English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
maintenance cost ارزش نگهداری
Other Matches
corrective maintenance نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
book value ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
maintenance تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
ad valorem به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ended با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carried با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
currency devaluation کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
conservation نگهداری
landing, storage, delivery نگهداری
keeping نگهداری
protection نگهداری
internment نگهداری
maintenance نگهداری
detainer نگهداری
detention نگهداری
detentions نگهداری
upkeep نگهداری
guarding subsidy حق نگهداری
holding نگهداری
storage نگهداری
retinue نگهداری
sustentation نگهداری
safe guard نگهداری
safe keeping نگهداری
sustention نگهداری
retention نگهداری
preservation نگهداری
guardianship نگهداری
sustenance نگهداری
custody نگهداری
retinues نگهداری
support نگهداری کردن
safeguarding نگهداری کردن
tends نگهداری کردن از
categories of maintenance طبقات نگهداری
safeguard نگهداری کردن
categories of maintenance انواع نگهداری
maintenance تعمیر و نگهداری
tend نگهداری کردن از
tended نگهداری کردن از
tending نگهداری کردن از
care of supplies نگهداری اماد
conserve نگهداری کردن
maintains نگهداری کردن
maintained نگهداری کردن
interludes نگهداری مقدماتی
maintain نگهداری کردن
interlude نگهداری مقدماتی
conserving نگهداری کردن
tenure نگهداری اشغال
keeps نگهداری کردن
account نگهداری حسابها
keep نگهداری کردن
maturing نگهداری بتن
upkeep نگهداری کردن
conserved نگهداری کردن
conserves نگهداری کردن
category طبقه نگهداری
maintenance نگهداری و تعمیر
warehousing نگهداری در انبار
cares نگهداری موافبت
keep track of <idiom> نگهداری یاداشت
organizational maintenance نگهداری سازمانی
maintrain نگهداری کردن
maintenance support پشتیبانی نگهداری
maintenance status وضعیت نگهداری
maintenance period دوره نگهداری
maintenance functions کارکردهای نگهداری
maintenance cost هزینه نگهداری
levels of maintenance ردههای نگهداری
manage نگهداری کردن
holding time زمان نگهداری
cared نگهداری موافبت
care نگهداری موافبت
to take keep نگهداری کردن
to maintain one's family نگهداری کردن
to maintain a road نگهداری کردن
the keeping of a festival نگهداری عید
tenability قابلیت نگهداری
retentivity قدرت نگهداری
record keeping نگهداری سوابق
safeguarded نگهداری کردن
program maintenance نگهداری برنامه
preventive maintenance نگهداری پیشگیرانه
preventive maintenance نگهداری پیشگیری
preventive maintenance نگهداری حفافتی
holding costs مخارج نگهداری
holding capacity فرفیت نگهداری
restraint نگهداری خودداری
deffered maintenance نگهداری مخصوص
restraints نگهداری خودداری
field maintenance نگهداری صحرایی
field capacity فرفیت نگهداری
depot maintenance نگهداری امادگاهی
depot maintenance نگهداری دپویی
energy preservation نگهداری انرژی
LSD نگهداری تحویل
maintain نگهداری کردن
granfather file نگهداری می شوند
field maintenance نگهداری در صحرا
holds ایست نگهداری
hold ایست نگهداری
safeguards نگهداری کردن
depositery محل نگهداری سپرده
software maintenance نگهداری نرم افزار
custody of goods حفافت یا نگهداری کالا
system maintenance تامین و نگهداری سیستم
power of reservation حق نگهداری وذخیره کردن
to bear up نا امیدنشدن نگهداری کردن
bestride نگهداری ودفاع کردن از
maintenance routine روال تعمیر و نگهداری
moist curing نگهداری مرطوب بتن
ammunition depot محل نگهداری مهمات
hold something back <idiom> نگهداری اطلاعات از کسی
membrane curing نگهداری غشایی بتن
baby farm محل نگهداری کودکان
gasholders محل نگهداری بنزین
keep time <idiom> نگهداری میزان و وزن
gasholder محل نگهداری بنزین
schedule maintenance نگهداری زمانبندی شده
poor law قانون نگهداری از تهیدستان
entertainable قابل پذیرائی و یا نگهداری
gurantee period دوره نگهداری تاسیسات
managements اجرا و نگهداری شبکه
mew دراصطبل نگهداری کردن
mewed دراصطبل نگهداری کردن
management اجرا و نگهداری شبکه
mewing دراصطبل نگهداری کردن
maintenance نگهداری از تاسیسات یاساختمان
maintenance work کار تعمیر و نگهداری
remote servicing نگهداری از راه دور
support تایید کردن نگهداری
remote maintenance نگهداری از راه دور
upkeep هزینه نگهداری و تعمیر
upkeep هزینه نگهداری وتعمیر
maintenance shop کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
to have custody of نگهداری یا امانت داری کردن از
administrators تنظیم و نگهداری شبکه دارد
columbarium جای نگهداری خاکستر مردگان
administrator تنظیم و نگهداری شبکه دارد
bee-keepers متصدی نگهداری از زنبور عسل
carry over <idiom> برای بعد نگهداری کردن
warren محل نگهداری حیوانات وحشی
serviced بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
warrens محل نگهداری حیوانات وحشی
accountable depot مرکز نگهداری سوابق حسابداری
accountable supply distribution activity سازمان نگهداری سوابق امادی
administrative crypto account نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
tape library اتاق مخصوص نگهداری نوار
stickboy متصدی نگهداری چوبهای هاکی
confessio [محل نگهداری جسد شهید]
customer نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
bee-keeper متصدی نگهداری از زنبور عسل
patronized نگهداری کردن مشتری شدن
customers نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
patronizes نگهداری کردن مشتری شدن
to safeguard [against] نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
patronize نگهداری کردن مشتری شدن
patronised نگهداری کردن مشتری شدن
hold at disposal در اختیار دیگری نگهداری کردن
fit call رده یکم تعمیر و نگهداری
remote maintenance تعمیر و نگهداری از راه دور
preventive ماده نگهدارنده وسایل نگهداری
patronises نگهداری کردن مشتری شدن
service بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
remote servicing تعمیر و نگهداری از راه دور
white paternoster دعای نگهداری ازشر روح پلید
threes سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
for keeps برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
bonded store انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
sacrist متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
gross negligence تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
lay up <idiom> گذاشتن درگاراژ یا محل نگهداری قایق
file maintenaee اصلاح و نگهداری پرونده پشتیبانی فایل
buffer کل حروفی که قابل نگهداری در بافر هستند
apicultural مربوط به پرورش و نگهداری زنبور عسل
spoin bank محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
bone-house [جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
maintenance float شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
magazine area محل نگهداری مواد منفجره یامهمات
keep in trust به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
hand-held آنچه قابل نگهداری در دست است
cost of maintenance هزینه نگهداری و ترمیم نفقه و خرجی
three سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
lay up <idiom> ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
conservancy نگهداری جنگلهاوشیلات ومنابع طبیعی دیگر
maintenance calibration تنظیمات مربوط به نگهداری تنظیم تعمیراتی
worthless بی ارزش
market value ارزش
regardant با ارزش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com