatement	خلاف گویی
metonymy	به تقریب گویی
divagation	پریشان گویی
open heartedness	رک گویی صداقت
witticisms	بذله گویی
ranting	بیهوده گویی
free spokenness	ساده گویی
labyrinthine speech	پریشان گویی
polylogia	پریشان گویی
rants	بیهوده گویی
cluttering	بریده گویی
polyphrasia	پریشان گویی
facetiousness	بذله گویی
leasing	دروغ گویی
witticism	بذله گویی
extemporization	بالبداهه گویی
divination	غیب گویی
wit	بذله گویی
wits	بذله گویی
jest	بذله گویی
jests	بذله گویی
lallation	کودکانه گویی
ellipsis	بریده گویی
bullshit	گزافه گویی
word salad	اشفته گویی
knock	بد گویی کردن از
knocked	بد گویی کردن از
knocks	بد گویی کردن از
repetitions	باز گویی
repetition	باز گویی
invective	ناسزا گویی
door-knob	دستگیره گویی
contradiction	خلاف گویی
contradictions	خلاف گویی
knobs	دستگیره گویی
ironies	وارونه گویی
irony	وارونه گویی
wittiness	لطیفه گویی
wittiness	بذله گویی
knob	دستگیره گویی
overstatement	گزافه گویی
disclosures	بی پرده گویی
stilted speech	مطنطن گویی
somniloquy or quence	سخن گویی
overstatements	گزافه گویی
soliloquize	تک گویی کردن
so to speak	چنانکه گویی
self contradiction	تناقض گویی
incoherence	گسسته گویی
disclosure	بی پرده گویی
tautologize	مکرر گویی
waggery	بذله گویی
vituperation	ناسزا گویی
revilement	ناسزا گویی
verbalization	دراز گویی
tympany	گزافه گویی
rhodomontade	گزاف گویی
rodomontade	گزاف گویی
to fling d.	بد گویی کردن
scandalum magnatum	بد گویی از بزرگان
unreserve	بی پرده گویی
recriminative	پس دهنده بد گویی یا تهمت
deliriousness	هذیان گویی [روانشناسی]
Do you mean it ? Really ? Honestly ?	جان من ؟( جدی می گویی )
it look as if	چنین مینماید که گویی
deliriousness	پرت گویی [روانشناسی]
bullshit	چرند گویی کردن
nattered	یاوه گویی کردن
toucher	گویی که باجک برخوردکند
tergiversation	بی ثباتی تناقض گویی
obsequiousness	تملق مزاج گویی
natter	یاوه گویی کردن
logorrhea	پرحرفی وبیهوده گویی
natters	یاوه گویی کردن
Is that so ? You dont say.	نه بابا ( جدی می گویی ) ؟
veridical	از روی حقیقت گویی
hyperbolize	گزافه گویی کردن
exaggerating	گزافه گویی کردن
pleasantry	بذله گویی شوخی
delirium	پرت گویی دیوانگی
bounced	جست گزاف گویی
divined	غیب گویی کردن
divines	غیب گویی کردن
divining	غیب گویی کردن
bounce	جست گزاف گویی
divine	غیب گویی کردن
witticism	شوخی لطیفه گویی
effusively	چنانکه گویی بریزد
witticisms	شوخی لطیفه گویی
pleasantries	بذله گویی شوخی
exaggerates	گزافه گویی کردن
bounces	جست گزاف گویی
overstate	گزافه گویی کردن
overstated	گزافه گویی کردن
overstates	گزافه گویی کردن
overstating	گزافه گویی کردن
exaggerate	گزافه گویی کردن
chicaneries	ضد ونقیض گویی مغالطه
doted	پرت گویی کردن
dote	پرت گویی کردن
extravaganza	فانتزی گزاف گویی
extravaganzas	فانتزی گزاف گویی
hyperbole	غلو گزاف گویی
recriminatory	پس دهنده بد گویی یاتهمت
quirks	مزاجی تناقض گویی
forebode	پیش گویی کردن
divining rod	چوب غیب گویی
fribble	یاوه گویی کردن
dotes	پرت گویی کردن
nattering	یاوه گویی کردن
quirk	مزاجی تناقض گویی
grandiloquence	گزاف گویی مبالغه
corespondent	مسئول جواب گویی
gutter ball	گویی که به شیار میافتد
chicanery	ضد ونقیض گویی مغالطه
my ears burn	گویی کسی از من سخن می گوید
bounces	پریدن گزاف گویی کردن
self contradiction	معارضه بانفس تناقض گویی
bombast	جنس پنبهای گزافه گویی
flim flam	هرزه درایی گزاف گویی
geomancy	غیب گویی ازروی خاک
he made a show of goung	چنان وانمودکردکه گویی میرود
welcoming drink	نوشیدنی خوش آمد گویی
he coins money	گویی پول سکه میزند
ingenuously	ازروی سادگی بارک گویی
rodomontade	گزافه گویی کردن فریاد
mythomania	جنون دروغ یا اغراق گویی
You took the words out of my mouth.	جانا سخن از زبان ما می گویی
monological	وابسته بشیوه تنهاسخن گویی
mealy mouthed	دریغ دارنده ازراست گویی
bounce	پریدن گزاف گویی کردن
bounced	پریدن گزاف گویی کردن
magniloquence	قلمبه نویسی گزاف گویی
longbows	اغراق گویی کمان دستی
divination	پیش گویی فال گیری
mealy-mouthed	دریغ دارنده ازراست گویی
longbow	اغراق گویی کمان دستی
As for me , I was going crazy ( mad ) .	مرا می گویی داشتم دیوانه می شدم
touch on (upon) <idiom>	خلاصه وار نوشتن ،چکیده گویی
on	گویی که هدف ضربه بعدی است
rhabdomancy	پیش گویی بوسیله چوب یاعصا
own nest	بد گویی از خانه خود زشت است
crotched	گویی که در مربع بالای میزبیلیارد است
sciomacy	غیب گویی از روی سایه مرده