Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (3 milliseconds)
English
Persian
rated
ارزیابی شده
valued
ارزیابی شده
Search result with all words
survey
ارزیابی کردن
surveyed
ارزیابی کردن
surveys
ارزیابی کردن
share
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shared
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shares
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
rate
سرعت ارزیابی کردن
rate
مشمول مالیات کردن ارزیابی کردن
rate
ارزیابی کردن
rate
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rates
سرعت ارزیابی کردن
rates
مشمول مالیات کردن ارزیابی کردن
rates
ارزیابی کردن
rates
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
revaluation
ارزیابی مجدد
appreciable
قابل ارزیابی محسوس
appreciably
قابل ارزیابی محسوس
aim
ارزیابی کردن شمردن
aimed
ارزیابی کردن شمردن
aims
ارزیابی کردن شمردن
assessment
ارزیابی
assessment
تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
assessments
ارزیابی
assessments
تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
pert
Technique Review Evaluationand Program فن ارزیابی و بررسی برنامه Technique Review Evaluationand Project روش مرور و ارزیابی پروژه
overrate
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrated
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrates
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrating
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
assess
جریمه کردن ارزیابی
assess
ارزیابی کردن
assessed
جریمه کردن ارزیابی
assessed
ارزیابی کردن
assesses
جریمه کردن ارزیابی
assesses
ارزیابی کردن
assessing
جریمه کردن ارزیابی
assessing
ارزیابی کردن
evaluate
ارزیابی کردن
evaluated
ارزیابی کردن
evaluates
ارزیابی کردن
evaluating
ارزیابی کردن
revalue
دوباره ارزیابی کردن
revalued
دوباره ارزیابی کردن
revalues
دوباره ارزیابی کردن
revaluing
دوباره ارزیابی کردن
estimate
ارزیابی
estimate
تخمین زدن ارزیابی کردن
estimate
ارزیابی تخمین
estimated
ارزیابی
estimated
تخمین زدن ارزیابی کردن
estimated
ارزیابی تخمین
estimates
ارزیابی
estimates
تخمین زدن ارزیابی کردن
estimates
ارزیابی تخمین
estimating
ارزیابی
estimating
تخمین زدن ارزیابی کردن
estimating
ارزیابی تخمین
evaluation
ارزیابی
evaluation
ارزیابی کردن تقویم اخبار
evaluation
ارزیابی اخبار رسیده
evaluations
ارزیابی
evaluations
ارزیابی کردن تقویم اخبار
evaluations
ارزیابی اخبار رسیده
appraisal
ارزیابی
appraisal
تقویم ارزیابی کردن
appraisals
ارزیابی
appraisals
تقویم ارزیابی کردن
valuation
ارزیابی
valuations
ارزیابی
appraise
ارزیابی کردن
appraised
ارزیابی کردن
appraises
ارزیابی کردن
appraising
ارزیابی کردن
scout
ارزیابی حریف اینده
scouted
ارزیابی حریف اینده
scouts
ارزیابی حریف اینده
reappraisal
ارزیابی تازه
reappraisals
ارزیابی تازه
appraisement
ارزیابی
appraisement
تقویم و ارزیابی مال
area assessment
ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
army training and evaluation program
برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
assessable
قابل ارزیابی یا تقویم
atomistic evalution
ارزیابی نظرات افراد در موردتبلیغات یک محصول
attack assessment
ارزیابی نتایج تک
attack assessment
ارزیابی تک
charge and discharge statements
حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
civil damage assessment
ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
control and assessment team
تیم کنترل و ارزیابی نتایج تک ش م ر
control and reporting center
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
corporate appraisal
ارزیابی شرکت
cost accountant
متخصص ارزیابی
cost accounting
ارزیابی
downy's will temperament test
ازمون داونی برای ارزیابی اراده و خلق
economic appraisal
ارزیابی اقتصادی
evaluation report
گزارش ارزیابی وضعیت
evaluation score
نمره ارزیابی
evalution
ارزیابی
fitness report
گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
formative evaluation
ارزیابی تکوینی
Other Matches
indiction
ارزیابی
it was valued at rials 000
ارزیابی شد
holistic evalution
ارزیابی کلی
evaluate
ارزیابی کردن
study
ارزیابی کردن
dissect
[analyse]
ارزیابی کردن
assay
ارزیابی کردن
analyze
[American]
ارزیابی کردن
analyse
[British]
ارزیابی کردن
inspect
ارزیابی کردن
bolt
[examine]
ارزیابی کردن
check
ارزیابی کردن
survey
ارزیابی کردن
scrutinize
ارزیابی کردن
look into
ارزیابی کردن
investigate
ارزیابی کردن
explore
ارزیابی کردن
examine
ارزیابی کردن
enquire into
ارزیابی کردن
determine
ارزیابی کردن
unverified
<adj.>
ارزیابی نشده
valuation of stock
ارزیابی موجودی
validation
تصدیق ارزیابی
supplier evaluation
ارزیابی فروشنده
summative evaluation
ارزیابی تلخیصی
stock valuation
ارزیابی موجودی
ratable
قابل ارزیابی
project evaluation
ارزیابی طرح
personality assessment
ارزیابی شخصیت
make an evaluation
ارزیابی کردن
untested
<adj.>
ارزیابی نشده
uninspected
<adj.>
ارزیابی نشده
unexamined
<adj.>
ارزیابی نشده
unevaluated
<adj.>
ارزیابی نشده
unchecked
<adj.>
ارزیابی نشده
unaudited
<adj.>
ارزیابی نشده
job costing
ارزیابی هزینه ها
job evaluation
ارزیابی شغل
reappraise
دوباره ارزیابی کردن
reappraised
دوباره ارزیابی کردن
reappraises
دوباره ارزیابی کردن
reappraising
دوباره ارزیابی کردن
terrain evaluation
ارزیابی وضع زمین
loss assessment
ارزیابی میزان خسارت
inappreciable
غیر قابل ارزیابی
marketing audit
ارزیابی سیاستهای فروش
taxation of costs
ارزیابی هزینههای دعوی
program evaluation review technique (per
روش ارزیابی و بررسی برنامه
social audit
ارزیابی عملکرد اجتماعی موسسه
trajectory scorer
وسیله ارزیابی دقت و صحت مسیر سهمی گلوله
triage
سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
terrain appreciation
ارزیابی و بررسی وضع زمین منطقه از نظر نظامی
re axtent
تجدید نظر در ارزیابی یامساحی زمین و خانه در اثراعتراض یکی از طرفین
post implementation review
ارزیابی یک سیستم پس از این که برای چندین ماه مورداستفاده قرار گرفته است
system follow up
ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
valuate
ارزش چیزی رامعین کردن ارزیابی کردن
stock evaluation
بررسی موجودی انبار ارزیابی موجودی
fragment
[فرشی که در طول زمان بصورت تکه تکه درآمده باشد. باستان شناسان با مطالعه همین تکه ها عمر فرش، قدمت رنگرزی، نوع طرح و محل بافت را ارزیابی می کنند.]
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
telemetering
ارزیابی کردن موشکها مسافت سنجی کردن مسافت سنجی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com