English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
monetary value ارزش پولی
Search result with all words
price ارزش پولی کالا
prices ارزش پولی کالا
accumulated depreciation کل مقدار پولی که شرکت یا سازمان می تواند از ارزش ماشین یا تجهیزات به دلیل مستهلک شدن کسر کند
Other Matches
european monetary agreement موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
book value ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
monetarists طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
ad valorem به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ended با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carries با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
currency devaluation کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
moneyed پولی
impecuniosity بی پولی
impecuniousity بی پولی
pecuniary پولی
mercenaly پولی
monetary پولی
pockets پولی
pocket پولی
venal پولی
moneyary پولی
monetary economy اقتصاد پولی
money illusion توهم پولی
unit of currency واحد پولی
money capital سرمایه پولی
money income درامد پولی
money illusion خطای پولی
pay patient مریض پولی
monetary targets اهداف پولی
monetary unit واحد پولی
monetary sector بخش پولی
monetary school مکتب پولی
monetary restriction محدودیت پولی
monetary reserves ذخائر پولی
monetary policy سیاست پولی
monetary instruments ابزارهای پولی
monetary incentive مشوق پولی
pecuniary liability ضمانت پولی
polymyxin پولی میکسین
monetary expansion توسعه پولی
polywag پولی واگ
polyethylene پولی اتیلن
monetary system سیستم پولی
monetary deflation محدودیت پولی
financial inventory ذخایر پولی
financial property اموال پولی
financial property داراییهای پولی
real غیر پولی
grooved pulley پولی شیاردار
dealing for money معاملات پولی
money orders حواله پولی
money order حواله پولی
reconvert پولی را مجدداتسعیرکردن
tight money کنترل پولی
loose pulley پولی هرزگرد
money wage مزد پولی
money matters امور پولی
monetary assets دارائیهای پولی
monetary authorities مقامات پولی
monetary inflation تورم پولی
monetary convention اتحاد پولی
monetary deflation انقباض پولی
backing پشتوانه پولی
monetary control نظارت پولی
monetary control کنترل پولی
monetary base پایه پولی
monetary base مبنای پولی
tools of monetary policy ابزار سیاست پولی
tight money سیاست پولی انقباضی
money rate of interest نرخ بهره پولی
national money income درامد ملی پولی
bimetallism نظام پولی دو فلزی
expansionary monetary policy سیاست پولی انبساطی
nonmonetarists اقتصاددانان غیر پولی
restrictive monetary policy سیاست پولی انقباضی
gold standard نظام پولی طلا
nonmonetary assets دارائیهای غیر پولی
nonmonetary income درامد غیر پولی
nonmonetary sector بخش غیر پولی
pecuniary externalities پی امدهای خارجی پولی
contractionary monetary policy سیاست پولی انقباضی
financing تامین هزینه پولی
feel the pinch <idiom> دچار بی پولی شدن
money well spent <idiom> پولی که هدر نرفته
european monetary system سیستم پولی اروپایی
free capital سرمایه گذار پولی
gold currency system نظام پولی طلا
poly vinil chloride کلرور پولی وینیل
rate of money wage نرخ مزد پولی
strategic concentration by rail سیستم پولی فلزی
he is pressed for money از بی پولی در مضیقه است
it was a خوب پولی بود
hyperdeflation انقباض پولی شدید
i am pushed for money ازبی پولی درفشار
i owe some money to you یک پولی به شما بدهکارم
impecuniously از روی بی پولی یا افلاس
european monetary fund صندوق پولی اروپا
bimetallic standard پایه پولی دو فلزی
down and out <idiom> هیچ پولی نداشتند
finance تامین هزینه پولی
dollar area منطقه پولی دلار
financed تامین هزینه پولی
pure monetary policy سیاست پولی خالص
deflation انقباض پولی رکود
finances تامین هزینه پولی
not for the world <idiom> دراعضای هیچ پولی
polyester الیاف یاپارچه پولی استر
i have no money about me با خود هیچ پولی ندارم
Monetary systems. سیستم های پولی ( مالی )
Money entrusted to my care . پولی که با مانت نزد من سپرده شد
poundage مقدار پولی برحسب لیره
international monetary reserves ذخائر پولی بین المللی
ring up <idiom> اضافه کردن آمار پولی
easy money پولی که براحتی بدست اید
strapped for cash <idiom> هیچ پولی دربساط نداشتن
apportionment تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
the proceeds of the sale پولی که از محل فروش بدست می اید
army deposit fund سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
burn a hole in one's pocket <idiom> پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
To put some money aside . پولی را کنا رگذاشتن ( ذخیره ساختن )
monetrarist keynesian debate بحث طرفداران مکتب پولی وکینزی
e p u 591 منحل و "e-m-a" یاموافقتنامه پولی اروپاجایگزین ان شد
accountability ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
devaluation تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
cash on the barrelhead <idiom> پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
contributions پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
chantry پولی که وقف کشیشان میشودتابرای مردگان بخوانند
contribution پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
prize money پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
commodity money پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
to give پولی برای پیشکشی جمع اوری کردن
transfer payment پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
convertible پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
convertibles پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
make it up to someone <idiom> انجام کاری برای کسی درعوض وعده پولی
royalties پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
royalty پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
blockade currency پولی که تبدیل ان به پول دیگرقانونا " منع شده باشد
disposable personal income پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
deat benefit وفیفه یا پولی که کارفرمابعیال و اولاد کارگر متوفی میدهد
To play for love . عشقی بازی کردن ( بدون شرط بندی پولی )
corkage پولی که درمهمانخانه ازکسی میگیرندتابادهای راکه مال خودمهمان
countershaft pulley محور با پولی یا چرخ دندانه دار که به یک ماشین وصل میشود
smart money غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
slush funds پولی که از فروش مواد زاید آشپزخانهی کشتی به دست میآمد
pewage پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
slush fund پولی که از فروش مواد زاید آشپزخانهی کشتی به دست میآمد
appearance money پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
luck money پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
luck penny پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
accrued benefit پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
haulage پولی که راه اهن بابت حمل ونقل قطارهای بیگانه در مسیر خود میگیرد
accumulated profit پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
treasure با ارزش
no par بی ارزش
values ارزش
prices ارزش
valueless بی ارزش
fustian بی ارزش
brummagem بی ارزش
brummagem کم ارزش
naught بی ارزش
punks بی ارزش
rubbish بی ارزش
worthiness ارزش
raffish بی ارزش
small change کم ارزش
rewarding پر ارزش
punk بی ارزش
avail ارزش
value ارزش
market value ارزش
trivalence سه ارزش
trivalency سه ارزش
cost ارزش
unvalued بی ارزش
worm eaten بی ارزش
worthless بی ارزش
regardant با ارزش
junky بی ارزش
low grade کم ارزش
big ticket با ارزش
good for nothing بی ارزش
low level کم ارزش
picayubnish بی ارزش
picayune بی ارزش
price ارزش
valuing ارزش
shotten بی ارزش
worth با ارزش
worth ارزش
monetary school مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
logical value ارزش منطقی
heritage asset میراث با ارزش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com