Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
revaluation
ارزیابی مجدد
Other Matches
charges
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerating
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
pert
Technique Review Evaluationand Program فن ارزیابی و بررسی برنامه Technique Review Evaluationand Project روش مرور و ارزیابی پروژه
civil damage assessment
ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
area assessment
ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
cost accounting
ارزیابی
indiction
ارزیابی
estimating
ارزیابی
estimates
ارزیابی
estimated
ارزیابی
estimate
ارزیابی
attack assessment
ارزیابی تک
evaluation
ارزیابی
evalution
ارزیابی
assessment
ارزیابی
assessments
ارزیابی
it was valued at rials 000
ارزیابی شد
appraisement
ارزیابی
appraisal
ارزیابی
appraisals
ارزیابی
evaluations
ارزیابی
valuation
ارزیابی
valuations
ارزیابی
ratable
قابل ارزیابی
estimating
ارزیابی تخمین
estimate
ارزیابی تخمین
personality assessment
ارزیابی شخصیت
project evaluation
ارزیابی طرح
valued
ارزیابی شده
reappraisal
ارزیابی تازه
estimated
ارزیابی تخمین
appraises
ارزیابی کردن
appraising
ارزیابی کردن
appraised
ارزیابی کردن
rated
ارزیابی شده
economic appraisal
ارزیابی اقتصادی
estimates
ارزیابی تخمین
evaluation score
نمره ارزیابی
job evaluation
ارزیابی شغل
job costing
ارزیابی هزینه ها
reappraisals
ارزیابی تازه
evaluated
ارزیابی کردن
evaluates
ارزیابی کردن
evaluating
ارزیابی کردن
evaluate
ارزیابی کردن
assessing
ارزیابی کردن
holistic evalution
ارزیابی کلی
formative evaluation
ارزیابی تکوینی
cost accountant
متخصص ارزیابی
corporate appraisal
ارزیابی شرکت
assess
ارزیابی کردن
assessed
ارزیابی کردن
assesses
ارزیابی کردن
attack assessment
ارزیابی نتایج تک
unaudited
<adj.>
ارزیابی نشده
summative evaluation
ارزیابی تلخیصی
appraise
ارزیابی کردن
unverified
<adj.>
ارزیابی نشده
rate
ارزیابی کردن
stock valuation
ارزیابی موجودی
analyse
[British]
ارزیابی کردن
analyze
[American]
ارزیابی کردن
assay
ارزیابی کردن
dissect
[analyse]
ارزیابی کردن
study
ارزیابی کردن
evaluate
ارزیابی کردن
supplier evaluation
ارزیابی فروشنده
unchecked
<adj.>
ارزیابی نشده
make an evaluation
ارزیابی کردن
unevaluated
<adj.>
ارزیابی نشده
unexamined
<adj.>
ارزیابی نشده
untested
<adj.>
ارزیابی نشده
valuation of stock
ارزیابی موجودی
validation
تصدیق ارزیابی
uninspected
<adj.>
ارزیابی نشده
rates
ارزیابی کردن
bolt
[examine]
ارزیابی کردن
investigate
ارزیابی کردن
scrutinize
ارزیابی کردن
look into
ارزیابی کردن
survey
ارزیابی کردن
inspect
ارزیابی کردن
check
ارزیابی کردن
explore
ارزیابی کردن
examine
ارزیابی کردن
enquire into
ارزیابی کردن
survey
ارزیابی کردن
surveyed
ارزیابی کردن
surveys
ارزیابی کردن
determine
ارزیابی کردن
assessing
جریمه کردن ارزیابی
reappraises
دوباره ارزیابی کردن
reappraising
دوباره ارزیابی کردن
appreciable
قابل ارزیابی محسوس
inappreciable
غیر قابل ارزیابی
appreciably
قابل ارزیابی محسوس
evaluation report
گزارش ارزیابی وضعیت
evaluation
ارزیابی اخبار رسیده
reappraised
دوباره ارزیابی کردن
assesses
جریمه کردن ارزیابی
reappraise
دوباره ارزیابی کردن
assessed
جریمه کردن ارزیابی
