English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
piezoelectric ارتباط در بعضی موادکریستالی
Other Matches
teleconferencing ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cut out وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
some بعضی
several بعضی
cretain بعضی
divers بعضی
allegedly بنابگفتهء بعضی
sometimes بعضی مواقع
sometimes بعضی اوقات
occasionally <adv.> بعضی ازاوقات
alleged بنابگفتهء بعضی
frequently [quite often] <adv.> بعضی ازاوقات
once in a while <adv.> بعضی ازاوقات
Some children are afraid of the dark. بعضی بچه ها از تاریکی می ترسند.
bell-conopy [سقف بعضی از ناقوسها با سنتوری]
cutin پوشش خارجی بعضی گیاهان
megaspore هاگدان بزرگ وغیرجنسی بعضی سرخسها
hookup تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
chitin جسم استخوانی درپوشش بعضی جانوران
proconsul افسر دارای بعضی اختیارات کنسولی
nurse a grudge <idiom> احساس تنفر از بعضی مردم را داشتن
index number مقایسه حجم در بعضی مواقع با عدد شاخص
awn الت مذکر بعضی از جانوران خزنده و کرمها
zonate واقع بروی یک خط مانند بعضی ازهاگهای چندتایی
vanishes بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
vanished بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
vanish بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
draft mode چاپ با کیفیت پایین روی بعضی چاپگرها
vanishing بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
goat antelope نوعی بز که از بعضی جهات شبیه بز کوهی است
hyposensitize کم شدن حساسیت نسبت به بعضی مواد موجدحساسیت
stenosis تنگ شدن یا انقباض بعضی از مجراهای بدن
bote حق مستاجر به برداشتن چوب برای بعضی مصارف
... however sometimes it just can't be helped. ... اما بعضی وقتها واقعا کاریش نمی شه کرد.
myelin sheath ماده سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب رامیپوشاند
filter چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
filters چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
tuning pipe نای مخصوص کوک ومیزان کردن بعضی الات موسیقی
neural net مدل ریاضی بعضی پدیده هاکه رفتار عصبی دارند
occasional وابسته به فرصت یا موقعیت مربوط به بعضی از مواقع یاگاه و بیگاه
zone ride کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
cabin blower در بعضی هواپیماهاکوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
White Papers کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
White Paper کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
autoharp سنتوری که در ان بعضی ازسیمها را خفه میکنند تاسیمهای ازاد صدا کنند
diaeresis دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
dieresis دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
rule of reason تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
microspacing خصوصیت بعضی چاپگرها که به انها امکان میدهد تا درفاصلههای بسیار کوچکی حرکت کنند
crown colony بعضی از کلنیهای ممالک مشترک المنافع انگلیس که مقام سلطنت بر انها نظارت دارد
antibiotic مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotics مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
field alterable control element یک تراشه که در بعضی سیستمها بکار می رود و به استفاده کننده اجازه میدهدتا ریز برنامه نویسی کند
silver thread نخ های زربفت یا نقره ای [این نوع نخ در بعضی قالیچه ها جهت تزئین در بافت فرش بکار می رود.]
compressor bleed air هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
declaratory statute هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
S-border حاشیه های اس [در بعضی از فرش ها، خصوصا قفقازی و آناتولی از نگاره هایی به شکل حرف اس یا زد لاتین جهت تزئین استفاده می کنند.]
master clear کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
link ارتباط
connexions ارتباط
intercommunication ارتباط
rapport ارتباط
concernment ارتباط
correspondency ارتباط
hookup ارتباط
communicating ارتباط
liaisons ارتباط
connection ارتباط
communication ارتباط
liaison ارتباط
correlation ارتباط
coherence ارتباط
correspondence ارتباط
relationship ارتباط
coherency ارتباط
enchainment ارتباط
relation ارتباط
ligature خط ارتباط
correspondences ارتباط
relationships ارتباط
sumptuary law قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
quercetin ماده رنگی کریسیتین [این رنگینه زرد از پوست درختان و بعضی سبزیجات استخراج می شود ولی طول عمر زیادی ندارد.]
filed زمینه اصلی فرش [که عموما تا قسمت حاشیه ادامه یافته و در بعضی از فرش ها کل بافت را در بر می گیرد.]
