Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (12 milliseconds)
English
Persian
correlation
ارتباط داشتن
Search result with all words
interlock
بهم ارتباط داشتن
interlocked
بهم ارتباط داشتن
interlocking
بهم ارتباط داشتن
interlocks
بهم ارتباط داشتن
connect
هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور
connects
هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور
cipher
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
ciphers
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
cyphers
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
Other Matches
teleconferencing
ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link
ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cut out
وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
liaison
ارتباط
correlation
ارتباط
link
ارتباط
connexions
ارتباط
connection
ارتباط
rapport
ارتباط
liaisons
ارتباط
communicating
ارتباط
coherency
ارتباط
coherence
ارتباط
enchainment
ارتباط
correspondency
ارتباط
relationships
ارتباط
hookup
ارتباط
concernment
ارتباط
intercommunication
ارتباط
ligature
خط ارتباط
correspondence
ارتباط
relation
ارتباط
communication
ارتباط
correspondences
ارتباط
relationship
ارتباط
signal communications
ارتباط و مخابرات
telecommunications
ارتباط تلگرافی
telecommunications
ارتباط از دور
communications
ارتباط و مخابرات
subcontrariety
ارتباط قیاسی
relevance
ربط ارتباط
wire
ارتباط باسیم
association
پیوند ارتباط
associations
پیوند ارتباط
wires
ارتباط باسیم
trunk line cable
کابل ارتباط
visual communication
ارتباط بصری
inaccessibility
ارتباط ناپذیری
communicate
ارتباط گرفتن
wire communication
ارتباط با سیم
bond
ارتباط چسب
connect
ارتباط رخها
connects
ارتباط رخها
communicated
ارتباط گرفتن
telephone communication
ارتباط تلفنی
telecommunication
ارتباط دوربرد
synchronous communication
ارتباط همزمان
inaccessible
ارتباط ناپذیر
communicates
ارتباط گرفتن
communicability
قابلیت ارتباط
asynchronous commuinication
ارتباط ناهمزمان
association coefficient
ضریب ارتباط
arithmetic relation
ارتباط محاسباتی
extraneity
عدم ارتباط
extraneousness
عدم ارتباط
agency of communications
منبع ارتباط
intercommunication
ارتباط داخلی
intercommunion
ارتباط مشترک
attachment plug
دوشاخه ارتباط
disjointedness
عدم ارتباط
disconnection
قطع ارتباط
log out
قطع ارتباط
communicability
ارتباط پذیری
communicable
قابل ارتباط
communication network
شبکه ارتباط
connexion
ارتباط اتصال
conversational interaction
ارتباط محاورهای
cryptocommunication
ارتباط رمز
data communication
ارتباط دادهای
data communication
ارتباط داده ها
background communication
ارتباط پس زمینه
direct relationship
ارتباط مستقیم
disaffiliation
عدم ارتباط
disconnectedly
بدون ارتباط
inverse relationship
ارتباط معکوس
juxtaposition
ارتباط اجباری
intercoms
ارتباط داخلی
tie-ins
ارتباط دادن
tie-in
وسیله ارتباط
tie-in
ارتباط دادن
tie in
ارتباط دادن
mitwelt
ارتباط با همنوع
one sided communication
ارتباط یکسویه
communication theory
نظریه ارتباط
intercom
ارتباط داخلی
communication
ارتباط و مخابرات
put through
ارتباط پیداکردن
tie in
وسیله ارتباط
relational
ارتباط شرح
selective signalling
ارتباط مخصوص
tie-ins
وسیله ارتباط
relevancy
ربط ارتباط
mass communication
ارتباط جمعی
logout
قطع ارتباط
login
قطع ارتباط
logging off
قطع ارتباط
log off
قطع ارتباط
logging in
برقراری ارتباط
log on
برقراری ارتباط
log in
برقراری ارتباط
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
telepathy
ارتباط افکار با یکدیگر
linkages
اتصال وسیله ارتباط
landing signal officer
افسر ارتباط فرود
combat liaison
ربط و ارتباط رزمی
communication network
شبکه ارتباط و مخابرات
tele communication
ارتباط دور برد
disconnecting
قط ع ارتباط بین دو وسیله
disconnect
قط ع ارتباط بین دو وسیله
cryptocommunication
ارتباط ومخابرات رمزی
disrelation
عدم ارتباط بی ارتباطی
disconnects
قط ع ارتباط بین دو وسیله
linkage
اتصال وسیله ارتباط
incommunicado
بدون وسایل ارتباط
inconsequence
فقدان ارتباط منطقی
mass media
وسایل ارتباط جمعی
correlation
ارتباط همبسته کردن
piezoelectric
ارتباط در بعضی موادکریستالی
pecking order
<idiom>
راه ارتباط بایکدیگر
communicate
ارتباط برقرار کردن
background
فعالیت ارتباط دادهای
backgrounds
فعالیت ارتباط دادهای
liaised
ارتباط پیدا کردن
liaising
ارتباط پیدا کردن
liaise
ارتباط پیدا کردن
liaises
ارتباط پیدا کردن
twin sideband
ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
primary
خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
communicate
مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
wigwag
ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
wigway
ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
communicated
مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
relevant
آنچه ارتباط مهمی دارد
synesis
ارتباط مفاهیم ربط معانی
communicates
مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
extrajudicial
بدون ارتباط به موضوع دعوی
interactive
که ارتباط بین کاربر و کامپیوتر
electronic security
رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
dealing
مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
intercommunication system
ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
coherent
دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
group
کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
groups
کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
equipotential bonding conductor connection
ارتباط رسانای پیوند هم پتانسیل
logging-on
برقراری ارتباط
[رایانه شناسی]
journal
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
journals
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
dialog
ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
open system interconnection reference
مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
intercom
سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
telecommuting
ارتباط برقرار کردن راه دور
continuity
مسیر ارتباط واضح بین دو نقط ه
pull up
اتصال یا برقراری ارتباط با یک سطح ولتاژ
intercoms
سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
dialogue
ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
dialogues
ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
scheduled circuits
خط وط تلفن فقط برای ارتباط دادهای
boat train
[خط ]
قطار با ارتباط به کشتی
[برای سفر]
tropospheric scatter
سیستم ارتباط چند چانله تروپوسفری
communication deception
گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
control line
ارتباط بین اپراتور و خط کنترل هواپیما
docking
ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
suite
مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
suites
مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
dte
وسیلهای که از آن مسیر ارتباط آغاز یا به آن ختم میشود
datacom
امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
combat liaison
حفظ ارتباط بین هواپیماها درحین پرواز
contacts
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com