appraisement
تقویم و ارزیابی مال
assess
جریمه کردن ارزیابی
scouts
ارزیابی حریف اینده
revalue
دوباره ارزیابی کردن
loss assessment
ارزیابی میزان خسارت
aimed
ارزیابی کردن شمردن
aims
ارزیابی کردن شمردن
evaluations
ارزیابی اخبار رسیده
revalues
دوباره ارزیابی کردن
rates
سرعت ارزیابی کردن
rate
سرعت ارزیابی کردن
appraisals
تقویم ارزیابی کردن
revaluing
دوباره ارزیابی کردن
appraisal
تقویم ارزیابی کردن
assessable
قابل ارزیابی یا تقویم
aim
ارزیابی کردن شمردن
scout
ارزیابی حریف اینده
scouted
ارزیابی حریف اینده
taxation of costs
ارزیابی هزینههای دعوی
revalued
دوباره ارزیابی کردن
marketing audit
ارزیابی سیاستهای فروش
terrain evaluation
ارزیابی وضع زمین
evaluations
ارزیابی کردن تقویم اخبار
program evaluation review technique (per
روش ارزیابی و بررسی برنامه
estimating
تخمین زدن ارزیابی کردن
estimated
تخمین زدن ارزیابی کردن
control and assessment team
تیم کنترل و ارزیابی نتایج تک ش م ر
fitness report
گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
evaluation
ارزیابی کردن تقویم اخبار
social audit
ارزیابی عملکرد اجتماعی موسسه
estimates
تخمین زدن ارزیابی کردن
estimate
تخمین زدن ارزیابی کردن
assessment
تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
assessments
تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
atomistic evalution
ارزیابی نظرات افراد در موردتبلیغات یک محصول
downy's will temperament test
ازمون داونی برای ارزیابی اراده و خلق
army training and evaluation program
برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
triage
سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
terrain appreciation
ارزیابی و بررسی وضع زمین منطقه از نظر نظامی
trajectory scorer
وسیله ارزیابی دقت و صحت مسیر سهمی گلوله
overrated
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrates
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrate
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrating
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
furthers
مجدد
furthering
مجدد
further on
مجدد
renewed
مجدد
furthermore
مجدد
reflorescence
مجدد
furthered
مجدد
second
مجدد
seconded
مجدد
seconding
مجدد
seconds
مجدد
further
مجدد
re axtent
تجدید نظر در ارزیابی یامساحی زمین و خانه در اثراعتراض یکی از طرفین
reassurances
اطمینان مجدد
redirection
راهنمایی مجدد
reloading
بارکردن مجدد
reassurance
اطمینان مجدد
after shrinkage
انقباض مجدد
recreation
خلق مجدد
recreations
خلق مجدد
reconditioning
تعمیر مجدد
restatement
بیان مجدد
restatements
بیان مجدد
reoccur
فهور مجدد
reebtry
ورود مجدد
rededication
تقدیم مجدد
rededication
اهدا مجدد
recrystallization
تبلور مجدد
recoupment
کسب مجدد
reconviction
محکومیت مجدد
reconveyance
اعاده مجدد
reconversion
گرایش مجدد
recompile
کامپایل مجدد
recaption
توقیف مجدد
reapparition
فهور مجدد
rerun
اجرای مجدد
resale
فروس مجدد
reebtry
دخول مجدد
reebtry
تملک مجدد
reeducation
تربیت مجدد
renegotiation
مذاکره مجدد
renascence
زندگی مجدد
remotion
حرکت مجدد
reporduce
تولید مجدد
reintegration
استقرار مجدد
reinsurance
بیمه مجدد
republication
انتشار مجدد
regeneracy
تولید مجدد
regelation
انجماد مجدد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com