English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
English Persian
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
Search result with all words
half tide level ارتفاع متوسط کشند اب دریا
mean high water neaps متوسط ارتفاع اب دریا
mean higher high water ارتفاع متوسط پیشرفت اب دریا
mean low water neaps ارتفاع متوسط پس رفت اب دریا
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا
Other Matches
continental shelf مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
mean sea level سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
altitude ارتفاع از سطح دریا
altitude datum ارتفاع از سطح دریا
altitudes ارتفاع از سطح دریا
high water حداکثر ارتفاع اب مد دریا
mean sea level سطح متوسط دریا
isopleth نقاط هم ارتفاع موج دریا
neap حداقل ارتفاع اب یاجذر و مد دریا
absolute height ارتفاع نسبت به سطح دریا
hypsographic map نقشههای عوارض نمایی که ارتفاع نقاط در ان از سطح دریا تعیین شده است
absolute ceiling حداکثر ارتفاع نسبت به سطح دریا که هواپیما میتواند تحت فشار استاندارد پرواز افقی ومتعادلی داشته باشد
datum سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
drop height ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
descentheight ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
barometric altimeter ارتفاع سنج بارومتری ارتفاع سنجی که با فشار جو کار میکند
flare dud گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
terrain clearance حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
pressure altitude ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
sextant altitude ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
pile height ارتفاع پرز [این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
neap tide کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
altitude separation اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
isovelocity نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
absolute altimeter ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
safe altitude ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
datum error اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
transition altitude ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
maximum ordinate حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
ocant altitude ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
command altitude ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
low altitude ارتفاع کم ارتفاع پست
altitude height سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
apparent altitude ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
low airburst ترکش هوایی در ارتفاع کم ترکش در ارتفاع پایین
bombing height ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
holding anchorage لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
exmeridian altitude ارتفاع فوق نصف النهاری هواپیما ارتفاع نصف النهاری
altitude azimuth عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
height datum سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
altitudes ارتفاع
low-rise کم ارتفاع
depths ارتفاع
altitude ارتفاع
x height ارتفاع x
elevation ارتفاع
elevations ارتفاع
depth ارتفاع
sawed off کم ارتفاع
low کم ارتفاع کم
attack altitude ارتفاع تک
low level در ارتفاع کم
apothem ارتفاع
apparent celestiallatitude ارتفاع
contour lines خط هم ارتفاع
height ارتفاع
heights ارتفاع
line height ارتفاع خط
height of site ارتفاع ایستگاه
bankful ارتفاع لبریزی
barometric ارتفاع سنجی
levels سطح ارتفاع
levelled سطح ارتفاع
leveled سطح ارتفاع
level سطح ارتفاع
vertical interval اختلاف ارتفاع
net head ارتفاع موثر
bombing height ارتفاع بمباران
head ارتفاع فشاری
altitudes ارتفاع هواپیما
total suction head ارتفاع کل مکشی
head pressure ارتفاع فشاری
height clearance ارتفاع مجاز
height of rise ارتفاع برجستگی
height of rise ارتفاع ابگیر
height of fill ارتفاع خاکریز
height of eye ارتفاع راصد
height of centers ارتفاع مرکز
hight of burst ارتفاع ترکش
height of burst ارتفاع ترکش
optimum height ارتفاع مطلوب
superelevation ارتفاع زیاد
take a sight ارتفاع گرفتن
optimum height حداکثر ارتفاع
flange depth ارتفاع لبه
height adjustment میزان ارتفاع
high jump پرش ارتفاع
drop altitude ارتفاع پرش
flybys پرواز در ارتفاع کم
flyby پرواز در ارتفاع کم
cruising altitude ارتفاع پرواز
discharge head ارتفاع تخلیه
computed altitude ارتفاع محسوب
depth of tooth ارتفاع دندانه
depth of abutting gap faces ارتفاع شکاف
observed altitude ارتفاع حقیقی
critical altitude ارتفاع بحرانی
flypast پرواز در ارتفاع کم
flypasts پرواز در ارتفاع کم
drop altitude ارتفاع بارریزی
elevator gear گردونه در ارتفاع
hauteur ارتفاع غرور
altitude ارتفاع هواپیما
cam throw ارتفاع منحنی
cam throw ارتفاع بادامک
barometers ارتفاع سنج
barometer ارتفاع سنج
effective length of strut ارتفاع کمانش
effective depth ارتفاع مفید
humblest بدون ارتفاع
humble بدون ارتفاع
headroom ارتفاع ساختمان
critical height ارتفاع بحرانی
height of site ارتفاع پایگاه
hypsometer ارتفاع پیما
low cloud ابرهای کم ارتفاع
altimeters ارتفاع سنج
altimeter ارتفاع یاب
low altitude ارتفاع پایین
altitude sickness ناخوشی ارتفاع
jump altitude ارتفاع پرش
astro altitude ارتفاع نجومی
absolute altitude ارتفاع مطلق
riser ارتفاع پله
altimeters ارتفاع یاب
altimeter ارتفاع سنج
quadrat ارتفاع سنج
pressure head ارتفاع فشار
levelling ارتفاع یابی
studding ارتفاع اتاق
ceilings ارتفاع ابر
percolation head ارتفاع نفوذ
ceiling ارتفاع ابر
height overall ارتفاع ساختمان
high altitude ارتفاع زیاد
high altitude از ارتفاع زیاد
suction lift ارتفاع مکش
safe altitude ارتفاع امن
hypsometer ارتفاع سنج
rises ارتفاع پله
rise ارتفاع پله
meaner متوسط
mean متوسط
osculant متوسط
medium متوسط
medium gravle شن متوسط
life expectancy سن متوسط
life expectancies سن متوسط
average limit of ice حد متوسط یخ
meanest متوسط
mesne متوسط
average متوسط
moderate متوسط
moderated متوسط
moderates متوسط
moderating متوسط
averaging حد متوسط
mediums متوسط
averaging متوسط
meant متوسط
averages حد متوسط
average حد متوسط
averaged متوسط
modals متوسط
mediocre متوسط
tolerable متوسط
modal متوسط
intermediate متوسط
averaged حد متوسط
intermedial متوسط
averages متوسط
hoverting حفظ ارتفاع پرواز
elevating mechanism دستگاه حرکت در ارتفاع
elevating mechanism دستگاه حرکت ارتفاع
height adjustment foot پایه تنظیم ارتفاع
flight level سطح ارتفاع پرواز
calculated altitude ارتفاع تنظیم شده
condenser height adjustment تنظیم انقباض ارتفاع
minimum elevation حداقل ارتفاع لوله
superelevation بلندی بر اضافه ارتفاع
free board ارتفاع سطح اب تا تاج سد
optimum height ارتفاع حداکثرقابل استفاده
barometric altimeter ارتفاع سنج فشاری
very high ارتفاع خیلی بالا
high jumper پرنده پرش ارتفاع
barometric altitude ارتفاع بارومتری هواپیما
stato scope ارتفاع سنج هواپیما
zenith distance فاصله ارتفاع نافر
zenith distance ارتفاع راس القدم
negative altitude ارتفاع غلط است
alpine واقع در ارتفاع زیاد
position angle زاویه ارتفاع جسم
spot elevation ارتفاع تعیین شده
mean range of the tide میانگین ارتفاع کشند
head ارتفاع ریزش سر رولور سر
free board عمق یا ارتفاع ازاد
altitude separation حد سطوح مبنای ارتفاع
drawdown ارتفاع افت اب در چاه
dicing photography عکاسی در ارتفاع کم باهواپیما
computed altitude ارتفاع حساب شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com