English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
commitment value ارزش استفاده از یک نیرو دررزم
Other Matches
value in use ارزش استفاده
use value ارزش استفاده
use by value استفاده با ارزش
muscle استفاده کامل ازعضله ها بکاربردن تمام نیرو
muscles استفاده کامل ازعضله ها بکاربردن تمام نیرو
chargeable مین نیرو و پس از بین رفتن آن قابل استفاده است
service peculiar امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
book value ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
ad valorem به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
transducer دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
value added قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ended با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carry با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
currency devaluation کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
dead time زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead freight کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
vertical نرم افزار کاربردی که برای استفاده خاص طراحی شده است و نه استفاده عمومی
frees آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freeing آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idlest که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
free آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idled که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
capacity استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
capacities استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
freed آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idles که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idle که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
fourth generation computers فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
bitmap معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و...
composite demand تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
quad چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
quads چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
band شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
bands شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
ieee که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود
shareware نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
duplex دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
joint tenants در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
exerciser وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
duplexes دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
common use مورد استفاده عمومی استفاده مشترک
PPP که معمولا برای ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه Tcp/Ip استفاده میشود
wimps نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
wimp نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
Hamming code سیستم کدگذتاری که از بیتهای بررسی برای تشخیص و تصحیح خطاها در داده ارسالی استفاده میکند که بیشتر در سیستمهای متن راه دور استفاده میشود
defect skipping روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
solenoid sweep پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
publishes 1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
published 1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
publish 1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
wire روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
wires روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
oases یک سیستم عامل چند استفاده کننده که در چندین سیستم ریزکامپیوتر استفاده می گردد
oasis یک سیستم عامل چند استفاده کننده که در چندین سیستم ریزکامپیوتر استفاده می گردد
vigor نیرو
equipollent هم نیرو
tucks نیرو
force نیرو
fibreless بی نیرو
vim نیرو
PR نیرو
forcing نیرو
vis نیرو
blood نیرو
strengths نیرو
strength نیرو
gutting نیرو
guts نیرو
gut نیرو
forces نیرو
high-powered پر نیرو
zip نیرو
pep نیرو
powers نیرو
powering نیرو
powered نیرو
power نیرو
material نیرو
materials نیرو
equipotential هم نیرو
loads نیرو
tonus نیرو
load نیرو
energy نیرو
zipped نیرو
thrusts نیرو
thrusting نیرو
thrust نیرو
zipping نیرو
zips نیرو
sapless بی نیرو
puissance نیرو
leverage نیرو
sinewless بی نیرو
energies نیرو
line of force خط نیرو
life blood نیرو
tuck نیرو
letter of attorney نیرو
tucking نیرو
troop carrier نیرو بر
vigour نیرو
incapacitating بی نیرو ساختن
armies نیرو زمینی
forcing بردار نیرو
powerlessly با نداشتن نیرو
instinct with force نیرو یافته
power system شبکه نیرو
power mains شبکه نیرو
power down قطع نیرو
juice up نیرو و جان به
incapacitates بی نیرو ساختن
prosternation تحلیل نیرو
ground state کمترین نیرو
generating plant پست نیرو
force field میدان نیرو
resultant of force برایند نیرو
invigorate نیرو دادن
heam yoei vooly نظریه نیرو
incapacitate بی نیرو ساختن
force constant ثابت نیرو
invigorating نیرو بخش
on one's/its last legs <idiom> نیرو وسودمندی
incapacitated بی نیرو ساختن
pound force پوند نیرو
army نیرو زمینی
super power ابر نیرو
force بردار نیرو
power توان نیرو
nervine نیرو بخش پی
moment of force گشتاور نیرو
moment of a force گشتاور یک نیرو
ti lift one's head نیرو گرفتن
life force زیست نیرو
entireforce کلیه نیرو
mecanical advantage نیرو دهی
load spread انتشار نیرو
energy production تولید نیرو
dynamometer نیرو سنج
lines of force خطوط نیرو
power قدرت نیرو
powered توان نیرو
field of force میدان نیرو
mechanics نیرو برد
powers قدرت نیرو
mechanical disadvantage نیرو گیری
powers توان نیرو
order of battle ترتیب نیرو
extending باحداکثر نیرو
forces بردار نیرو
powering قدرت نیرو
powering توان نیرو
extends باحداکثر نیرو
world power جهان نیرو
powered قدرت نیرو
extend باحداکثر نیرو
tucks نیرو روحیه
couples جفت نیرو
couples زوج نیرو
energised نیرو بخشیدن
load factor ضریب نیرو
energises نیرو بخشیدن
generations تولید نیرو
generation تولید نیرو
energising نیرو بخشیدن
energize نیرو بخشیدن
energizes نیرو بخشیدن
energizing نیرو بخشیدن
weaken کم نیرو شدن
impoverishing بی نیرو کردن
coupled زوج نیرو
tucking نیرو روحیه
tuck نیرو روحیه
couple جفت نیرو
couple زوج نیرو
coupled جفت نیرو
impoverish بی نیرو کردن
impoverished بی نیرو کردن
impoverishes بی نیرو کردن
weakened کم نیرو شدن
weakening کم نیرو شدن
superpower ابر نیرو
superpowers ابر نیرو
bandeung ryouic نیرو- واکنش
emphasizing نیرو دادن به
refreshments نیرو بخشی
emphasised نیرو دادن به
emphasizes نیرو دادن به
emphasises نیرو دادن به
emphasized نیرو دادن به
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com