English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (9 milliseconds)
English Persian
projecting jaw ارواره پیش امده
Search result with all words
prognathic دارای ارواره پیش امده
prognathous دارای ارواره پیش امده
Other Matches
maxilla استخوان ارواره ارواره
mandibles ارواره
jaws ارواره
chaw ارواره
mandible ارواره
chops ارواره
jaw ارواره
admaxillary نزدیک ارواره
jib حرف ارواره
maxilla ارواره زیرین
jibs حرف ارواره
jawbone استخوان ارواره
jawbones استخوان ارواره
submaxilla ارواره پایین
protrusion of the jaw پیشامدگی ارواره
wapper jawed دارای ارواره کج
orthognathous راست ارواره
jaw breaker ارواره شکن
jibbed حرف ارواره
glass jaw ارواره شیشهای
mandibular ارواره زیرین
maxillary bone استخوان ارواره
jibbing حرف ارواره
crack jaw ارواره شکن
chapt مرد ارواره
nether lip or jaw لب یا ارواره زیرین
inframaxillary nerves پیهای ارواره زیرین
inframaxillary وابسته به ارواره زیرین
infra axillary وابسته به ارواره زیرین
intermaxillary واقع در میان ارواره ها
prognathism پیش امدگی ارواره
gnathal فکی وابسته به ارواره
lanternjaws ارواره دراز و لاغر
gnathic فکی وابسته به ارواره
actinomycosis مرض قارچی ارواره
gnathitis اماس ارواره بالا
supramaxillary وابسته به ارواره زبرین
trismus تشنج ارواره زیرین
submaxillary glands غدههای زیر ارواره
premaxillary واقع در جلو ارواره زبرین
jowls ارواره زیرین پرنده گونه
mandibular اروارهای وابسته به ارواره زیرین
lantern jawed دارای ارواره دراز و لاغر
stag evil تشنج ارواره زیرین اسب
jowl ارواره زیرین پرنده گونه
whalebone استخوان ارواره نهنگ عاج تمساح
pleurodont دارای دندان محکم شده ازداخل ارواره
plectognath ماهی ای که ارواره زبرینش بکاسه سر چسبیده است
gar نوعی ماهی که ارواره هایی شبیه منقاردارد
premaxilla استخوان جلو ارواره زیرین مهره داران
overshot jaw ارواره زبرین هنگامی که ازارواره زیرین جلوترامده است
gomphosis اتصال و جوش خوردن استخوان دندان به ارواره مفصل متحرک
fordone از پا در امده
gibbous بر امده
who came? که امده
incoming امده
who came? کی امده
ridgy بر امده
aggregate جمع امده
aggregates جمع امده
in- :رسیده امده
impassionate به جنبش امده
enthetic ازبیرون امده
exopathic ازبیرون امده
exserted بیرون امده
get بدست امده
gets بدست امده
in :رسیده امده
getting بدست امده
leavened bread نان ور امده
jambs تیربیرون امده
jamb تیربیرون امده
left over زیاد امده
exserted پیش امده
jutting پیش امده
protrudent جلو امده
worked up ازکار در امده
protractive جلو امده
overshot پیش امده
landed فرود امده
prognathic پیش امده
saleint بیرون امده
red-hot تاب امده
projective جلو امده
prognathous پیش امده
worker ازکار در امده
red hot تاب امده
new come تازه امده
saleintiant بیرون امده
peregrin or rine از خارجه امده
overdue دیر امده
protrusile جلو امده
underhung پیش امده
unbred بدببار امده
protrusive جلو امده
self born از خود بوجود امده
neoteric تازه بدنیا امده
twinborn دوقلو بدنیا امده
petiolar از برگدم بیرون امده
peregrine ازخارجه امده مسافر
unhandy مشکل بدست امده
you might have come باید امده باشید
take steps اقدامات بعمل امده
beetle brow پیشانی پیش امده
inchoate تازه بوجود امده
bay windows پنجره پیش امده
ecstatic بوجد امده نشئهای
born in the purple در نازونعمت بدنیا امده
cantilever تیر پیش امده
ecstatically بوجد امده نشئهای
apogean از زمین بالا امده
bay window پنجره پیش امده
visor لبه پیش امده کلاه
bow windows پنجره پیش امده کمانی
rimrock لبه بر امده صخره مزبور
visors لبه پیش امده کلاه
air landed فرود امده از راه هوا
ramus قسمت بر امده واطاله یافته
vizor لبه پیش امده کلاه
venose دارای رگهای متعددوبر امده
lugged هر عضو جلو امده چیزی
lugging هر عضو جلو امده چیزی
lugs هر عضو جلو امده چیزی
flange لبه بیرون امده چرخ
to t. to account زیر account امده است
to run short زیر short امده است
bow window پنجره پیش امده کمانی
flanges لبه بیرون امده چرخ
weather worn تحت تاثیر هوا در امده
his stomach sticks out شکمش پیش امده است
hardly earned money پول سخت بدست امده
instances have occurred that مواردی پیش امده است
lug هر عضو جلو امده چیزی
extrusive اخراج کننده بیرون امده
bucktooth دندان گراز یا پیش امده
