English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
civil damage assessment ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
Other Matches
control and reporting center تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
commercial air movement پرواز دادن با هواپیمای غیرنظامی حمل و نقل باهواپیمای غیرنظامی
ejectment باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
damages خسارات
civil غیرنظامی
loss خسارات
plains لباس غیرنظامی
inflicted واردکردن خسارات
inflicting واردکردن خسارات
swingeing damages خسارات زیاد
inflicts واردکردن خسارات
civilian enterprise موسسه غیرنظامی
civilian employees کارمندان غیرنظامی
plainer لباس غیرنظامی
civil disturbances اغتشاشات غیرنظامی
plainest لباس غیرنظامی
unliquidated damages خسارات معنوی
inflict واردکردن خسارات
plain لباس غیرنظامی
liable for damages مسئول خسارات
demilitarization غیرنظامی شدن
particular average خسارات جزئی
damage assessment تعیین خسارات
demilitarized zone منطقه غیرنظامی
damage criteria میزان خسارات
damage control کنترل خسارات
civil advisor مستشار غیرنظامی
pert Technique Review Evaluationand Program فن ارزیابی و بررسی برنامه Technique Review Evaluationand Project روش مرور و ارزیابی پروژه
with particular average مشمول خسارات خاص
free of particular average معاف از خسارات جزئی
civil twilight شفق و فلق غیرنظامی
free of general average معاف از خسارات عمومی
civilian occupational specialty کدهای تخصصی غیرنظامی
damage control کنترل کردن خسارات
damage control bills دستورالعمل کنترل خسارات
damage control book راهنمای کنترل خسارات
area damage control party گروه کنترل خسارات منطقه
civil advisor مشاورامور غیرنظامی مشاور امورشهرسازی
unliquidated damages خسارات غیرقابل براورد به پول
coverings تامین زیان و خسارات بیمه
with average شامل خسارات خصوصی وجزئی
class n allotment کسورات بیمه کارمندان غیرنظامی
novus actus intervenieus قطع سلسله علیت در خسارات
cover تامین زیان و خسارات بیمه
covers تامین زیان و خسارات بیمه
commercial water movement حرکت دادن با کشتی غیرنظامی
affiliated unit یکان زیر امر ادارات غیرنظامی
plain clothes man کاراگاه یا ماموردیگرشهربانی که لباس غیرنظامی می پوشد
demilitarises از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarised از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
The losses run into hundreds of thousands. خسارات بالغ به صدها هزار می شوند.
demilitarized از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
affiliated unit یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
inflict وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicted وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
demilitarizing از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
inflicts وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
demilitarizes از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
inflicting وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
demilitarize از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarising از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
board of inspection and survey هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
unmilitary بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
guerillas جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
guerrilla جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
guerrillas جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
barratry خسارات ناشی از جرم عمدی ناخدا یا ملوان کشتی
area assessment ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
weapon selector مقیاس یا جدول تعیین خسارات اتمی یا میزان دوزدریافتی هدفها
quicktrans سیستم حمل و نقل هوایی سریع با استفاده ازهواپیماهای غیرنظامی
gurantee period مدت زمانیکه قبل از تحویل نهائی پیمانکار ساختمانی موفف است خسارات ساختمان رارفع نماید
