Dictiornary-Farsi | ارتباط معکوس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
inverse relationship	ارتباط معکوس


Other Matches

teleconferencing	ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link	ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cut out	وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
conversely	معکوس
vice versa	معکوس
converse	:معکوس
converse	معکوس
conversed	:معکوس
conversed	معکوس
converses	:معکوس
converses	معکوس
reversing	معکوس
convert	معکوس
converted	معکوس
converting	معکوس
reverses	معکوس
reversion	معکوس
converts	معکوس
reversed	معکوس
conversing	:معکوس
reversible	معکوس
reversal	معکوس
reversals	معکوس
upside down	معکوس
reciprocal	معکوس
countering	معکوس
countered	معکوس
negatives	معکوس
inverse	معکوس
contrary	معکوس
negative	معکوس
counter	معکوس
obverse	معکوس
reverse	معکوس
conversing	معکوس
reversal film	فیلم معکوس
reversed	معکوس کردن
countdown	شمارش معکوس
obcordate	قلبی معکوس
opposite	روبرو معکوس
opposites	روبرو معکوس
reverse gears	دنده معکوس
reversal process	جریان معکوس
draw back	کشیدن معکوس
countdowns	شمارش معکوس
reverse gear	دنده معکوس
negative relation	رابطه معکوس
obversion	استنتاج معکوس
feedback	تزویج معکوس
reverse	معکوس کننده
conversely	بطور معکوس
reverse	معکوس کردن
negative caster	گردش معکوس
negative correlation	همبستگی معکوس
reversed	معکوس کننده
retroaction	عمل معکوس
inverse	واژگونه معکوس
inverse ratio	نسبت معکوس
inverted opening	گشایش معکوس
inverted structure	ساختار معکوس
invertible	معکوس شدنی
inverter	معکوس کننده
back up	معکوس ریختن
back splice	پیوند معکوس
switcheroo	عمل معکوس
reciprocal	متقابل معکوس
inverted file	فایل معکوس
backset	معکوس وارونه
reciprocal	معکوس دوجانبه
inverse function	تابع معکوس
inverse feedback	واخوراند معکوس
inverse voltage	ولتاژ معکوس
invert matrix	ماتریس معکوس
inverse ratio or proportion	نسبت معکوس
dis-	معکوس کردن
invert suger	قند معکوس
indian in reverse	هندی معکوس
back resistance	مقاومت معکوس
back formation	اشتقاق معکوس
reverses	معکوس کردن
reverses	معکوس کننده
reverse polarity	پلاریته معکوس
reversion	معکوس کردن
reverse pitch	گام معکوس
reverse osmosis	اسمز معکوس
back-up	معکوس ریختن
reverse current	جریان معکوس
reverse control	کنترل معکوس
reverse bias	تغذیه معکوس
reverse slope	شیب معکوس
reverse speed	سرعت معکوس
mirroring	معکوس نمودن
back conductance	برقرسانایی معکوس
lateral inversion	معکوس جانبی
set back	معکوس پس زدن
reverse bias	پیشقدر معکوس
reversing	معکوس کردن
reversing	معکوس کننده
reverse video	ویدئوی معکوس
reverse thrust	تراست معکوس
double quartan fever	نوبه ربع معکوس
inverse current	جریان ولتاژ معکوس
inverse electrode current	جریان الکتردی معکوس
inverting circuit	مدار معکوس کننده
initial inverse voltage	ولتاژ معکوس نخستین
backfiring	نتیجه معکوس گرفتن
retrogresses	ترقی معکوس کردن
retrogressing	ترقی معکوس کردن
retrogress	ترقی معکوس کردن
king's indian in reverse	هندی شاه معکوس
inverted file	فایل معکوس شده
What invert sugar	قند معکوس چیست
backfire	نتیجه معکوس گرفتن
backfired	نتیجه معکوس گرفتن
backfires	نتیجه معکوس گرفتن
retrogressed	ترقی معکوس کردن
couple back	معکوس تزویج شدن
reversed battery plate	صفحه باتری معکوس
de-	معکوس عمل کردن
reverse video	صفحه نمایش معکوس
complement	معکوس یک عدد دودویی
complements	معکوس یک عدد دودویی
complemented	معکوس یک عدد دودویی
obvert	نتیجه معکوس گرفتن از
one's complement	معکوس یک عدد دودویی
complementing	معکوس یک عدد دودویی
shift the rudder	معکوس کردن سکان
retroact	عمل معکوس کردن
inverse function	تابع معکوس [ریاضی]
reverse current circuit breaker	مدارشکن جریان معکوس
inverse	تابع معکوس [ریاضی]
back turns of armature	سیمپیچی معکوس ارمیچر
reverse flow regin	ناحیه جریان معکوس
back titration	تیتر کردن معکوس
reversion	برگرداندن شیب معکوس دادن
reverse polish notation	نشان گذاری لهستانی معکوس
peak inverse anode voltage	اوج ولتاژ اندی معکوس
high back resistance diode	دیود با مقاومت معکوس زیاد
back azimuth method	گرای معکوس در اخراج اشعه
backtracking	عمل پیمایش معکوس یک لیست
high back resistance diode	دیود با مفاومت معکوس بالا
back scattering	پخش معکوس امواج رادیویی
back scattering	توزیع معکوس امواج رادیویی
convert	معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converted	معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converting	معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converts	معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to invert a fraction	برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
invert	قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverting	قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverts	قلب عبارت معکوس کردن نسبت
count down	از بالا به پایین شمردن شمارش معکوس
roll reversal	حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
reversed rolling moment	گشتاور ناشی از کنترل معکوس در صفحه غلتش
aerodynamic blockage thrust reverser	وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
reversible propeller	ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
aerofoil type offtake regulator	دهانه ابگیر خودکار با جریان معکوس به فرم ائرودینامیک
correlation	ارتباط
concernment	ارتباط
link	ارتباط
relationship	ارتباط
connection	ارتباط
relation	ارتباط
coherence	ارتباط
connexions	ارتباط
correspondency	ارتباط
intercommunication	ارتباط
relationships	ارتباط
liaison	ارتباط
liaisons	ارتباط
rapport	ارتباط
communication	ارتباط
enchainment	ارتباط
communicating	ارتباط
correspondences	ارتباط
correspondence	ارتباط
coherency	ارتباط
ligature	خط ارتباط
hookup	ارتباط
disjointedness	عدم ارتباط
communicate	ارتباط گرفتن
communication theory	نظریه ارتباط
intercom	ارتباط داخلی
communication network	شبکه ارتباط
background communication	ارتباط پس زمینه
communicability	ارتباط پذیری
communicates	ارتباط گرفتن
disconnection	قطع ارتباط
communicable	قابل ارتباط
communicability	قابلیت ارتباط
agency of communications	منبع ارتباط
intercoms	ارتباط داخلی
attachment plug	دوشاخه ارتباط
asynchronous commuinication	ارتباط ناهمزمان
association coefficient	ضریب ارتباط
arithmetic relation	ارتباط محاسباتی
data communication	ارتباط دادهای
communicated	ارتباط گرفتن
extraneousness	عدم ارتباط
direct relationship	ارتباط مستقیم