Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (5 milliseconds)
English
Persian
aspire
ارزو داشتن
aspired
ارزو داشتن
aspires
ارزو داشتن
aspiring
ارزو داشتن
Search result with all words
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
aspire
ارزو کردن اشتیاق داشتن
aspired
ارزو کردن اشتیاق داشتن
aspires
ارزو کردن اشتیاق داشتن
aspiring
ارزو کردن اشتیاق داشتن
Other Matches
appetence or tency
ارزو
appetency
ارزو
will less
بی ارزو
appetence
ارزو
aspiration
اه ارزو
wishing
ارزو
orexis
ارزو
aspirations
اه ارزو
one's heart'st d.
ارزو
desideration
ارزو
ideal
ارزو
ideals
ارزو
object of d.
ارزو
yearn
ارزو کردن
craved
ارزو کردن
optatively
بطور ارزو
aspirer
ارزو کننده
yearned
ارزو کردن
wills
خواهش ارزو
pantingly
ارزو کنان
desiring
ارزو کردن
yearns
ارزو کردن
will
خواهش ارزو
willed
خواهش ارزو
desiring
میل ارزو
wish
ارزو خواهش
desire
میل ارزو
desiderate
ارزو کردن
wisher
ارزو کننده
appetites
اشتها ارزو
wishes
ارزو خواهش
appetite
اشتها ارزو
cravings
ارزو کردن
wishes
ارزو کردن
wished
ارزو خواهش
wished
ارزو کردن
wish
ارزو کردن
craves
ارزو کردن
desire
ارزو کردن
desires
میل ارزو
crave
ارزو کردن
desires
ارزو کردن
ambition
ارزو جاه طلب بودن
the optative mood
صیغه تمنی یا ارزو یا دعا
to p for
ارزو یا اشتیاق چیزی راداشتن
ideally
مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
ambitions
ارزو جاه طلب بودن
i wish you would go
بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
forbidden fruit
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruits
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
intercommon
داشتن
want
کم داشتن
wanted
کم داشتن
to have f.
تب داشتن
to be in a f.
تب داشتن
to be feverish
تب داشتن
possess
داشتن
possesses
داشتن
owned
داشتن
own
داشتن
relieving
داشتن
relieves
داشتن
relieve
داشتن
doubt
شک داشتن
monogyny
داشتن یک زن
to have possession of
داشتن
to possess
داشتن
owning
داشتن
owns
داشتن
possessing
داشتن
lackvt
کم داشتن
doubts
شک داشتن
redolence
بو داشتن
having
داشتن
have
داشتن
doubting
شک داشتن
doubted
شک داشتن
to hold
داشتن
to have
داشتن
lack
کم داشتن
lacked
کم داشتن
to go hot
تب داشتن
bears
داشتن
to hold a meeting
داشتن
bear
داشتن
bear
در بر داشتن
bears
در بر داشتن
lacks
کم داشتن
fluctuate
نوسان داشتن
debt
بدهی داشتن
attending
حضور داشتن
represented
نمایندگی داشتن
confide
اعتماد داشتن به
attend
حضور داشتن
confided
اعتماد داشتن به
debts
بدهی داشتن
attends
حضور داشتن
represents
نمایندگی داشتن
fluctuated
نوسان داشتن
possesses
در تصرف داشتن
possessing
در تصرف داشتن
fluctuates
نوسان داشتن
possess
در تصرف داشتن
hankers
اشتیاق داشتن
hankered
اشتیاق داشتن
hanker
اشتیاق داشتن
desire
میل داشتن
confides
اعتماد داشتن به
raises
برپا داشتن
requiring
لازم داشتن
differs
فرق داشتن
requires
لازم داشتن
differing
فرق داشتن
have a ball
<idiom>
روزگارخوش داشتن
differed
فرق داشتن
required
لازم داشتن
differ
فرق داشتن
resemble
شباهت داشتن
resembled
شباهت داشتن
stinks
تعفن داشتن
hide(bury) one's head in the sand
<idiom>
دورنگه داشتن از
represent
نمایندگی داشتن
stink
تعفن داشتن
exists
وجود داشتن
existed
وجود داشتن
exist
وجود داشتن
resembling
شباهت داشتن
resembles
شباهت داشتن
disguising
نهان داشتن
tolerated
طاقت داشتن
bipolarity
داشتن دو قطب
deserve
استحقاق داشتن
play-acts
نقش داشتن
believes
گمان داشتن
believed
گمان داشتن
believe
گمان داشتن
import
اهمیت داشتن
declaring
افهار داشتن
deserves
استحقاق داشتن
scoot
سرعت داشتن
scooted
سرعت داشتن
tolerate
طاقت داشتن
bear on
نسبت داشتن
bestowon
ارزی داشتن
vibrating
ارتعاش داشتن
vibrates
ارتعاش داشتن
vibrated
ارتعاش داشتن
vibrate
ارتعاش داشتن
scoots
سرعت داشتن
scooting
سرعت داشتن
imported
اهمیت داشتن
declares
افهار داشتن
importing
اهمیت داشتن
belongs
تعلق داشتن
belonged
تعلق داشتن
belong
تعلق داشتن
to hold
[to have]
نگه
[داشتن]
play-acting
نقش داشتن
spared
دریغ داشتن
liaise
بستگی داشتن
desiring
میل داشتن
correspond
رابطه داشتن
corresponded
رابطه داشتن
corresponds
رابطه داشتن
liaising
بستگی داشتن
declare
افهار داشتن
liaising
رابطه داشتن
liaises
بستگی داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com