Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 99 (7 milliseconds)
English	Persian
superior	ارشد برتر
superiors	ارشد برتر
Other Matches
classy	ارشد
firstborn	ارشد
higher up	ارشد
senior	ارشد
seniors	ارشد
commander	ارشد
commanders	ارشد
first begotten	ارشد
eldest	ارشد
elder	ارشد
majoring	ارشد
majored	ارشد
major	ارشد
majoring	طویل ارشد
firstborn	فرزند ارشد
surgeon general	پزشک ارشد
majored	طویل ارشد
brass	افسر ارشد
higher up	عضو ارشد
major	طویل ارشد
senior officer	افسر ارشد
superordinate	ارشد فرمانفرما
Sr	مخفف ارشد
primate	کشیش ارشد
superordinates	ارشد فرمانفرما
prefect	افسر ارشد
prefects	افسر ارشد
surpassing	برتر
overriding	برتر
preferable	برتر
ace	برتر
beyond	برتر از
dominant	برتر
prevalent	برتر
advantageous	برتر
excelsior	برتر
preeminent	برتر
aces	برتر
above	برتر
superiors	برتر
wiredrawn	برتر
top dog	برتر
the above figures	برتر
hegemonic	برتر
superempirical	برتر
preponderant	برتر
higher up	برتر
transcendent	برتر
superior	برتر
service officer	افسر ارشد نگهبان
mate's receipt	رسیدافسر ارشد کشتی
brass hats	افسر ارشد ارتش
field grade	افسر ارشد ارتش
senior members	اعضای بالارتبه یا ارشد
brass hat	افسر ارشد ارتش
outrank	برتر بودن
vantage	سرکوب برتر
superiorly	بطور برتر
master race	نژاد برتر
superhuman	برتر از انسان
premieres	برتر والاتر
premiered	برتر والاتر
go-ahead	امتیاز برتر
premiers	برتر والاتر
premier	برتر والاتر
premiere	برتر والاتر
immensurable	برتر ازقیاس
paramount	برتر بزرگتر
premiering	برتر والاتر
prelates	اسقف اعظم کشیش ارشد
prince royal	پسر ارشد پادشاه انگلیس
prelate	اسقف اعظم کشیش ارشد
master sergeant	استوار ارشد نیروی زمینی
supremacist	خود برتر پندار
macho	مرد برتر پندار
machismo	مرد برتر پنداری
overridden	برتر یا مهمتر بودن
override	برتر یا مهمتر بودن
world beater	شخص برتر ازاقران
paramountly	بطور برتر یا افضل
to be above the law	برتر از قانون بودن
supremacists	خود برتر پندار
overrode	برتر یا مهمتر بودن
overrides	برتر یا مهمتر بودن
dauphin	عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
old line	دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
outgun	غلبه بر حریفان با حمله برتر
No-one is above the law.	هیچکس برتر از قانون نیست.
primogeniture	حق فرزند ارشد ذکور نسبت به تمام ارث (در قدیم)
computer graphics metafile	فایل برتر نگاره سازی کامپیوتری
table money	فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
super	: پیشوندی است بمعنی مربوط ببالا- واقع درنوک چیزی- بالایی- فوق- برتر- مافوق-ارجح-بیشتر و ابر
swelled head <idiom>	(خود بزرگ بینی) از واقعیت خود را برتر دیدن
flag rank	افسر بالاتر از سروان افسر ارشد
field grade	افسر ارشد درجه افسر ارشدی
elder	ارشد کلیسا شیخ کلیسا
master at arms	درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com