recursive equations معادلاتی که بعضی از جملات در انهاتکرار شده و هر معادله نسبت به معادله قبلی فقط یک جمله اضافی دارد
option key [یک کلید معرف روی بعضی ازصفحات کلید]
connexion ارتباط اتصال
inverse relationship ارتباط معکوس
log out قطع ارتباط
correlation ارتباط داشتن
logging off قطع ارتباط
log in برقراری ارتباط
log off قطع ارتباط
logging in برقراری ارتباط
inaccessibility ارتباط ناپذیری
log on برقراری ارتباط
intercommunion ارتباط مشترک
intercommunication ارتباط داخلی
background communication ارتباط پس زمینه
direct relationship ارتباط مستقیم
data communication ارتباط داده ها
data communication ارتباط دادهای
communicability قابلیت ارتباط
communicability ارتباط پذیری
communicable قابل ارتباط
communication network شبکه ارتباط
communication theory نظریه ارتباط
cryptocommunication ارتباط رمز
conversational interaction ارتباط محاورهای
disconnectedly بدون ارتباط
attachment plug دوشاخه ارتباط
asynchronous commuinication ارتباط ناهمزمان
communicated ارتباط گرفتن
communicates ارتباط گرفتن
intercom ارتباط داخلی
disaffiliation عدم ارتباط
extraneousness عدم ارتباط
extraneity عدم ارتباط
agency of communications منبع ارتباط
disjointedness عدم ارتباط
disconnection قطع ارتباط
arithmetic relation ارتباط محاسباتی
association coefficient ضریب ارتباط
intercoms ارتباط داخلی
wire communication ارتباط با سیم
association پیوند ارتباط
associations پیوند ارتباط
subcontrariety ارتباط قیاسی
selective signalling ارتباط مخصوص
relevancy ربط ارتباط
telecommunications ارتباط از دور
connects ارتباط رخها
telecommunications ارتباط تلگرافی
relational ارتباط شرح
juxtaposition ارتباط اجباری
communication ارتباط و مخابرات
synchronous communication ارتباط همزمان
inaccessible ارتباط ناپذیر
communicate ارتباط گرفتن
visual communication ارتباط بصری
communications ارتباط و مخابرات
trunk line cable کابل ارتباط
telephone communication ارتباط تلفنی
relevance ربط ارتباط
telecommunication ارتباط دوربرد
wires ارتباط باسیم
wire ارتباط باسیم
connect ارتباط رخها
put through ارتباط پیداکردن
mitwelt ارتباط با همنوع
mass communication ارتباط جمعی
bond ارتباط چسب
logout قطع ارتباط
login قطع ارتباط
signal communications ارتباط و مخابرات
tie-ins ارتباط دادن
tie-ins وسیله ارتباط
tie-in وسیله ارتباط
one sided communication ارتباط یکسویه
tie-in ارتباط دادن
tie in وسیله ارتباط
tie in ارتباط دادن
pecking order <idiom> راه ارتباط بایکدیگر
backgrounds فعالیت ارتباط دادهای
interlocks بهم ارتباط داشتن
communicate ارتباط برقرار کردن
interlock بهم ارتباط داشتن
background فعالیت ارتباط دادهای
combat liaison ربط و ارتباط رزمی
interlocked بهم ارتباط داشتن
interlocking بهم ارتباط داشتن
cryptocommunication ارتباط ومخابرات رمزی
liaise ارتباط پیدا کردن
correlation ارتباط همبسته کردن
landing signal officer افسر ارتباط فرود
liaised ارتباط پیدا کردن
inconsequence فقدان ارتباط منطقی
liaises ارتباط پیدا کردن
mass media وسایل ارتباط جمعی
telepathy ارتباط افکار با یکدیگر
liaising ارتباط پیدا کردن
disconnects قط ع ارتباط بین دو وسیله
communication network شبکه ارتباط و مخابرات
linkage اتصال وسیله ارتباط
linkages اتصال وسیله ارتباط
disconnect قط ع ارتباط بین دو وسیله
incommunicado بدون وسایل ارتباط
disrelation عدم ارتباط بی ارتباطی
tele communication ارتباط دور برد
disconnecting قط ع ارتباط بین دو وسیله
double knotting گره دوخفتی یا دو رو [که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
wigway ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
electronic security رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
equipotential bonding conductor connection ارتباط رسانای پیوند هم پتانسیل
wigwag ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
twin sideband ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
synesis ارتباط مفاهیم ربط معانی
extrajudicial بدون ارتباط به موضوع دعوی
intercommunication system ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
logging-on برقراری ارتباط [رایانه شناسی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com