civil censorship سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
civilian supply امور اماد غیرنظامی رسانیدن اماد به غیرنظامیان در منطقه
attack assessment ارزیابی تک
appraisement ارزیابی
it was valued at rials 000 ارزیابی شد
estimating ارزیابی
evalution ارزیابی
indiction ارزیابی
cost accounting ارزیابی
evaluation ارزیابی
valuations ارزیابی
valuation ارزیابی
appraisal ارزیابی
evaluations ارزیابی
estimates ارزیابی
estimated ارزیابی
assessments ارزیابی
assessment ارزیابی
appraisals ارزیابی
estimate ارزیابی
determine ارزیابی کردن
validation تصدیق ارزیابی
attack assessment ارزیابی نتایج تک
bolt [examine] ارزیابی کردن
check ارزیابی کردن
corporate appraisal ارزیابی شرکت
supplier evaluation ارزیابی فروشنده
appraising ارزیابی کردن
evaluate ارزیابی کردن
survey ارزیابی کردن
enquire into ارزیابی کردن
summative evaluation ارزیابی تلخیصی
examine ارزیابی کردن
project evaluation ارزیابی طرح
economic appraisal ارزیابی اقتصادی
rate ارزیابی کردن
evaluation score نمره ارزیابی
personality assessment ارزیابی شخصیت
formative evaluation ارزیابی تکوینی
job evaluation ارزیابی شغل
surveys ارزیابی کردن
holistic evalution ارزیابی کلی
job costing ارزیابی هزینه ها
rates ارزیابی کردن
survey ارزیابی کردن
explore ارزیابی کردن
inspect ارزیابی کردن
stock valuation ارزیابی موجودی
ratable قابل ارزیابی
investigate ارزیابی کردن
revaluation ارزیابی مجدد
estimating ارزیابی تخمین
cost accountant متخصص ارزیابی
look into ارزیابی کردن
scrutinize ارزیابی کردن
surveyed ارزیابی کردن
estimated ارزیابی تخمین
evaluating ارزیابی کردن
evaluates ارزیابی کردن
evaluated ارزیابی کردن
evaluate ارزیابی کردن
unverified <adj.> ارزیابی نشده
estimate ارزیابی تخمین
estimates ارزیابی تخمین
make an evaluation ارزیابی کردن
unaudited <adj.> ارزیابی نشده
unchecked <adj.> ارزیابی نشده
unevaluated <adj.> ارزیابی نشده
unexamined <adj.> ارزیابی نشده
uninspected <adj.> ارزیابی نشده
untested <adj.> ارزیابی نشده
assessing ارزیابی کردن
valued ارزیابی شده
appraises ارزیابی کردن
analyse [British] ارزیابی کردن
analyze [American] ارزیابی کردن
reappraisal ارزیابی تازه
reappraisals ارزیابی تازه
assay ارزیابی کردن
valuation of stock ارزیابی موجودی
dissect [analyse] ارزیابی کردن
study ارزیابی کردن
appraise ارزیابی کردن
rated ارزیابی شده
assess ارزیابی کردن
appraised ارزیابی کردن
assessed ارزیابی کردن
assesses ارزیابی کردن
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
reappraising دوباره ارزیابی کردن
terrain evaluation ارزیابی وضع زمین
marketing audit ارزیابی سیاستهای فروش
reappraises دوباره ارزیابی کردن
reappraised دوباره ارزیابی کردن
taxation of costs ارزیابی هزینههای دعوی
reappraise دوباره ارزیابی کردن
loss assessment ارزیابی میزان خسارت
inappreciable غیر قابل ارزیابی
aims ارزیابی کردن شمردن
assessable قابل ارزیابی یا تقویم
appreciable قابل ارزیابی محسوس
appraisement تقویم و ارزیابی مال
scouts ارزیابی حریف اینده
scouted ارزیابی حریف اینده
evaluation report گزارش ارزیابی وضعیت
evaluation ارزیابی اخبار رسیده
scout ارزیابی حریف اینده
evaluations ارزیابی اخبار رسیده
appraisal تقویم ارزیابی کردن
revaluing دوباره ارزیابی کردن
revalues دوباره ارزیابی کردن
rate سرعت ارزیابی کردن
rates سرعت ارزیابی کردن
appreciably قابل ارزیابی محسوس
aim ارزیابی کردن شمردن
aimed ارزیابی کردن شمردن
assess جریمه کردن ارزیابی
assessed جریمه کردن ارزیابی
assesses جریمه کردن ارزیابی
assessing جریمه کردن ارزیابی
revalue دوباره ارزیابی کردن
revalued دوباره ارزیابی کردن
appraisals تقویم ارزیابی کردن
civilrequirements نیازمندیهای غیرنظامی نیازمندیهای کشور
evaluations ارزیابی کردن تقویم اخبار
evaluation ارزیابی کردن تقویم اخبار
estimating تخمین زدن ارزیابی کردن
estimated تخمین زدن ارزیابی کردن
estimate تخمین زدن ارزیابی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com