Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
put through
ارتباط پیداکردن
Other Matches
teleconferencing
ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link
ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cut out
وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
loave
پیداکردن
discovered
پیداکردن
discover
پیداکردن
to work out
پیداکردن
discovering
پیداکردن
discovers
پیداکردن
acquires
پیداکردن
acquiring
پیداکردن
to find out
پیداکردن
to pluck up heart
دل پیداکردن
shortest
اتصالی پیداکردن
to form a habit
عادتی پیداکردن
to get into debt
بدهی پیداکردن
to get into debt
وام پیداکردن
to get ones hand in
تسلط پیداکردن در
short
اتصالی پیداکردن
slant
شیب پیداکردن
slanted
شیب پیداکردن
slants
شیب پیداکردن
outreach
دسترسی پیداکردن
shorter
اتصالی پیداکردن
to come in to notice
اهمیت پیداکردن
short circuit
اتصال پیداکردن
to come to an agreement
موافقت پیداکردن
faltered
لکنت زبان پیداکردن
faltered
تزلزل یا لغزش پیداکردن
to come to terms
سازش یا موافقت پیداکردن
misbelieve
اعتقاد خطا پیداکردن
falter
لکنت زبان پیداکردن
preconceive
قبلا عقیده پیداکردن
interdigitate
بهم اتصال پیداکردن
falters
لکنت زبان پیداکردن
to butt out
پیش امدگی پیداکردن
autotomize
انفصال خودبخود پیداکردن
up hill
به بالا شیب پیداکردن
to study out
با بر رسی یا مطالعه پیداکردن
to strike a bargain
درمعامله موافقت پیداکردن
syncopate
حالت غش یاسنکوپ پیداکردن
shining
پیداکردن شکار در شب بانورافکن
falter
تزلزل یا لغزش پیداکردن
crick
انقباض عضله پیداکردن
falters
تزلزل یا لغزش پیداکردن
diverged
ازهم دورشدن اختلاف پیداکردن
diverge
ازهم دورشدن اختلاف پیداکردن
to come to an understanding
پیدا کردن سازش پیداکردن
to get the run of a metre
وزن شعری را فهمیدن یا پیداکردن
diverges
ازهم دورشدن اختلاف پیداکردن
photosensitize
نسبت بنور حساسیت پیداکردن
escaping
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escape
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escaped
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escapes
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
have a bone to pick
بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
herbescent
اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
to p upon any one's blunder
لغزش کسیراباشتیاق پیداکردن وبدان حمله نمودن
eudemonology
مبحث اخلاقیات برای پیداکردن سعادت بشر
barrier light
نورافکن ساحل دریا برای پیداکردن مسیر کشتی
browsing
نگاه کردن به فایلها یالیستهای کامپیوتر برای پیداکردن یک چیز جالب
homing device
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
acetolysis
تجزیهء جسمی در اثراضافه شدن جوهر سرکه حالت استیله و هیدرولیز پیداکردن در ان واحد
spots
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
coherency
ارتباط
enchainment
ارتباط
communicating
ارتباط
rapport
ارتباط
liaisons
ارتباط
liaison
ارتباط
hookup
ارتباط
communication
ارتباط
relation
ارتباط
correlation
ارتباط
concernment
ارتباط
correspondency
ارتباط
relationships
ارتباط
link
ارتباط
connection
ارتباط
coherence
ارتباط
connexions
ارتباط
relationship
ارتباط
intercommunication
ارتباط
ligature
خط ارتباط
correspondences
ارتباط
correspondence
ارتباط
logging off
قطع ارتباط
communication theory
نظریه ارتباط
direct relationship
ارتباط مستقیم
conversational interaction
ارتباط محاورهای
logout
قطع ارتباط
cryptocommunication
ارتباط رمز
communication network
شبکه ارتباط
connexion
ارتباط اتصال
