English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English Persian
communicate ارتباط گرفتن
communicated ارتباط گرفتن
communicates ارتباط گرفتن
Other Matches
teleconferencing ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cut out وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
to take medical advice دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
correspondences ارتباط
link ارتباط
connexions ارتباط
correspondence ارتباط
liaison ارتباط
communicating ارتباط
connection ارتباط
rapport ارتباط
coherence ارتباط
hookup ارتباط
relation ارتباط
liaisons ارتباط
correlation ارتباط
communication ارتباط
enchainment ارتباط
coherency ارتباط
correspondency ارتباط
ligature خط ارتباط
relationship ارتباط
relationships ارتباط
intercommunication ارتباط
concernment ارتباط
extraneousness عدم ارتباط
agency of communications منبع ارتباط
extraneity عدم ارتباط
tie-in ارتباط دادن
juxtaposition ارتباط اجباری
tie-in وسیله ارتباط
tie-ins ارتباط دادن
tie in وسیله ارتباط
communications ارتباط و مخابرات
tie-ins وسیله ارتباط
tie in ارتباط دادن
one sided communication ارتباط یکسویه
logging off قطع ارتباط
logging in برقراری ارتباط
log out قطع ارتباط
log on برقراری ارتباط
intercommunion ارتباط مشترک
communication ارتباط و مخابرات
log off قطع ارتباط
log in برقراری ارتباط
attachment plug دوشاخه ارتباط
background communication ارتباط پس زمینه
intercommunication ارتباط داخلی
login قطع ارتباط
connect ارتباط رخها
arithmetic relation ارتباط محاسباتی
mitwelt ارتباط با همنوع
mass communication ارتباط جمعی
wires ارتباط باسیم
logout قطع ارتباط
wire ارتباط باسیم
association coefficient ضریب ارتباط
asynchronous commuinication ارتباط ناهمزمان
connects ارتباط رخها
inverse relationship ارتباط معکوس
intercom ارتباط داخلی
telecommunication ارتباط دوربرد
communication network شبکه ارتباط
communicable قابل ارتباط
communicability ارتباط پذیری
communicability قابلیت ارتباط
inaccessibility ارتباط ناپذیری
synchronous communication ارتباط همزمان
subcontrariety ارتباط قیاسی
telephone communication ارتباط تلفنی
associations پیوند ارتباط
association پیوند ارتباط
intercoms ارتباط داخلی
connexion ارتباط اتصال
conversational interaction ارتباط محاورهای
cryptocommunication ارتباط رمز
data communication ارتباط دادهای
data communication ارتباط داده ها
relevance ربط ارتباط
communication theory نظریه ارتباط
correlation ارتباط داشتن
inaccessible ارتباط ناپذیر
trunk line cable کابل ارتباط
bond ارتباط چسب
disconnectedly بدون ارتباط
disconnection قطع ارتباط
disjointedness عدم ارتباط
relational ارتباط شرح
disaffiliation عدم ارتباط
telecommunications ارتباط تلگرافی
put through ارتباط پیداکردن
telecommunications ارتباط از دور
direct relationship ارتباط مستقیم
selective signalling ارتباط مخصوص
relevancy ربط ارتباط
visual communication ارتباط بصری
wire communication ارتباط با سیم
signal communications ارتباط و مخابرات
to seal up درز گرفتن کاغذ گرفتن
grip طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate جشن گرفتن عید گرفتن
gripping طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom> زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
gripped طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag کفه گرفتن تفاله گرفتن
grips طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clam بچنگال گرفتن محکم گرفتن
piezoelectric ارتباط در بعضی موادکریستالی
mass media وسایل ارتباط جمعی
correlation ارتباط همبسته کردن
landing signal officer افسر ارتباط فرود
pecking order <idiom> راه ارتباط بایکدیگر
incommunicado بدون وسایل ارتباط
disconnect قط ع ارتباط بین دو وسیله
linkage اتصال وسیله ارتباط
disconnecting قط ع ارتباط بین دو وسیله
disconnects قط ع ارتباط بین دو وسیله
linkages اتصال وسیله ارتباط
communicate ارتباط برقرار کردن
tele communication ارتباط دور برد
liaises ارتباط پیدا کردن
background فعالیت ارتباط دادهای
telepathy ارتباط افکار با یکدیگر
liaised ارتباط پیدا کردن
interlock بهم ارتباط داشتن
disrelation عدم ارتباط بی ارتباطی
combat liaison ربط و ارتباط رزمی
communication network شبکه ارتباط و مخابرات
liaising ارتباط پیدا کردن
inconsequence فقدان ارتباط منطقی
liaise ارتباط پیدا کردن
interlocked بهم ارتباط داشتن
cryptocommunication ارتباط ومخابرات رمزی
backgrounds فعالیت ارتباط دادهای
interlocking بهم ارتباط داشتن
interlocks بهم ارتباط داشتن
electronic security رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
extrajudicial بدون ارتباط به موضوع دعوی
logging-on برقراری ارتباط [رایانه شناسی]
synesis ارتباط مفاهیم ربط معانی
wigway ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
wigwag ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
relevant آنچه ارتباط مهمی دارد
journal گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
coherent دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
group کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
journals گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
communicate مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
equipotential bonding conductor connection ارتباط رسانای پیوند هم پتانسیل
communicated مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
twin sideband ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
interactive که ارتباط بین کاربر و کامپیوتر
intercommunication system ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
groups کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
primary خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
dealing مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
communicates مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
tropospheric scatter سیستم ارتباط چند چانله تروپوسفری
intercom سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
telecommuting ارتباط برقرار کردن راه دور
communication deception گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
open system interconnection reference مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
boat train [خط ] قطار با ارتباط به کشتی [برای سفر]
control line ارتباط بین اپراتور و خط کنترل هواپیما
docking ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
intercoms سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
pull up اتصال یا برقراری ارتباط با یک سطح ولتاژ
dialogues ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
dialogue ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
dialog ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
scheduled circuits خط وط تلفن فقط برای ارتباط دادهای
continuity مسیر ارتباط واضح بین دو نقط ه
contacts ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
suite مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
contacting ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
combined communication board هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
combat liaison حفظ ارتباط بین هواپیماها درحین پرواز
suites مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
dte وسیلهای که از آن مسیر ارتباط آغاز یا به آن ختم میشود
contacted ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contact ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
datacom امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
interactive ارتباط بین یک گروه از مردم با وسایل ارتباطی مختلف
signing on فرایند ایجاد یک ارتباط مابین کامپیوتر و استفاده کننده
map شرح نحوه ارتباط رکوردها و فیلدها در پایگاه داده ها
decouple جدا کردن یا قطع ارتباط بین اجزاء یک سیستم
databases شرح روش ارتباط رکوردها و فیلدهای پایگاه داده
cyberspace دنیایی که در آن کامپیوتر ها و افراد از طیق اینترنت ارتباط دارند
circuits ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
circuits مداری که امکان ارتباط داده دو جهته برقرار میکند
database شرح روش ارتباط رکوردها و فیلدهای پایگاه داده
circuit ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
circuit مداری که امکان ارتباط داده دو جهته برقرار میکند
intercommunication system سیستم ارتباط بین اطاقهای یک اداره بوسیله بلندگو
communication سوکت یا اتصال فیزیکی که به وسیله اجازه ارتباط میدهد
maps شرح نحوه ارتباط رکوردها و فیلدها در پایگاه داده ها
communication مدار الکترونیکی که به کامپیوتر اجازه ارتباط با مودم میدهد
HMI امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com