Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
value as security
ارزش تضمین
Other Matches
warranty
امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
warranties
امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
indemnities
تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnity
تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
book value
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
ad valorem
به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ended
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological
وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value
بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carried
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
currency devaluation
کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
guarantee
تضمین
guarantees
تضمین
assurances
تضمین
collateral
تضمین
assurance
تضمین
guaranty
تضمین
gurantee
تضمین
pledge
[archaic]
[guaranty]
تضمین
guarantee
تضمین
guaranteed
تضمین
warranty
تضمین
guaranty
تضمین
security
گرو تضمین
certified check
چک تضمین شده
bank note
چک تضمین شده
seals
نشان تضمین
seal
نشان تضمین
embodiment
تضمین درج
money back
تضمین پرداخت
ensure
تضمین کردن
ensured
تضمین کردن
ensures
تضمین کردن
ensuring
تضمین کردن
insures
تضمین کردن
insuring
تضمین کردن
guarantee period
مدت تضمین
certifies
تضمین کردن
certify
تضمین کردن
back letter
گواهی تضمین
service obligation
تضمین خدمت
warranting
تضمین کردن
warrant
تضمین کردن
warrant
تضمین حکم
warranted
تضمین کردن
surety bond
تضمین نامه
warranted
تضمین حکم
warranting
تضمین حکم
warrants
تضمین حکم
bond
تضمین کردن
certifying
تضمین کردن
bonded
تضمین دار
bonded
تحت تضمین
indemnification
تضمین خسارت
warrants
تضمین کردن
in bond
تحت تضمین
under reserve
تحت تضمین
security
مصونیت تضمین
warrent
حواله وسیله تضمین
guarantee
تامین تضمین کردن
payment under reserve
پرداخت تحت تضمین
bail
تضمین ضمانت کردن
guaranteed prices
قیمتهای تضمین شده
gap in coverage
ناکافی بودن تضمین
indemnity
تاوان تضمین خسارت
guaranteed
تامین تضمین کردن
indemnities
تاوان تضمین خسارت
guarantees
تامین تضمین کردن
to ensure something
تضمین کردن
[چیزی]
vouchers
مدرک تضمین کننده
voucher
مدرک تضمین کننده
bank paper
چک تضمین شده سفته بانکی
guaranty
تضمین ضمانت یا تعهد کردن
guarantee
ضمانت نامه تضمین کردن
guarantees
ضمانت نامه تضمین کردن
guaranteed
ضمانت نامه تضمین کردن
avouch
تضمین کردن مستقر ساختن
warranted rate of growth
نرخ رشد تضمین شده
bank note
چک تضمین شده سند در وجه حامل
This is the only way to guarantee that ...
تنها راه برای تضمین این است که ...
bond
تضمین نامه یاتعهدنامه دائر به پرداخت وجه
ration credit
تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
obligated stocks
کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
bareboat charter
ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
unfinanced
بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
values
ارزش
price
ارزش
low grade
کم ارزش
prices
ارزش
value
ارزش
regardant
با ارزش
no par
بی ارزش
big ticket
با ارزش
market value
ارزش
picayune
بی ارزش
worthless
بی ارزش
naught
بی ارزش
worth
ارزش
low level
کم ارزش
valuing
ارزش
worth
با ارزش
rubbish
بی ارزش
junky
بی ارزش
fustian
بی ارزش
raffish
بی ارزش
trivalence
سه ارزش
trivalency
سه ارزش
avail
ارزش
rewarding
پر ارزش
unvalued
بی ارزش
good for nothing
بی ارزش
small change
کم ارزش
punks
بی ارزش
treasure
با ارزش
worm eaten
بی ارزش
worthiness
ارزش
brummagem
بی ارزش
valueless
بی ارزش
picayubnish
بی ارزش
brummagem
کم ارزش
punk
بی ارزش
cost
ارزش
shotten
بی ارزش
meed
پاداش ارزش
maintenance cost
ارزش نگهداری
face value
ارزش صوری
loan value
ارزش استقراض
net price
ارزش خالص
gross value
ارزش ناخالص
net value
ارزش خالص
net worth
ارزش خالص
monetary value
ارزش پولی
final value
ارزش نهایی
diagnostic value
ارزش تشخیصی
net net worth
ارزش خالص
face value
ارزش اسمی
heat of combustion
ارزش گرمایی
influence value
ارزش تاثیر
intrinsic value
ارزش ذاتی
it is of little worth
کم ارزش است
axiology
ارزش شناسی
differential cost
ارزش نهایی
end value
ارزش انتهایی
economic value
ارزش اقتصادی
disvalue
بی ارزش کردن
limiting value
ارزش نهایی
loan value
ارزش وام
equity capital
ارزش ویژه
increase in value
افزایش ارزش
market value
ارزش بازاری
heat value
ارزش گرمایی
heating value
ارزش گرمایی
manufacture cost
ارزش ساخت
man friday
کمک با ارزش
logical value
ارزش منطقی
expected value
ارزش منتظره
exchange value
ارزش مبادلهای
exchange value
ارزش مبادله
loss of value
افت ارزش
waff
نظر بی ارزش
value of money
ارزش پول
value of assets
ارزش دارائی ها
value in use
ارزش استعمال
value in use
ارزش استفاده
value in exchange
ارزش مبادله
value for money
ارزش پول
value date
تاریخ ارزش
value analysis
تحلیل ارزش
value added
ارزش افزوده
valorization
تعیین ارزش
use value
ارزش استعمال
use value
ارزش استفاده
use by value
استفاده با ارزش
indexation
ارزش ترازی
wear thin
<idiom>
بی ارزش شدن
value theory
نظریه ارزش
kitsch
هنر بی ارزش
heritage asset
میراث با ارزش
present value
ارزش فعلی
undervaluation
کم ارزش گذاری
truth value
ارزش درستی
tinker's damn
چیزبی ارزش
present worth
ارزش فعلی
present worth
ارزش حال
present value
ارزش فعلی
present value
ارزش حال
place value
ارزش مکانی
penny worth
ارزش یک پنی
paradox of value
تناقض ارزش
par value
ارزش اسمی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com