English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
rip saw اره دندانه درشت
Other Matches
rack and pinion میله دندانه دار و چرخ دندانه کوچک
saw edged دارای لبه دندانه دندانه
serrate leaves برگهای ارهای یا دندانه دندانه
feeds روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
feed روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
close up view نمای درشت نمای نزدیک عکس درشت
jaggy دندانه دندانه ناهمواری
nick دندانه دندانه کردن
nicked دندانه دندانه کردن
nicks دندانه دندانه کردن
nicking دندانه دندانه کردن
dentate دندانه دندانه مضرس
cut gears دندانه دندانه کردن
saw tooth دندانه اره ای [گاه لبه های حاشیه و یا لبه انتهایی فرس را بصورت مثلث های تکراری می بافند که حالتی از دندانه های اره را نشان میدهد.]
grossest درشت
grosser درشت
gross درشت
grosses درشت
tibia درشت نی
grossing درشت
coarsest درشت
coarse درشت
hulking درشت
gruff درشت
crass درشت
macrosomatic درشت تن
magnifier درشت کن
macro generator درشت زا
majuscular درشت
macro درشت
tibias درشت نی
of a coarse fibre نخ درشت
roughest درشت
grossed درشت
jumbos درشت
abrupt درشت
rough-hewn درشت
rough hewn درشت
shank درشت نی
shin bone درشت نی
coarser درشت
rough درشت
grained درشت
sturdier درشت
coarse grained درشت
harsh درشت
jumbo درشت
sturdiest درشت
harsher درشت
sturdy درشت
harshest درشت
coarse fibred نخ درشت
macro declaration درشت اعلان
macro definition درشت تعریف
macro difinition درشت تعریف
hulking درشت استخوان
grits ارد درشت
magnifies درشت کردن
magnify درشت کردن
magnified درشت کردن
magnifying درشت کردن
costard سیب درشت
macro instruction درشت دستور
gritting ماسه درشت
gritted ماسه درشت
grit ماسه درشت
grained درشت باف
macro call درشت فراخوان
roughest درشت ناهموار
macro assembler درشت همگذار
kerria برگ درشت
macromolecule درشت مولکول
boldface حرف درشت
gaint molecule درشت مولکول
boldfacing درشت نمایی
buckshot ساچمه درشت
exaggerated stereoscopy درشت نما
bumble bee زنبور درشت
coarse gravel شن درشت دانه
cobnut فندق درشت
grumpish ترشرو درشت
lump تکه درشت
lumped تکه درشت
rough درشت ناهموار
macro assembler درشت همگزار
macro درشت دستور
humble bee زنبور درشت
magnifications درشت نمایی
magnification درشت نمایی
largeof limb درشت اندام
kersey شال درشت
lumps تکه درشت
engross درشت نوشتن
crus درشت نی ساق
macro instruction درشت دستورالعمل
showers درشت باران
text hand دستخط درشت
snowberry اقطی گل درشت
macropsia درشت بینی
megalopsia درشت بینی
megalopsis درشت بینی
macroscopic درشت نمود
larger درشت لبریز
majuscule حرف درشت
rudas درشت گنده
large درشت لبریز
rough spoken درشت سخن
rappee انفیه درشت
showering درشت باران
showered درشت باران
shower درشت باران
brutish بی شعور درشت
macroinstruction درشت دستور
gross درشت بافت
magnifier درشت نما
largest درشت لبریز
macrocycle درشت حلقه
macrocode دستورالعملهای درشت
macrocode درشت برنامه
macro processor درشت پردازشگر
macro library درشت کتابخانه
grosser درشت بافت
grossed درشت بافت
grossing درشت بافت
macrography درشت نویسی
macrograph خط و تصویر درشت
chesty درشت پستان
grosses درشت بافت
grossest درشت بافت
positional macro درشت دستور مرتبهای
coarse aggregate مصالح درشت دانه
coarse sieve غربال سوراخ درشت
crepe paper کاغذ الیاف درشت
capital حرف درشت پایتخت
grit درشت ماسه سنگ
demerara sugar شکر زرد و درشت
wolf hound تازی درشت اندام
was grinted in large t. با حروف درشت چاب
bigaroon یک جور گیلاس درشت
gritting درشت ماسه سنگ
boldface یکنوع حرف درشت
vespid زنبور درشت و سرخ
gritted درشت ماسه سنگ
macromolecular chemistry شیمی درشت مولکول
capitalizing باحروف درشت نوشتن
macrocyclic musks مشکهای درشت حلقهای
lateral magnifying power درشت نمایی جانبی
lunker نوعی ماهی درشت
macro کلان درشت دستور
macro expansion بسط درشت دستور
magnification factor عامل درشت نمایی
macrosplanchnic build هیکل درشت تنه
macroptic hallucination توهم درشت بینی
macroprogramming درشت برنامه نویسی
jack plane رنده درشت تراش
capitalizes باحروف درشت نوشتن
macrocyclic effect اثر درشت حلقهای
capitalised باحروف درشت نوشتن
capitalises باحروف درشت نوشتن
capitalising باحروف درشت نوشتن
capitalize باحروف درشت نوشتن
capitalized باحروف درشت نوشتن
gross motor skills مهارتهای حرکتی درشت
of a coarse fibre درشت بافت زمخت
tine دندانه
trifid سه دندانه
undentate تک دندانه
cogging دندانه
serra دندانه
bidentate دو دندانه
dentate دندانه
denticle دندانه
saw toothed دندانه دندانه
denticulate دندانه دندانه
crenation دندانه دندانه
indentations دندانه
notche دندانه
nid دندانه
jag دندانه
jaggies دندانه ها
sawtooth دندانه دندانه
serrate دندانه دندانه
serration دندانه
dentation دندانه
cogs دندانه
nicked دندانه
nick دندانه
crinkling دندانه دندانه
mordant دندانه
tooth دندانه
peg دندانه
thread دندانه
pegs دندانه
crinkles دندانه دندانه
crinkled دندانه دندانه
leaf دندانه
cam دندانه
cams دندانه
nicks دندانه
nib دندانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com