agency of communications
منبع ارتباط
data communication
ارتباط دادهای
disconnection
قطع ارتباط
disconnectedly
بدون ارتباط
log out
قطع ارتباط
disaffiliation
عدم ارتباط
logging in
برقراری ارتباط
wire communication
ارتباط با سیم
telephone communication
ارتباط تلفنی
mitwelt
ارتباط با همنوع
bond
ارتباط چسب
data communication
ارتباط داده ها
communicable
قابل ارتباط
relevance
ربط ارتباط
association coefficient
ضریب ارتباط
intercom
ارتباط داخلی
arithmetic relation
ارتباط محاسباتی
intercoms
ارتباط داخلی
asynchronous commuinication
ارتباط ناهمزمان
communicates
ارتباط گرفتن
attachment plug
دوشاخه ارتباط
communicability
ارتباط پذیری
correlation
ارتباط داشتن
inaccessibility
ارتباط ناپذیری
communicability
قابلیت ارتباط
communicate
ارتباط گرفتن
background communication
ارتباط پس زمینه
communicated
ارتباط گرفتن
log on
برقراری ارتباط
telecommunications
ارتباط تلگرافی
tie-in
ارتباط دادن
tie-in
وسیله ارتباط
tie-ins
ارتباط دادن
tie-ins
وسیله ارتباط
signal communications
ارتباط و مخابرات
one sided communication
ارتباط یکسویه
extraneousness
عدم ارتباط
extraneity
عدم ارتباط
tie in
وسیله ارتباط
tie in
ارتباط دادن
telecommunications
ارتباط از دور
intercommunication
ارتباط داخلی
intercommunion
ارتباط مشترک
relevancy
ربط ارتباط
inverse relationship
ارتباط معکوس
communication
ارتباط و مخابرات
login
قطع ارتباط
relational
ارتباط شرح
selective signalling
ارتباط مخصوص
subcontrariety
ارتباط قیاسی
juxtaposition
ارتباط اجباری
telecommunication
ارتباط دوربرد
log off
قطع ارتباط
wires
ارتباط باسیم
wire
ارتباط باسیم
connects
ارتباط رخها
connect
ارتباط رخها
trunk line cable
کابل ارتباط
visual communication
ارتباط بصری
inaccessible
ارتباط ناپذیر
association
پیوند ارتباط
associations
پیوند ارتباط
log in
برقراری ارتباط
synchronous communication
ارتباط همزمان
communications
ارتباط و مخابرات
mass communication
ارتباط جمعی
disjointedness
عدم ارتباط
inconsequence
فقدان ارتباط منطقی
piezoelectric
ارتباط در بعضی موادکریستالی
tele communication
ارتباط دور برد
communicate
ارتباط برقرار کردن
linkage
اتصال وسیله ارتباط
disrelation
عدم ارتباط بی ارتباطی
combat liaison
ربط و ارتباط رزمی
cryptocommunication
ارتباط ومخابرات رمزی
landing signal officer
افسر ارتباط فرود
pecking order
<idiom>
راه ارتباط بایکدیگر
communication network
شبکه ارتباط و مخابرات
telepathy
ارتباط افکار با یکدیگر
disconnect
قط ع ارتباط بین دو وسیله
disconnecting
قط ع ارتباط بین دو وسیله
disconnects
قط ع ارتباط بین دو وسیله
correlation
ارتباط همبسته کردن
interlock
بهم ارتباط داشتن
interlocked
بهم ارتباط داشتن
interlocking
بهم ارتباط داشتن
linkages
اتصال وسیله ارتباط
interlocks
بهم ارتباط داشتن
background
فعالیت ارتباط دادهای
incommunicado
بدون وسایل ارتباط
backgrounds
فعالیت ارتباط دادهای
liaised
ارتباط پیدا کردن
mass media
وسایل ارتباط جمعی
liaise
ارتباط پیدا کردن
liaises
ارتباط پیدا کردن
liaising
ارتباط پیدا کردن
synesis
ارتباط مفاهیم ربط معانی
extrajudicial
بدون ارتباط به موضوع دعوی
intercommunication system
ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
groups
کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
interactive
که ارتباط بین کاربر و کامپیوتر
journals
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
journal
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
relevant
آنچه ارتباط مهمی دارد
group
کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com