forestage قسمت جلو امده صحنه نمایش
nook قطعه زمین پیش امده برامدگی
the bird took its perch مرغ فرود امده بر چوب قرارگرفت
oversailing of facade قسمت برجسته یا پیش امده بنا
kid glove ازلای زرق وبرق بیرون امده
ill gotten با وسایل غیر مشروع بدست امده
biologic بدست امده اززیست شناسی عملی
ventricous بادکرده دارای شکم پیش امده
whyŠthere is the answer شرط در امده تقریبا معنی میدهد
bay window پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
ribby دارای دندههای بیرون امده شبیه دنده
dormers پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
round shouldered دارای شانههای جلو امده شانه گرد
dormer پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
round-shouldered دارای شانههای جلو امده شانه گرد
industrial wealth مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
lyophil بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
it is of doubtful proveance معلوم نیست اصلا از کجا امده است
lyophiled بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
bay windows پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
post edit ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
prize courts به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
rimrock صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
officinal names of drugs نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
grilse ماهی ازادکوچک که برای نخستین بارازدریابرودخانه امده باشد
brown major براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
straight arm حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
odontolite دندانی که تبدیل به سنگ شده و برنگ فیروزه در امده است
matriculated students شاگردانی که ازدبیرستان بیرون امده دردانشگاه نام نویسی میکنند
yardage تعداد یاردهای بدست امده بازیگر یا تیم فوتبال امریکایی
catches ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
soever واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
apomict کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
escarpments پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
escarpment پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
ventriloquism سخن گفتن انسان بطوریکه شنونده نداند صدا ازکجابیرون امده
pandects خلاصه قانون مدنی رم که درسده ششم بفرمان در05جلد امده است
vampires روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
vampire روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
lobes اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lobe اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
microsoft word یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت microsoft به وجود امده است مایکروسافت ورد
margin productivity نسبت بین محصول بدست امده وعوامل تولیدی که در صرف ایجاد ان شده است
wind aided اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
telling مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
stillbirths زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirth زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
flange لبه دار کردن لبه بیرون امده چرخ
ventricos بادکرده شکم دار دارای شکم پیش امده
hematogenous از خون بوجود امده بوسیله خون منتشر شده
brown minor براون کهتر یا ان براون که زودتر به اموزشگاه امده است
derived information اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
flanges لبه دار کردن لبه بیرون امده چرخ
stillborn زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
he is an incarnate fiend دیوی است که بصورت ادمی در امده است
protrusile دارای ساختمان جلو امده جلو امدنی
united nations organization سازمان جهانی که در تاریخ 42 اکتبر5491 در واقع به عنوان نتیجه قهری جنگ وکنفرانسهای راجع به ان به وجود امده است و در حقیقت جانشین جامعه ملل میباشد
trapdoors فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoor فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
post tensioning پیش تنیدگی ناشی از کشش ارماتورهائی که بعد از بتن ریزی تحت کشش قرارگرفته و روی بتن عمل امده و سخت شده اتکاء دارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com