Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 48 (1 milliseconds)
English
Persian
host organism
ارگانیسم میزبان
[زیست شناسی]
host
ارگانیسم میزبان
[زیست شناسی]
Other Matches
organisms
ارگانیسم
organism
ارگانیسم
totipotency
قدرت تولید وایجاد یک ارگانیسم از یک جزء ان
totipotent
دارای قدرت تولید یک ارگانیسم از یک جزء ان
land lady
زن میزبان
hosts
میزبان
entertainer
میزبان
entertainers
میزبان
hostess
زن میزبان
hostesses
زن میزبان
hosting
میزبان
landladies
میزبان
landlady
میزبان
he officiated as host
میزبان شد
host
میزبان
hosted
میزبان
host nation
کشور میزبان
host crystal
بلور میزبان
host country
کشور میزبان
hosted
سپاه میزبان
host
سپاه میزبان
hosting
سپاه میزبان
hosts
سپاه میزبان
host computer
کامپیوتر میزبان
host computers
کامپیوتر میزبان
host operating system
سیستم عامل میزبان
host guest chemistry
شیمی میزبان- میهمان
hosts
آداپتوری که به کامپیوتر میزبان وصل است
hosted
آداپتوری که به کامپیوتر میزبان وصل است
homoecious
دارای یک میزبان درتمام دوره زندگانی
host
آداپتوری که به کامپیوتر میزبان وصل است
hosting
آداپتوری که به کامپیوتر میزبان وصل است
endobiotic
زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
ectogenic
قادر بادامه زندگی درخارج از میزبان خود
mirror writing shadow reading
کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
end system
پروتکل استاندارد OSI که به کامپیوترهای میزبان اجازه محل یابی یک router را می دهند.
invites
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
invited
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
invite
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
end system
روی اینترنت کامپیوتر اصلی یا میزبان که به اینترنت وصل است
ES IS
سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
identification
تابعی که توسط کامپیوتر میزبان استفاده میشود تا مافیت و مشخصات کامپیوتر یا کاربر را بیان کند.
identification
حرف که بر کامپیوتر میزبان ارسال میشود تا ماهیت و محل کامپیوتر دور یا ترمینال مشخص شود
remote data concentrator
وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
upload
1-ارسال فایلهای داده یا برنامه از یک کامپیوتر کوچک به CPU اصلی . 2-ارسال فایل از یک کامپیوتر به BBS یا کامپیوتر میزبان .
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com