Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 115 (6 milliseconds)
English	Persian
waterlogged	ازاب اشباع
Other Matches
water worn	ساییده شده ازاب
to fish in troubled waters	ازاب گل الودماهی گرفتن
neptunian	ازاب پیدا شده نپتونی
gateage	دریچه یابندبرای جلوگیری ازاب
overarm	خارج شدن بازوی شناگر ازاب
to feather an oar	پاروراپس ازبیرون اوردن ازاب تخت قراردادن
diver's mate	یار اب باز که اورا ازاب بالا می کشد
saturation	اشباع
saturated	اشباع
impregnation	اشباع
suffusion	اشباع
satiation	اشباع
concentration	اشباع
concentrations	اشباع
zine of saturation	منطقه اشباع
saturated zone	منطقه اشباع
saturation capacity	گنجایش اشباع
anode saturation	اشباع اند
saturation current	جریان اشباع
imbibed	اشباع کردن
imbibes	اشباع کردن
imbibing	اشباع کردن
imbibe	اشباع کردن
satiating	اشباع شدن
sodden	اشباع شده
saturator	اشباع کننده
saturation state	رژیم اشباع
saturation factor	ضریب اشباع
current saturation	اشباع اند
plate saturation	اشباع اند
satiable	قابل اشباع
pervasivenness	قوه اشباع
overfull employment	اشباع اشتغال
neural satiation	اشباع عصبی
magnetic saturation	اشباع مغناطیسی
ingraft	اشباع کردن
impregnant	اشباع شده
saturable	اشباع شدنی
saturant	اشباع شده
filament saturation	اشباع دمایی
filament saturation	اشباع افروزه
magnetic saturation	اشباع اهن
degree of saturation	درجه اشباع
color saturation	اشباع رنگ
satiable	اشباع شدنی
steepest	اشباع کردن
imbued	اشباع کردن
imbue	اشباع کردن
subsaturated	نزدیک به اشباع
subsaturation	شبه اشباع
temperature saturation	اشباع دمایی
unsaturate	اشباع نشده
unsaturated	اشباع نشده
steep	اشباع کردن
saturated	اشباع شده
voltage saturation	اشباع ولتاژی
voltage saturation	اشباع اند
imbues	اشباع کردن
imbuing	اشباع کردن
saturate	اشباع کردن
saturating	اشباع کردن
saturating	اشباع شدن
saturates	اشباع شدن
satiate	اشباع شدن
satiated	اشباع شدن
saturates	اشباع کردن
saturate	اشباع شدن
satiates	اشباع شدن
chroma	درجه اشباع رنگ
chalk-line	[ریسمان اشباع شده با گچ]
unsaturated	ترکیب اشباع نشده
unsaturate	ترکیب اشباع نشده
under szturated rock	سنگ زیر اشباع
subsaturated	نیمه اشباع شده
saturant	بحد اشباع رسیده
saturated soil paste	خمیر خاک اشباع
saturated transistor	ترانزیستور اشباع شده
unsaturated fat	چربی اشباع نشده
saturated fats	چربی اشباع شده
suffuses	پوشاندن اشباع کردن
saturated fat	چربی اشباع شده
indoctrinates	اغشتن اشباع کردن
suffused	پوشاندن اشباع کردن
suffuse	پوشاندن اشباع کردن
collector saturation voltage	ولتاژ اشباع کلکتور
pervasiveness	قوه سرایت یا اشباع
saturated air	هوای اشباع شده
indoctrinated	اغشتن اشباع کردن
indoctrinate	اغشتن اشباع کردن
suffusing	پوشاندن اشباع کردن
indoctrinating	اغشتن اشباع کردن
poly unsaturated fat	پلی چربی اشباع نشده
soaks	بوسیله مایع اشباع شدن
soak	بوسیله مایع اشباع شدن
ethylene	هیدرو کربن اشباع نشده
polyunsaturated	دارای حلقههای اشباع نشده
geraniol	الکل اشباع شده مایع و معطر
inundates	زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
acetylene	هیدروکربور اشباع نشدهای بفرمول 2H2C
inundated	زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
inundate	زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
inundating	زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
oilite bushing	بوش مخصوصی از جنس برنز اشباع شده با روغن
condensation shock	چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
age hardening	سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
zero air voids unit weight	وزن ذرات موجود در خاک درواحد حجم خاک اشباع شده
concentrate	غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating	غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates	غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
impregnates	لقاح کردن اشباع کردن
impregnating	لقاح کردن اشباع کردن
imbrue	مرطوب کردن اشباع کردن
chroma	اندازه رنگ کم رنگ و اشباع
impregnate	لقاح کردن اشباع کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com