English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
programmable logic array ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
Other Matches
pla ارایه منطقی برنامه پذیر
fpla ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان
fpla Array ProgrammingLogic Field ارایه منطقی برنامه پذیر درمحل
pla ارایه منطقی قابل برنامه نویسی
logic array ارایه منطقی
logic programming برنامه نویسی منطقی
programmable read only memory حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
subschema زیرمجموعه با تغییر شکل دیدگاه منطقی از شمای پایگاه داده که مورد نیاز برنامه کاربردی استفاده کننده بخصوصی میباشدزیرشمای
bomb یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombs یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed out یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
planning comission هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
scheduled wave امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
businesses مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
business مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
pl/m زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
simplex method روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
implies شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material conditional شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
implication شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
conditional شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material implication شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material consequence شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
paged address مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
api مجموعهای از توابع و دستورات برنامه استاندارد که به برنامه ساز امکان میدهد با برنامه از طریق برنامه کاربردی دیگر واسط شود
apt یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
linear programming برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
scheduled fire اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه
proms Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
prom Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
arrays ارایه
array ارایه
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
arrays ارایش ارایه
two dimensional array ارایه دو بعدی
three dimentional array ارایه سه بعدی
array declaration اعلان ارایه
storage array ارایه انباره
array processor پردازشگر ارایه
array ارایش ارایه
one dimensional array ارایه یک بعدی
linear array ارایه خطی
array index number عدد شاخص ارایه
indexed array ارایه شاخص دار
subscribted array ارایه زیرنویس دار
source برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس
object oriented روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود
memory controller gate array ارایه درگاه کنترل حافظه
video graphics array ارایه نگاره سازی بصری
vga ارایه نگاره سازی بصری
planned economies اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economy اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
new- دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newest دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newer دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
landing schedule برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
swap توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopping توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
job دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
swaps توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
jobs دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
multicolor graphics aray ارایه نگاره سازی چند رنگ
dynamic data exchange در ویندوز ماکروسافت و OS/2 روشی که در آن دو برنامه فعال می توانند دادههای خود را رد و بدل کنند یک برنامه از سیستم عامل می خواهد تا بین دو برنامه اتصال برقرار کند
planning <adj.> برنامه ریزی
programming برنامه ریزی
schematization برنامه ریزی
managements برنامه ریزی
management برنامه ریزی
sectoral planning برنامه ریزی بخشی
central planning برنامه ریزی مرکزی
centeralized planning برنامه ریزی متمرکز
quantitative programming برنامه ریزی کمی
comprehensive planning برنامه ریزی جامع
programmed برنامه ریزی شده
adhoc planning برنامه ریزی روزمره
agricultural planning برنامه ریزی کشاورزی
develop برنامه ریزی و تولید
program برنامه ریزی کردن
national planning برنامه ریزی ملی
regional planning برنامه ریزی منطقهای
programs برنامه ریزی کردن
develops برنامه ریزی و تولید
rural planning برنامه ریزی روستائی
work out <idiom> برنامه ریزی کردن
quadratic programming برنامه ریزی غیرخطی
schedule برنامه ریزی کردن
curriculum development برنامه ریزی درسی
scheduled برنامه ریزی کردن
schedules برنامه ریزی کردن
goal programming برنامه ریزی ارمانی
financial planning برنامه ریزی مالی
development planning برنامه ریزی توسعه
plans برنامه ریزی کردن
ex ante برنامه ریزی شده
educational planning برنامه ریزی اموزشی
dietetics برنامه ریزی غذایی
dynamic programming برنامه ریزی پویا
