English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (3 milliseconds)
English Persian
quaver ارتعاش داشتن
quavered ارتعاش داشتن
quavering ارتعاش داشتن
quavers ارتعاش داشتن
vibrate ارتعاش داشتن
vibrated ارتعاش داشتن
vibrates ارتعاش داشتن
vibrating ارتعاش داشتن
Other Matches
tirl ارتعاش صدای ارتعاش نخ یاکش
pallesthesia حس ارتعاش
vibrancy ارتعاش
libration ارتعاش
shakes ارتعاش
vibrational ارتعاش
plangency ارتعاش
planegency ارتعاش
vibration sense حس ارتعاش
shaking ارتعاش
reverberations ارتعاش
shake ارتعاش
trembles ارتعاش
trembled ارتعاش
tremble ارتعاش
vibratility ارتعاش
reverberation ارتعاش
tremolo ارتعاش
quivers ارتعاش
shivered ارتعاش
quivering ارتعاش
shivering ارتعاش
quivered ارتعاش
shiver ارتعاش
quiver ارتعاش
vibration ارتعاش
dingle لرزیدن ارتعاش
resonantly با پیچش و ارتعاش
frequency of vibration تکرار ارتعاش
energy of vibration انرژی ارتعاش
vibrational frequency بسامد ارتعاش
vibrative باعث ارتعاش
electron vibrations ارتعاش الکترونها
vibratory باعث ارتعاش
resonator اسباب ارتعاش
lattice vibration ارتعاش شبکه
vibration amplitude دامنه ارتعاش
torsional vibration ارتعاش پیچشی
vibrational mode شیوه ارتعاش
fundamental vibration ارتعاش اصلی
neural reverbration ارتعاش عصبی
oscillator ارتعاش سنج
damping استهلاک ارتعاش
molecular vibration ارتعاش مولکولی
harmonic vibration ارتعاش هماهنگ
period of vibratio دوره ارتعاش
vibratility : قابلیت ارتعاش
twisting vibration ارتعاش رقاصکی
mode of vibration شیوه ارتعاش
sound vibration ارتعاش صوتی
amplitude of vibration دامنه ارتعاش
stretching vibration ارتعاش کششی
symmetry vibration ارتعاش متقارن
vibrator وسیله ارتعاش
vibrator دستگاه ارتعاش
vibrator ارتعاش کننده
vibrators وسیله ارتعاش
vibrators دستگاه ارتعاش
vibrators ارتعاش کننده
phonoscope ارتعاش نما
wagging vibration ارتعاش جنبانهای
breathing vibration ارتعاش تنفسی
bending vibration ارتعاش خمشی
seismicity حالت ارتعاش
damped vibration ارتعاش میرا
vibroscope ارتعاش بین
scissoring vibration ارتعاش قیچی وار
fundamental period vibration دوره اصلی ارتعاش
insulation against vibration حفافت در برابر ارتعاش
vibration absorption میرایی نوسان یا ارتعاش
free harmonic vibration ارتعاش هارمونیک ازاد
shuddered مشمئز شدن ارتعاش Shrine
shuddering مشمئز شدن ارتعاش Shrine
shudders مشمئز شدن ارتعاش Shrine
shudder مشمئز شدن ارتعاش Shrine
vibratile قابل لرزش و ارتعاش جنبنده
damping charactristics مشخصات خفه شدن ارتعاش
quavered لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavers لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quaver لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavering لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
bumblebees تولید کننده ارتعاش صوتی نوسان ساز صوتی
bumblebee تولید کننده ارتعاش صوتی نوسان ساز صوتی
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
own داشتن
possesses داشتن
possessing داشتن
lackvt کم داشتن
possess داشتن
to go hot تب داشتن
owning داشتن
redolence بو داشتن
to hold داشتن
to hold a meeting داشتن
to have داشتن
to be feverish تب داشتن
lacks کم داشتن
relieving داشتن
owned داشتن
owns داشتن
relieve داشتن
lacked کم داشتن
lack کم داشتن
to have possession of داشتن
to possess داشتن
relieves داشتن
to have f. تب داشتن
to be in a f. تب داشتن
doubts شک داشتن
want کم داشتن
bear داشتن
bears در بر داشتن
monogyny داشتن یک زن
bear در بر داشتن
bears داشتن
doubted شک داشتن
having داشتن
doubt شک داشتن
wanted کم داشتن
intercommon داشتن
have داشتن
doubting شک داشتن
espoused عقیده داشتن به
apprehends بیم داشتن
in common <idiom> مسئولیت داشتن
lends معطوف داشتن
in the cards <idiom> انتظار داشتن
to think [of] عقیده داشتن
espouse عقیده داشتن به
lend معطوف داشتن
espousing عقیده داشتن به
abhor بیم داشتن از
apprehending بیم داشتن
occupies مشغول داشتن
sends اعزام داشتن
sends گسیل داشتن
sending ارسال داشتن
disguising نهان داشتن
differ فرق داشتن
sends ارسال داشتن
occupy مشغول داشتن
disguises نهان داشتن
disguised نهان داشتن
apprehended بیم داشتن
apprehend بیم داشتن
espouses عقیده داشتن به
abhorred تنفر داشتن از
disguise نهان داشتن
sending اعزام داشتن
loathes نفرت داشتن از
stand off <idiom> دورنگه داشتن
resided اقامت داشتن
to be there وجود داشتن
reside اقامت داشتن
implying دلالت داشتن
up to <idiom> بستگی داشتن به
provides مقرر داشتن
loathed نفرت داشتن از
loathe نفرت داشتن از
occupying مشغول داشتن
withhold دریغ داشتن
to stop [doing something] نگاه داشتن
withholding دریغ داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com