English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 173 (8 milliseconds)
English Persian
overshot jaw ارواره زبرین هنگامی که ازارواره زیرین جلوترامده است
Other Matches
supramaxillary وابسته به ارواره زبرین
premaxillary واقع در جلو ارواره زبرین
mandibular ارواره زیرین
nether lip or jaw لب یا ارواره زیرین
maxilla ارواره زیرین
infra axillary وابسته به ارواره زیرین
trismus تشنج ارواره زیرین
inframaxillary nerves پیهای ارواره زیرین
inframaxillary وابسته به ارواره زیرین
jowls ارواره زیرین پرنده گونه
stag evil تشنج ارواره زیرین اسب
jowl ارواره زیرین پرنده گونه
mandibular اروارهای وابسته به ارواره زیرین
premaxilla استخوان جلو ارواره زیرین مهره داران
overbite پیشامدگی دندانهای زبرین نسبت به دندانهای زیرین
maxilla استخوان ارواره ارواره
upmost زبرین
the upper lip لب زبرین
upper زبرین
uppers زبرین
false pelvis لگن زبرین
epilimnion اب لایه زبرین
superior colliculus برجستگی زبرین
epipelagic زیر لایه زبرین
ulnar وابسته به زند زبرین
We started when the wind stopped . هنگامی که باد ایستادحرکت کردیم
limb قطع کردن عضو اندام زبرین
limbs قطع کردن عضو اندام زبرین
distress gun شلیک توپ هنگامی که کشتی درخطراست
much little هنگامی که درجه کمتری مقصود باشد
starting with the issue of July 1 هنگامی که با نشریه اول ژوئن شروع کنیم
Creches [جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
chops ارواره
chaw ارواره
mandibles ارواره
jaws ارواره
jaw ارواره
mandible ارواره
glass jaw ارواره شیشهای
crack jaw ارواره شکن
chapt مرد ارواره
admaxillary نزدیک ارواره
protrusion of the jaw پیشامدگی ارواره
jawbones استخوان ارواره
jawbone استخوان ارواره
jibs حرف ارواره
orthognathous راست ارواره
maxillary bone استخوان ارواره
jibbing حرف ارواره
jibbed حرف ارواره
jib حرف ارواره
jaw breaker ارواره شکن
wapper jawed دارای ارواره کج
submaxilla ارواره پایین
hot valve clearance فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
submaxillary glands غدههای زیر ارواره
projecting jaw ارواره پیش امده
prognathism پیش امدگی ارواره
lanternjaws ارواره دراز و لاغر
gnathal فکی وابسته به ارواره
gnathic فکی وابسته به ارواره
intermaxillary واقع در میان ارواره ها
gnathitis اماس ارواره بالا
actinomycosis مرض قارچی ارواره
shed دهنه [فضا و فاصله بین نخ های تار یا چله هنگامی که بصورت ضربی جهت عبور پود از هم جدا می شوند.]
lantern jawed دارای ارواره دراز و لاغر
prognathic دارای ارواره پیش امده
prognathous دارای ارواره پیش امده
The darkest hour is that before the down. <proverb> تاریک ترین لیظه هنگامی است که چیزی به فجر نمانده است .
whalebone استخوان ارواره نهنگ عاج تمساح
moments of truth هنگامی که گاو باز برای کشتن با گاو رو به رو میشود
moment of truth هنگامی که گاو باز برای کشتن با گاو رو به رو میشود
overruns هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
overrun هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
overrunning هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
pleurodont دارای دندان محکم شده ازداخل ارواره
plectognath ماهی ای که ارواره زبرینش بکاسه سر چسبیده است
gar نوعی ماهی که ارواره هایی شبیه منقاردارد
underlines خط زیرین
underlip لب زیرین
underlips لب زیرین
subjecent زیرین
underlined خط زیرین
underscoring زیرین خط
underscore زیرین خط
underline خط زیرین
inferiors زیرین
inferior زیرین
underscored زیرین خط
underscores زیرین خط
following <adj.> زیرین
underside زیرین
undersides زیرین
under زیرین
under- زیرین
downstair زیرین
after mentioned زیرین
following on زیرین
following زیرین
gomphosis اتصال و جوش خوردن استخوان دندان به ارواره مفصل متحرک
sub grade لایه زیرین
troposphere زیرین سپهر
bottom line طناب زیرین
tropopause زیرین مرز
the underwritten names نامهای زیرین
the figure below رقم زیرین
true pelvis لگن زیرین
the f. words کلمات زیرین
undercut ببرش زیرین
limb اندام زیرین
downward پایین زیرین
beneath زیرین پایینی
limbs اندام زیرین
underworld زیرین جهان
undercoat پشم زیرین
underpart زیرین بخش
ulna زند زیرین
bottom slide لغزنده زیرین
labium لب زیرین حشره
subways مجرای زیرین
underpass زیرین راه
underpasses زیرین راه
inferior planets سیارات زیرین
inferior colliculus برجستگی زیرین
hypolimnion اب سرد زیرین
hypodermis پوست زیرین
bedding لایه زیرین
undercuts ببرش زیرین
dewatering outlets خروجی زیرین
cutis پوست زیرین
culet پخ زیرین برلیان
base stone سنگ زیرین
subway مجرای زیرین
nether millstone اسیاسنگ زیرین
underneath زیرین پایینی
lower floor اشکوب زیرین
named here under نامبرده زیرین
neath or neath پایین زیرین
press bed بخش زیرین پرس
binder course قشر زیرین رویه
cutis لایه زیرین پوست
coarse adjustment knob دکمه تنظیم زیرین
underside طرف یا سوی زیرین
undersides طرف یا سوی زیرین
undergrowth پشم یارویش زیرین
lower branch of meridian نصف النهار زیرین
nether millstone سنگ زیرین اسیاب
top lift طبقه زیرین پاشنه پا
overpass گذرگاه فوقانی گذرگاه زبرین
overpasses گذرگاه فوقانی گذرگاه زبرین
eupelagic environment محیط زیر لایه زیرین
calipee کاسه زیرین لاک پشت
orlop deck عرشه زیرین کشتی جنگی
orlop عرشه زیرین کشتی جنگی
neck necessity قسمت زیرین تاج ستون
semibasement نیم طبقه زیرین ساختمان
martingale طناب یا زنجیر زیرین دگل یابادبان
jibbed بادبان سه گوش جلو کشتی لب زیرین
jibbing بادبان سه گوش جلو کشتی لب زیرین
jibs بادبان سه گوش جلو کشتی لب زیرین
diffusion روش انتقال به سط وح زیرین مدار پیچیده
jib بادبان سه گوش جلو کشتی لب زیرین
labrum لب زیرین بند پائیان لبه بیرونی صدف لب
rhizome ساقههای زیر زمینی ریشه مانند ساقه زیرین
hard contact printing چاپ تماسی که در ان هدچاپگر با نیروی محسوسی روی لایه زیرین فشار واردمی اورد
nep پرز [تل] [گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.]
under weft پود زیرین یا ضخیم [جهت نشاندن گره ها در جای خود و محکم و یکنواخت شدن آنها]
underlays در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
underlay در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
underpasses گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین
underpass گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین
labral وابسته به لب زیرین بندپائیان یا لبه صدف ه لبه بیرونی صدف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com