imperative planning برنامه ریزی اجباری
plan برنامه ریزی کردن
social planning برنامه ریزی اجتماعی
programming methods روشهای برنامه ریزی
square away <idiom> برنامه ریزی کردن
centralized planning برنامه ریزی متمرکز
linear programming برنامه ریزی خطی
economic planning برنامه ریزی اقتصادی
state planning برنامه ریزی دولتی
consolidated planning برنامه ریزی تلفیقی
macroplanning برنامه ریزی کلان
contract scheduling برنامه ریزی قرارداد
corporate planning برنامه ریزی شرکت
timing برنامه ریزی زمانی
overall planning برنامه ریزی کلی
family planning برنامه ریزی خانواده
planning principles اصول برنامه ریزی
optimal planning برنامه ریزی مطلوب
planning horizon افق برنامه ریزی
product planning برنامه ریزی محصولات
planning horizon مدت برنامه ریزی
production planning برنامه ریزی تولید
planning system نظام برنامه ریزی
personnel development برنامه ریزی استخدامی
optimal planning برنامه ریزی بهینه
planning model الگوی برنامه ریزی
population planning برنامه ریزی جمعیت
planning cycle دوره برنامه ریزی
directive planning برنامه ریزی هدایت شده
scheduling برنامه ریزی کارهای اجرائی
manpower planning برنامه ریزی نیروی انسانی
programmable terminal ترمینال قابل برنامه ریزی
financial planning system سیستم برنامه ریزی مالی
integer programming برنامه ریزی عدد صحیح
material requirements planning برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
programmed label برچسب برنامه ریزی شده
programmable check مقابله برنامه ریزی شده
programmed switch گزینه برنامه ریزی شده
programmed check مقابله برنامه ریزی شده
medium term planning برنامه ریزی میان مدت
programmed check بررسی برنامه ریزی شده
devise برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devised برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devises برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devising برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
non numeric programming برنامه ریزی غیر عددی
programmed computer کامپیوتر برنامه ریزی شده
impulse buying خرید بدون برنامه ریزی
production planning and control برنامه ریزی و کنترل تولید
production resource planning برنامه ریزی منابع تولید
short run planning برنامه ریزی کوتاه مدت
nonlinear programming برنامه ریزی غیر خطی
inter sectoral planning برنامه ریزی بین بخشی
nonprogrammed halt توقف برنامه ریزی نشده
gosplan سازمان برنامه ریزی شوروی
programmed instruction دستورالعمل برنامه ریزی شده
multi level planning برنامه ریزی چند سطحی
decentralized planning برنامه ریزی غیر متمرکز
long run planning برنامه ریزی بلند مدت
planned saving پس انداز برنامه ریزی شده
generalized planning برنامه ریزی تعمیم یافته
planned demand تقاضای برنامه ریزی شده
modular بخشهای کوچک نوشته شده در برنامه از کد کامپیوتر که مناسب برنامه سافت یافته است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است
Send To command دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
materials requirements planning برنامه ریزی مواد مورد نیاز
planning programming budgetting نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
harder که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
hard که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
hardest که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
redefine تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefines تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
planned investment سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
redefined تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
programmed i/o ورودی- خروجی برنامه ریزی شده
developments برنامه ریزی تولید محصول جدید
centrally planned economy اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
knock about <idiom> بدون برنامه ریزی سفر کردن
sensitivity analysis تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
blows برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
blow برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
redefining تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
development برنامه ریزی تولید محصول جدید
programmable memory حافظه برنامه پذیر
programmable function key کلید برنامه پذیر
preemptive multitasking حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
EAPROM گونهای EAROM که قابل برنامه ریزی است
electrically نوعی EAROM که قابل برنامه ریزی است
timer switch سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
electronically programmable برنامه پذیر به صورت الکترونیکی
programmable communications interface رابط مخابراتی برنامه پذیر
His presentation was actually just a recital of names, places, and dates. مطالب ارایه شده او [مرد] در واقع فقط شمارشی از نام، مکان، و تاریخ بود.
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
to reprogram دوباره برنامه ریزی [جدید] کردن [رایانه شناسی]
addressable نشانه گری که محل آن قابل برنامه ریزی است
blast ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
blasts ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
cursors نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com