English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
scout ارزیابی حریف اینده
scouted ارزیابی حریف اینده
scouts ارزیابی حریف اینده
Other Matches
future perfect شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
head and arm هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
looped حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
side sweep and over under گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
pert Technique Review Evaluationand Program فن ارزیابی و بررسی برنامه Technique Review Evaluationand Project روش مرور و ارزیابی پروژه
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
area assessment ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
civil damage assessment ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
to be اینده
in the time to come اینده
future اینده
aftertime اینده
comer اینده
coming اینده
next اینده
at a laterd در اینده
approaching اینده
lavenir اینده
forthcoming اینده
futurity اینده
incoming اینده
following on از پی اینده
forthcomming اینده
toward اینده
the next world جهان اینده
the future جهان اینده
proximo درماه اینده
futurism اینده گرایی
the next world عالم اینده
futurity نسل اینده
futurity اتفاقات اینده
emergent بیرون اینده
odd comeshortly اینده نزدیک
nrxt monday دوشنبه اینده
nether world جهان اینده
intercurrent در میان اینده
katabatic پائین اینده
futures contract قرارداد اینده
the f. winter زمستان اینده
prospect اینده نگری
proximo ماه اینده
prospectiveness وابستگی به اینده
even tual درنتیجه اینده
prospectively با عطف به اینده
prospect of the future دورنمای اینده
f. tense زمان اینده
erelong در اینده نزدیک
sup.latest or last دیر اینده
paulo postfuture اینده نزدیک
catabatic پایین اینده
by next mail باپست اینده
the a season فعل اینده
the a season موسم اینده
prospects اینده نگری
prospecting اینده نگری
prospected اینده نگری
futures قراردادهای اینده
futuristic مربوط به اینده
upcoming زود اینده
providential اینده نگر
prospective مربوط به اینده
prospectus اینده نامه
offing در اینده نزدیک
prospectuses اینده نامه
looking بنظر اینده
without prejudice بدون تاثیر به اینده
otherworldiness وابستگی بجهان اینده
the ensving twelve months دوازده ماه اینده
emergencies ناگه اینده اورژانس
tardiest دیر اینده کند
tardier دیر اینده کند
oncoming پیشامد کننده اینده
prescient عالم به غیب یا اینده
provident صرفه جو اینده نگر
long range مربوط به اینده دور
proximo مربوط بماه اینده
latest تازه گذشته اینده
post date تاریخ اینده گذاشتن
emergence ناگه اینده اورژانس
tardy دیر اینده کند
prospectiveness چشم داشت به اینده
emergency ناگه اینده اورژانس
perfect foresight اینده نگری کامل
future بعد اینده اتیه
the rising generation دوره جوانان اینده
hunch فن احساس وقوع امری در اینده
on the th prox در روز چهارم ماه اینده
forward sales فروش کالاجهت تحویل در اینده
intermediate درمیان اینده مداخله کننده
exdividend بدون سود اینده سهام
hunching فن احساس وقوع امری در اینده
hold over برای اینده نگاه داشتن
hunches فن احساس وقوع امری در اینده
hunched فن احساس وقوع امری در اینده
providence صرفه جویی اینده نگری
the law is prospective اثر قانون مربوط به اینده است
future attacks حملههای اینده را پیش بینی نکردند
hidden momentum of population growth سبب گستردگی والدین اینده میشود
executory contract قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
tenor بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
tenors بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
nominating تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
nominates تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
augural تفالی مبنی بر پیشگویی حاکی از خیر یا شر در اینده
nominate تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
current liabilities بدهیهایی که باید در اینده نزدیک پرداخت شوند
disqualifications اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
futures قرارداد معامله سهام یا کالا بمنظور تحویل در اینده
exclusion اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از دوبازی اینده
bill time draft برات و سفته قابل پرداخت درتاریخ معین در اینده
disqualification اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
prolepsis فرض قبلی صحبت از اینده چنانچه گویی گذشته است
experimental free handicap دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
demand factors پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
evaluations ارزیابی
estimated ارزیابی
indiction ارزیابی
attack assessment ارزیابی تک
it was valued at rials 000 ارزیابی شد
evaluation ارزیابی
appraisement ارزیابی
appraisal ارزیابی
cost accounting ارزیابی
valuations ارزیابی
valuation ارزیابی
estimating ارزیابی
estimates ارزیابی
estimate ارزیابی
evalution ارزیابی
appraisals ارزیابی
assessments ارزیابی
assessment ارزیابی
dynamic analisis تجزیه و تحلیل وقایع اقتصادی با در نظرگرفتن تغییرات گذشته و حال و احتمالا" اینده
rates ارزیابی کردن
valued ارزیابی شده
untested <adj.> ارزیابی نشده
unexamined <adj.> ارزیابی نشده
appraising ارزیابی کردن
appraises ارزیابی کردن
unverified <adj.> ارزیابی نشده
appraised ارزیابی کردن
unevaluated <adj.> ارزیابی نشده
unchecked <adj.> ارزیابی نشده
evaluate ارزیابی کردن
evaluated ارزیابی کردن
evaluates ارزیابی کردن
evaluating ارزیابی کردن
unaudited <adj.> ارزیابی نشده
make an evaluation ارزیابی کردن
appraise ارزیابی کردن
rated ارزیابی شده
surveyed ارزیابی کردن
survey ارزیابی کردن
bolt [examine] ارزیابی کردن
check ارزیابی کردن
determine ارزیابی کردن
enquire into ارزیابی کردن
examine ارزیابی کردن
explore ارزیابی کردن
inspect ارزیابی کردن
investigate ارزیابی کردن
look into ارزیابی کردن
scrutinize ارزیابی کردن
survey ارزیابی کردن
surveys ارزیابی کردن
evaluate ارزیابی کردن
rate ارزیابی کردن
analyse [British] ارزیابی کردن
estimate ارزیابی تخمین
estimated ارزیابی تخمین
analyze [American] ارزیابی کردن
estimates ارزیابی تخمین
assay ارزیابی کردن
estimating ارزیابی تخمین
dissect [analyse] ارزیابی کردن
study ارزیابی کردن
revaluation ارزیابی مجدد
ratable قابل ارزیابی
evaluation score نمره ارزیابی
assessed ارزیابی کردن
assess ارزیابی کردن
stock valuation ارزیابی موجودی
economic appraisal ارزیابی اقتصادی
reappraisal ارزیابی تازه
reappraisals ارزیابی تازه
summative evaluation ارزیابی تلخیصی
valuation of stock ارزیابی موجودی
supplier evaluation ارزیابی فروشنده
validation تصدیق ارزیابی
cost accountant متخصص ارزیابی
corporate appraisal ارزیابی شرکت
project evaluation ارزیابی طرح
uninspected <adj.> ارزیابی نشده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com