Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (8 milliseconds)
English
Persian
state guard
ارتش ایالتی
Other Matches
combined arms army
ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
gl
مخفف issue generalملزومات ارتش تدارکات ارتش
active army
ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
army of occupation
ارتش فاتح ارتش اشغالگر
statewide
ایالتی
provincial
ایالتی
state hood
ایالتی
house of assembly
مجلس ایالتی
interstates
بین ایالتی
interstate
بین ایالتی
intrastate
درون ایالتی
landesgericht
دادگاه ایالتی
state prison
زندان ایالتی
statehouses
مجلس ایالتی
statehouse
مجلس ایالتی
state university
دانشگاه ایالتی
statehouses
مجلس مقننه ایالتی
Capitol
عمارت پارلمان ایالتی
statehood
حالت ایالتی داشتن
statehouse
مجلس مقننه ایالتی
state guard
نیروی نظامی ایالتی
Goa
ایالتی ساحلی در غرب هندوستان
in service
درخدمت ارتش در ارتش
fcc
شبکههای تلفنی و رسانههای ارتباط جمعی میان ایالتی میباشد
judge advocate general
رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
armies
ارتش
field army
ارتش
army
ارتش
the rank and file
توده ارتش
army stores
فروشگاه ارتش
general issue
ملزومات ارتش
women's army corps
ارتش زنان
standing army
ارتش دائمی
military campaign
لشکرکشی
[ارتش]
army group
گروه ارتش
standing army
ارتش منظم
army corps
سپاههای ارتش
regular army
ارتش دائمی
the losses of the army
تلفات ارتش
field army
ارتش صحرایی
field army
ارتش رزمی
supreme commander's staff
ستاد کل ارتش
general staff
ستاد ارتش
the a of the army
پیشرفت ارتش
regular army
ارتش منظم
combined arms army
ارتش مرکب
army commander
فرمانده ارتش
army artillery
توپخانه ارتش
majoring
سرگرد ارتش
irregulars
ارتش نامنظم
major
سرگرد ارتش
standing
ارتش ثابت
regulars
ارتش کادر
regular
ارتش کادر
servicemen
عضو ارتش
serviceman
عضو ارتش
constables
افسر ارتش
constable
افسر ارتش
majored
سرگرد ارتش
active army
ارتش کادر
active duty
ارتش کادر
pentagon
ارتش امریکا
military
جنگی ارتش
militarism
ارتش سالاری
the red army
ارتش سرخ
pentagons
ارتش امریکا
the main army
بخش عمده ارتش
vivandiere
اغذیه فروش ارتش
to dismiss
[American E]
معاف کردن
[ارتش]
general issue
تدارکات عمومی ارتش
supreme commander's staff
ستاد عالی ارتش
marching order
[travel order]
دستور پیشروی
[ارتش]
to fall out
معاف کردن
[ارتش]
women's army corps
قسمت زنان ارتش
yeomanry
ارتش داوطلب از زارعین
conscript army
ارتش سربازان وفیفه
to dismiss
[American E]
مرخص کردن
[ارتش]
USA
ارتش ایالات متحده
to fall out
مرخص کردن
[ارتش]
rifleman
تفنگ دار
[ارتش]
standing army
ارتش کادر ثابت
army
ارتش نیروی زمینی
armies
ارتش نیروی زمینی
joint chief of staff
رئیس ستاد ارتش
jcs
رئیس ستاد ارتش
army beta test
ازمون بتای ارتش
general officer
امرای ارتش امیران
foreignlegion
سرباز داوطلب در ارتش
field grade
افسر ارشد ارتش
army service area
منطقه عقب ارتش
dismissal of the armey
مرخص کردن از ارتش
army troops
یکانهای رده ارتش
regiment
گردان در ارتش انگلیس
regiments
گردان در ارتش انگلیس
brass hat
افسر ارشد ارتش
brass hats
افسر ارشد ارتش
industrial reserve army
ارتش ذخیره صنعتی
quartermaster general
رئیس کل کارپردازی ارتش
army alpha test
ازمون الفای ارتش
martial
وابسته به ارتش نظامی
military justice
قوانین جزایی ارتش
regular army
ارتش کادر ثابت
reserve army of unemployed
ارتش ذخیره بیکاران
reserve components
قسمتهای احتیاط ارتش
army general staff
ستاد عمومی ارتش
punitive article
قوانین جزایی ارتش
marksman
نشانه گیر
[ارتش و ورزش]
to issue marching order
دستور پیشروی دادن
[ارتش]
marksman
تیرانداز ماهر
[ارتش و ورزش]
army in the field
ارتش مستقر در صحنه عملیات
pole position
آغازگاه
[ستاره شناسی]
[ارتش]
defence
[British E]
دفاع
[قانون]
[ورزش]
[ارتش]
defense
[American E]
دفاع
[قانون]
[ورزش]
[ارتش]
to see service
در ارتش یانیروی دریایی خدمت
theater army
ارتش مستقر در صحنه عملیات
staffs
چوب پرچم ستاد ارتش
staffed
چوب پرچم ستاد ارتش
post exchange
فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
the army lost heavily
ارتش تلفات سنگین داد
seasoned troops
ارتش ورزیده و جنگ دیده
staff
چوب پرچم ستاد ارتش
warlord
افسر عالی رتبه ارتش
invasion currency
پول رایج ارتش اشغالگر
MI5
بخش 5 اطلاعات ارتش انگلستان
combat helmet
کلاه ایمنی جنگی
[ارتش]
countermarch
تغییر جهت حرکت ارتش
reenlistment
دوباره در ارتش استخدام شدن
fusileer
هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
MI6
بخش 6 اطلاعات ارتش انگلستان
candidate
داوطلب خدمت در ارتش نامزد
candidates
داوطلب خدمت در ارتش نامزد
fusilier
هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
agct
ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
conscription
داوطلب شدن برای ارتش سربازگیری
To what do you attributeThe failure of the army?
شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
army genetal classification test
ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
v , device
ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
ration credit
تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
militarist
ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
general
ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
generals
ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
joint operations
عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
surgeon general
رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
unmilitary
بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
After his discharge from the army, he came to Tehran .
پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
war footing
حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
veterinarian
پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
The army had to retreat from the battlefield.
ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
commissariats
اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
civil military action
عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
veterinarians
پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
commissariat
اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
militarists
ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
american defense service medal
نشان خدمت ارتش امریکا درسال 14- 9391
command sponsored dependent
بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
demoratize
بی جرات کردن ازمیان بردن حس شهامت وانتظامات ارتش
rookie
تازه کار
[بویژه در پلیس یا ارتش ]
[اصطلاح شوخی]
conscientious objectors
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objector
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
landwehr
بخشی از ارتش المان وکشورهای دیگر که خدمت زیرپرچم را انجام دادند
pandours or doors
امنیه وحشی درنده خو که درسال 1471 تشکیل شد وچندی پس از ان جز ارتش اطریش گردید
ada
زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
commandeered
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
claimant agency
شعبه کارپردازی شعبه تعیین امادو تجهیزات عمومی ارتش
army reserve command
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
supreme commander
فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
army operations center
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
inspector general
بازرسی بازرسی کل ارتش
defense readiness condition
وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com