Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (10 milliseconds)
English
Persian
regular
ارتش کادر
regulars
ارتش کادر
active army
ارتش کادر
active duty
ارتش کادر
Search result with all words
active army
ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
regular army
ارتش کادر ثابت
standing army
ارتش کادر ثابت
Other Matches
gl
مخفف issue generalملزومات ارتش تدارکات ارتش
combined arms army
ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
army of occupation
ارتش فاتح ارتش اشغالگر
cadre
کادر
cadres
کادر
in service
درخدمت ارتش در ارتش
commissioned officer
افسر کادر
active
نظامی کادر
commissioned officers
افسر کادر
active federal service
خدمت کادر
active federal service
قسمت کادر
frame
قاب کادر
dimensioning
کادر بندی
image shape
کادر تصویر
active officer
افسر کادر
technical personnel
کادر فنی
regular officer
افسر کادر
active
یکان کادر
key personnels
کادر اداری اصلی
carreer personnel
پرسنل کادر ثابت
regular
پرسنل کادر منظم
active officer
افسر کادر ثابت
regulars
پرسنل کادر منظم
active duty
خدمت کادر ثابت
cadre
افسر یا درجه دار کادر
cadres
افسر یا درجه دار کادر
information box
قسمت یا کادر حامل اطلاعات مربوط به عکس هوایی
judge advocate general
رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
army
ارتش
field army
ارتش
armies
ارتش
field army
ارتش رزمی
field army
ارتش صحرایی
army commander
فرمانده ارتش
combined arms army
ارتش مرکب
army stores
فروشگاه ارتش
militarism
ارتش سالاری
majored
سرگرد ارتش
general issue
ملزومات ارتش
major
سرگرد ارتش
regular army
ارتش منظم
standing army
ارتش دائمی
standing army
ارتش منظم
state guard
ارتش ایالتی
supreme commander's staff
ستاد کل ارتش
majoring
سرگرد ارتش
the a of the army
پیشرفت ارتش
the losses of the army
تلفات ارتش
regular army
ارتش دائمی
the rank and file
توده ارتش
the red army
ارتش سرخ
general staff
ستاد ارتش
women's army corps
ارتش زنان
army corps
سپاههای ارتش
standing
ارتش ثابت
constable
افسر ارتش
constables
افسر ارتش
irregulars
ارتش نامنظم
pentagons
ارتش امریکا
military
جنگی ارتش
serviceman
عضو ارتش
servicemen
عضو ارتش
pentagon
ارتش امریکا
military campaign
لشکرکشی
[ارتش]
army artillery
توپخانه ارتش
army group
گروه ارتش
to fall out
مرخص کردن
[ارتش]
the main army
بخش عمده ارتش
conscript army
ارتش سربازان وفیفه
reserve army of unemployed
ارتش ذخیره بیکاران
reserve components
قسمتهای احتیاط ارتش
rifleman
تفنگ دار
[ارتش]
supreme commander's staff
ستاد عالی ارتش
to dismiss
[American E]
مرخص کردن
[ارتش]
marching order
[travel order]
دستور پیشروی
[ارتش]
vivandiere
اغذیه فروش ارتش
women's army corps
قسمت زنان ارتش
yeomanry
ارتش داوطلب از زارعین
USA
ارتش ایالات متحده
to fall out
معاف کردن
[ارتش]
to dismiss
[American E]
معاف کردن
[ارتش]
brass hats
افسر ارشد ارتش
army alpha test
ازمون الفای ارتش
industrial reserve army
ارتش ذخیره صنعتی
armies
ارتش نیروی زمینی
army
ارتش نیروی زمینی
general officer
امرای ارتش امیران
general issue
تدارکات عمومی ارتش
foreignlegion
سرباز داوطلب در ارتش
army service area
منطقه عقب ارتش
regiment
گردان در ارتش انگلیس
field grade
افسر ارشد ارتش
regiments
گردان در ارتش انگلیس
brass hat
افسر ارشد ارتش
army troops
یکانهای رده ارتش
jcs
رئیس ستاد ارتش
military justice
قوانین جزایی ارتش
punitive article
قوانین جزایی ارتش
joint chief of staff
رئیس ستاد ارتش
quartermaster general
رئیس کل کارپردازی ارتش
army general staff
ستاد عمومی ارتش
martial
وابسته به ارتش نظامی
dismissal of the armey
مرخص کردن از ارتش
army beta test
ازمون بتای ارتش
army in the field
ارتش مستقر در صحنه عملیات
to issue marching order
دستور پیشروی دادن
[ارتش]
marksman
تیرانداز ماهر
[ارتش و ورزش]
marksman
نشانه گیر
[ارتش و ورزش]
pole position
آغازگاه
[ستاره شناسی]
[ارتش]
theater army
ارتش مستقر در صحنه عملیات
invasion currency
پول رایج ارتش اشغالگر
the army lost heavily
ارتش تلفات سنگین داد
defence
[British E]
دفاع
[قانون]
[ورزش]
[ارتش]
defense
[American E]
دفاع
[قانون]
[ورزش]
[ارتش]
staffs
چوب پرچم ستاد ارتش
staffed
چوب پرچم ستاد ارتش
staff
چوب پرچم ستاد ارتش
post exchange
فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
seasoned troops
ارتش ورزیده و جنگ دیده
to see service
در ارتش یانیروی دریایی خدمت
warlord
افسر عالی رتبه ارتش
candidate
داوطلب خدمت در ارتش نامزد
combat helmet
کلاه ایمنی جنگی
[ارتش]
reenlistment
دوباره در ارتش استخدام شدن
countermarch
تغییر جهت حرکت ارتش
candidates
داوطلب خدمت در ارتش نامزد
MI6
بخش 6 اطلاعات ارتش انگلستان
MI5
بخش 5 اطلاعات ارتش انگلستان
fusileer
هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
fusilier
هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
agct
ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
conscription
داوطلب شدن برای ارتش سربازگیری
army genetal classification test
ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
To what do you attributeThe failure of the army?
شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
v , device
ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
ration credit
تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
general
ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
generals
ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
surgeon general
رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
militarist
ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
joint operations
عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
After his discharge from the army, he came to Tehran .
پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
unmilitary
بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
war footing
حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
civil military action
عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
veterinarian
پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
commissariats
اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
commissariat
اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
militarists
ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
american defense service medal
نشان خدمت ارتش امریکا درسال 14- 9391
veterinarians
پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
The army had to retreat from the battlefield.
ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
chargeable accessions
استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
cadre strength column
ستون مربوط به استعدادپرسنل یکان ستون استعدادپرسنل کادر
command sponsored dependent
بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
demoratize
بی جرات کردن ازمیان بردن حس شهامت وانتظامات ارتش
rookie
تازه کار
[بویژه در پلیس یا ارتش ]
[اصطلاح شوخی]
conscientious objectors
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objector
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
landwehr
بخشی از ارتش المان وکشورهای دیگر که خدمت زیرپرچم را انجام دادند
pandours or doors
امنیه وحشی درنده خو که درسال 1471 تشکیل شد وچندی پس از ان جز ارتش اطریش گردید
ada
زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
commandeers
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
claimant agency
شعبه کارپردازی شعبه تعیین امادو تجهیزات عمومی ارتش
army reserve command
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
supreme commander
فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
army operations center
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
inspector general
بازرسی بازرسی کل ارتش
defense readiness condition
وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com