English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
stock ازادکردن ماهی پرورشی در اب میله عرضی لنگر
stocked ازادکردن ماهی پرورشی در اب میله عرضی لنگر
Other Matches
crossbars خط عرضی صلیب میله عرضی
crossbar خط عرضی صلیب میله عرضی
capstan میله گردان گردونه دوار لنگر قرقره دوار لنگر
stocked میله لنگر
stock میله لنگر
admiralty pattern anchor لنگر میله دار
stockless anchor لنگر بدون میله
toggles میله عرضی انتهای زنجیریابندبرای پیچاندن وکنترل ان
toggle میله عرضی انتهای زنجیریابندبرای پیچاندن وکنترل ان
pawl میله گردان محور چرخ لنگر
gaff میله نگهدارنده ضلع بالایی بادبان قلاب مخصوص حمل ماهی به خشکی یا قایق
aweigh تازه لنگر برداشته دارای لنگر اویزان
anchor watch گروه نگهبانی لنگر نگهبان لنگر
educational پرورشی
cultured pearl مروارید پرورشی
educational psychology روانشناسی پرورشی
pedagogical psychology روانشناسی پرورشی
cultured pearls مروارید پرورشی
educational work کار آموزش و پرورشی
anchor in sight لنگر بالاست لنگر را دیدم
tenpin میله بطری شکل مخصوص بازی 01 میله بولینگ
double wood ماندن یک میله بولینگ پشت میله دیگر
pomfret یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
feints حرکت از میله بالا به میله پایین
feinting حرکت از میله بالا به میله پایین
feinted حرکت از میله بالا به میله پایین
feint حرکت از میله بالا به میله پایین
sea horse موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
unyoke ازادکردن
freeing ازادکردن
unhitch ازادکردن
assoil ازادکردن
to set free ازادکردن
freed ازادکردن
to let go ازادکردن
frees ازادکردن
eases ازادکردن
let go ازادکردن
easing ازادکردن
free ازادکردن
unfastened ازادکردن
deliver ازادکردن
delivers ازادکردن
ease ازادکردن
franchises ازادکردن
liberalised ازادکردن
unfasten ازادکردن
liberalises ازادکردن
liberalising ازادکردن
unfastening ازادکردن
franchise ازادکردن
liberalizing ازادکردن
eased ازادکردن
liberalizes ازادکردن
liberalized ازادکردن
liberalize ازادکردن
unfastens ازادکردن
escolar نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
disenslave ازبندگی ازادکردن
disenthral ازبندگی ازادکردن
edulcorate ازموادنمکی یااسیدی ازادکردن
free بطور مجانی ازادکردن
freeing بطور مجانی ازادکردن
freed بطور مجانی ازادکردن
frees بطور مجانی ازادکردن
fished ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fish ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fishes ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppies ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
mackerel ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
haddock ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
guppy ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
shaft میله ستون میله چاه
shafts میله ستون میله چاه
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
grayfish نوعی ماهی روغن سگ ماهی
transect بطور عرضی برش کردن برش عرضی کردن
standards دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standard دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
sea calf گوساله ماهی سگ ماهی
pickerel اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
crossest عرضی
traversed عرضی
traverses عرضی
traverse عرضی
lateral عرضی
traversing عرضی
crossbar خط عرضی
transverse عرضی
crossbars خط عرضی
crosses عرضی
cross عرضی
crosser عرضی
shape of cross section نیمرخ عرضی
cross section مقطع عرضی
collateral ganglia عقدههای عرضی
cross brace مهار عرضی
lateral tell سبقت عرضی
latitude band کمربند عرضی
sagrod مهار عرضی
latitude band نوار عرضی
cross compartment دهلیز عرضی
cross cut برش عرضی
accident صفت عرضی
accidentalism فلسفهء عرضی
lateral stability پایداری عرضی
lateral forces نیروهای عرضی
axis خط طولی یا عرضی
abeam جهت عرضی
accidentalism فلسفه عرضی
sides way نوسان عرضی
frame دنده عرضی
lateral route جاده عرضی
cross beam تیر عرضی
cross head تیر عرضی
cross brace گیره عرضی
lateral shifts تغییرات عرضی
sag rod مهار عرضی
accidents صفت عرضی
leak coil بوبین عرضی
transverse crack ترک عرضی
transverse fault گسل عرضی
trimmed joist تیر عرضی
transverse joint درز عرضی
traversing fire اتش عرضی
transverse valley دره عرضی
transverse stress تنش عرضی
transverse reinforcement ارماتور عرضی
transverse scale مقیاس عرضی
transverse bracing تقویت عرضی
timber دنده عرضی
transverse bulkhead تیغه عرضی
transverse section مقطع عرضی
transverse wave موج عرضی
phenomenally عارضی عرضی
phenomenal عارضی عرضی
athwart به طور عرضی
square ball پاس عرضی
northing مختصات عرضی
transection برش عرضی
transversal section برش عرضی
transversal wave موج عرضی
transverse acceleration شتاب عرضی
transverse axis محور عرضی
baselinesman خط نگهدار خط عرضی
profiling مقطع عرضی
cross section نیمرخ عرضی
cross section برش عرضی
cross roll نورد عرضی
transverse plane صفحه عرضی
cross fall شیب عرضی
cross piece تیر عرضی
cross linking اتصال عرضی
crossed belt تسمه عرضی
profile مقطع عرضی
cross traverse تراورس عرضی
profiled مقطع عرضی
profiles مقطع عرضی
cross trail جاده عرضی
deflection sweep درو عرضی
horizontal plane صفحه عرضی
radial load بار عرضی
cross hole سوراخ عرضی
radial play بازی عرضی
cross feed تغذیه عرضی
latitude band نوار عرضی زمینی
cross sectional data دادههای برش عرضی
valley cross section نیمرخ عرضی دره
transection برش یا مقطع عرضی
y axis محور عرضی مختصات
transverse fatigue test ازمایش خستگی عرضی
accidental غیر مترقبه عرضی
cross level buble حباب تراز عرضی
swinging of flow نوسانات عرضی جریان
cross section سطح مقطع عرضی
cross slide کشوی لغزنده عرضی
traverse حرکت عرضی یا مورب
shrouds بکسلهای عرضی ناو
rafter تیر عرضی طاق
rafters تیر عرضی طاق
career courses دورههای عرضی نظامی
cross sectional area سطح مقطع عرضی
backward pass پاس عرضی یا به عقب
broadside aerial تشعشع کننده عرضی
cross hole nut مهره با سوراخ عرضی
crossing target هدفهای متحرک عرضی
section of valley نیمرخ عرضی دره
crossrial carriage پاگیر تیر عرضی
northing محور عرضی نقشه
thwarted نشیمنگاه عرضی قایق
thwart نشیمنگاه عرضی قایق
braced تیر تقویت عرضی
enfilade درو عرضی کردن
brace تیر تقویت عرضی
traverses حرکت عرضی یا مورب
transverse conductance مقدار هدایت عرضی
traversed حرکت عرضی یا مورب
transverse cardan shaft محور کاردان عرضی
cross barred دارای میلههای عرضی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com