Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
coupling valve
ارزش اتصال
Other Matches
male connector
ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
book value
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
ad valorem
به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
end
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological
وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value
بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carries
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
patch
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layers
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
layer
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
patches
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
PPP
پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
fiber
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibre
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibres
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
connector
وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
contacting
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings
سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
DB connector
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
currency devaluation
کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
swivel
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkages
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
drawbar
بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
swivels
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkage
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
RJ connector
نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
ramps
سینه کش اتصال فراز اتصال
lead
قطب اتصال سیم اتصال
slip road
سینه کش اتصال فراز اتصال
leads
قطب اتصال سیم اتصال
ramp
سینه کش اتصال فراز اتصال
cascade connection
اتصال کاسکاد اتصال پلهای
terminal
محل اتصال پیچ اتصال
terminals
محل اتصال پیچ اتصال
T connector
اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
subscriber's line
اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
rubbish
بی ارزش
punk
بی ارزش
naught
بی ارزش
value
ارزش
brummagem
بی ارزش
brummagem
کم ارزش
picayubnish
بی ارزش
punks
بی ارزش
avail
ارزش
big ticket
با ارزش
valuing
ارزش
worthless
بی ارزش
small change
کم ارزش
rewarding
پر ارزش
worm eaten
بی ارزش
worthiness
ارزش
values
ارزش
price
ارزش
prices
ارزش
valueless
بی ارزش
no par
بی ارزش
picayune
بی ارزش
low grade
کم ارزش
cost
ارزش
good for nothing
بی ارزش
fustian
بی ارزش
junky
بی ارزش
treasure
با ارزش
unvalued
بی ارزش
worth
با ارزش
worth
ارزش
low level
کم ارزش
shotten
بی ارزش
trivalence
سه ارزش
raffish
بی ارزش
market value
ارزش
trivalency
سه ارزش
regardant
با ارزش
waff
نظر بی ارزش
tinker's damn
چیزبی ارزش
debunk
کم ارزش کردن
cheaper
کم ارزش پست
haws
چیز بی ارزش
tinker's dam
چیزبی ارزش
nothing
بی ارزش ابدا
place value
ارزش مکانی
threshold value
ارزش استانهای
cheap
کم ارزش پست
value of money
ارزش پول
net value
ارزش خالص
cheapest
کم ارزش پست
hawing
چیز بی ارزش
premiums
اضافه ارزش
premium
اضافه ارزش
value theory
نظریه ارزش
theory of value
نظریه ارزش
surplus value
ارزش اضافی
esteem
رعایت ارزش
surrender value
ارزش بازخرید
junk
کهنه و کم ارزش
survival value
ارزش بقا
subjective value
ارزش ذهنی
store of value
منبع ارزش
hawed
چیز بی ارزش
haw
چیز بی ارزش
belittling
کم ارزش کردن
debunks
کم ارزش کردن
debunking
کم ارزش کردن
debunked
کم ارزش کردن
belittles
کم ارزش کردن
belittled
کم ارزش کردن
belittle
کم ارزش کردن
depreciation
کم ارزش شمردن
downgrades
کم ارزش کردن
present value
ارزش فعلی
rubbish
چیزپست و بی ارزش
valence
توان ارزش
valuation
ارزش گذاری
present worth
ارزش حال
valuations
ارزش گذاری
base rate
ارزش اولیه
valorization
تعیین ارزش
downgraded
کم ارزش کردن
valuably
بطور با ارزش
downgrading
کم ارزش کردن
downgrade
کم ارزش کردن
present value
ارزش حال
base rates
ارزش اولیه
value analysis
تحلیل ارزش
value as security
ارزش تضمین
value added
ارزش افزوده
quantitative value
ارزش مقداری
truth value
ارزش درستی
value in use
ارزش استعمال
value of assets
ارزش دارائی ها
real value
ارزش واقعی
rental value
ارزش اجارهای
salavage value
ارزش اسقاطی
scrap value
ارزش اسقاطی
salvage value
ارزش بازیافتنی
quantitative value
ارزش کمی
undervaluation
کم ارزش گذاری
use value
ارزش استعمال
value date
تاریخ ارزش
value for money
ارزش پول
use value
ارزش استفاده
use by value
استفاده با ارزش
present worth
ارزش فعلی
value in exchange
ارزش مبادله
prime cost
ارزش اولیه
production cost
ارزش ساخت
scale value
ارزش مقیاسی
caloric value
ارزش گرمایی
commercial value
ارزش تجارتی
meed
پاداش ارزش
market value
ارزش بازاری
manufacture cost
ارزش ساخت
man friday
کمک با ارزش
present value
ارزش فعلی
cost finding
ارزش یابی
code value
ارزش رمز
monetary value
ارزش پولی
calorific value
ارزش گرمایی
gross value
ارزش ناخالص
final value
ارزش نهایی
capital value
ارزش سرمایه
capital value
ارزش سرمایهای
capital value
ارزش فعلی
capitalized value
ارزش سرمایهای
maintenance cost
ارزش نگهداری
critical value
ارزش بحرانی
face value
ارزش صوری
differential cost
ارزش نهایی
disvalue
بی ارزش کردن
limiting value
ارزش نهایی
heat of combustion
ارزش گرمایی
expected value
ارزش منتظره
economic value
ارزش اقتصادی
end value
ارزش انتهایی
equity capital
ارزش ویژه
exchange value
ارزش مبادله
diagnostic value
ارزش تشخیصی
loss of value
افت ارزش
logical value
ارزش منطقی
declared value
ارزش افهارشده
decrease in value
کاهش ارزش
loan value
ارزش استقراض
loan value
ارزش وام
face value
ارزش اسمی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com