Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
idle
ازاد گشتن
idled
ازاد گشتن
idles
ازاد گشتن
idlest
ازاد گشتن
Other Matches
glide path
مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
high sea
دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
sloshing
ول گشتن
seek
گشتن
slosh
ول گشتن
seeking
گشتن
seeks
گشتن
to knock about
ول گشتن
to go about
گشتن
sloshes
ول گشتن
go about
گشتن
seach
گشتن
puttering
ول گشتن
hang around
ول گشتن
puttered
ول گشتن
To loaf about . To loiter .
ول گشتن
putter
ول گشتن
to poke a bout
ول گشتن
to fool about
ول گشتن
roaming
گشتن
putters
ول گشتن
searched
گشتن
search
گشتن
searchingly
گشتن
to muck a bout
ول گشتن
swivels
گشتن
swivelled
گشتن
swivel
گشتن
strangle
ول گشتن
roam
گشتن
roamed
گشتن
searches
گشتن
roams
گشتن
puttering
مهمل گشتن
puttered
مهمل گشتن
to look for work
پی کار گشتن
putter
مهمل گشتن
to draw blank
گشتن وچیزی
turns
گشتن چرخیدن
to look for anything
چیزی گشتن
to fish in troubled waters
پی بازاراشفته گشتن
turn
گشتن چرخیدن
putters
مهمل گشتن
circumvolve
دور گشتن
fossick
خوب گشتن
trundles
گشتن چرخیدن
trundle
گشتن چرخیدن
trundled
گشتن چرخیدن
trundling
گشتن چرخیدن
trolls
گشتن سراییدن
troll
گشتن سراییدن
grows
شدن گشتن
grow
شدن گشتن
orbits
بدورمداری گشتن
orbited
بدورمداری گشتن
orbit
بدورمداری گشتن
ranksack
خوب گشتن
circumambulate
بدورچیزی گشتن
to rev up
تند گشتن
trundl
غلتیدن گشتن
to wait one's leisure
پی فرصت گشتن
to turn round
دور گشتن
To adore (dote on) someone.
دورکسی گشتن
To look for a pretext ( an excuse ).
پی بهانه گشتن
to search for anything
پی چیزی گشتن
to prospect
[for]
گشتن
[بدنبال]
ask for trouble
<idiom>
دنبال دردسر گشتن
to search
گشتن
[جستجو کردن]
traipse
سرگردان بودن ول گشتن
traipsed
سرگردان بودن ول گشتن
goes
گشتن رواج داشتن
goggle
چپ نگاه کردن گشتن
traipsing
سرگردان بودن ول گشتن
encircle
دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircled
دورچیزی گشتن دربرداشتن
goggling
چپ نگاه کردن گشتن
groping
در تاریکی پی چیزی گشتن
go
گشتن رواج داشتن
look (someone) up
<idiom>
به دنبال کسی گشتن
pound the pavement
<idiom>
دنبال کار گشتن
goggled
چپ نگاه کردن گشتن
scrounge around
<idiom>
درپی چیزی گشتن
hang about
گشتن پرسه زدن
grabble
با دست پی چیزی گشتن
grope
در تاریکی پی چیزی گشتن
groped
در تاریکی پی چیزی گشتن
gropes
در تاریکی پی چیزی گشتن
slue
بدور محورثابتی گشتن
encircles
دورچیزی گشتن دربرداشتن
prowls
درپی شکار گشتن
prowling
درپی شکار گشتن
to hang about
گشتن معطل شدن
prowled
درپی شکار گشتن
to grope for anything
درتاریکی پی چیزی گشتن
prowl
درپی شکار گشتن
rolls
غلت خوردن گشتن
rolled
غلت خوردن گشتن
roll
غلت خوردن گشتن
encircling
دورچیزی گشتن دربرداشتن
orb
بدور چیزی گشتن
traipses
سرگردان بودن ول گشتن
orbs
بدور چیزی گشتن
look (something) up
<idiom>
به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
pivot
روی پاشنه گشتن چرخیدن
pivoted
روی پاشنه گشتن چرخیدن
swirls
گشتن باعث چرخش شدن
swirling
گشتن باعث چرخش شدن
swirled
گشتن باعث چرخش شدن
swirl
گشتن باعث چرخش شدن
orb
بدور مدار معینی گشتن
foraging
پی علف گشتن کاوش کردن
forage
پی علف گشتن کاوش کردن
foraged
پی علف گشتن کاوش کردن
pivots
روی پاشنه گشتن چرخیدن
forages
پی علف گشتن کاوش کردن
rotates
دور محور خود گشتن
sinecure
وفیفه گرفتن وول گشتن
sinecures
وفیفه گرفتن وول گشتن
rotate
دور محور خود گشتن
to always look for things to find fault with
همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
revving
تند گشتن دور برداشتن
revved
تند گشتن دور برداشتن
revs
تند گشتن دور برداشتن
rev
تند گشتن دور برداشتن
rummaging
بهم زدن خوب گشتن
rummages
بهم زدن خوب گشتن
rummaged
بهم زدن خوب گشتن
rummage
بهم زدن خوب گشتن
rotated
دور محور خود گشتن
orbs
بدور مدار معینی گشتن
to patrol a town
برای پاسبانی دورشهر گشتن
circuit
دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
circuits
دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
backing up the wrong tree
<idiom>
[دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
to seek a position
جستجوی کاریامقامی کردن پی کاری گشتن
to grabble for anything
چهاردست وپاشدن وپی چیزی گشتن
free enterprise
اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
A tale never loses in the telling .
<proverb>
یک یکایت هرگز با نقل گشتن کاسته نگردد.
to search
[for]
[someone]
دنبال
[کسی]
گشتن
[ برای مثال پلیس]
to outflank an army
گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
It take one hour there and back.
رفتن وبر گشتن ( رفت وبرگشت ) یکساعت طول می کشد
snoop
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snoops
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snooping
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snooped
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
loosest
ول ازاد
frees
ازاد
unihibited
ازاد
unattached
ازاد
freemen
ازاد
freeman
ازاد
absolutes
ازاد
absolute
ازاد
disengaged
ازاد
looser
ول ازاد
unihibit
ازاد
sweep back
بک ازاد
unrestrained
ازاد
slack water
اب ازاد
stand at ease
ازاد
immune
ازاد
sweepers
بک ازاد
stand easel
ازاد
footloose
ازاد
freed
ازاد
free
ازاد
free play
ازاد
freeing
ازاد
self administered
ازاد
sweeper
بک ازاد
suspended floor
کف ازاد
exempt
ازاد
opened
ازاد
self-service
ازاد
fetterless
ازاد
idle line
خط ازاد
open
ازاد
at ease
ازاد
degage
ازاد
immundity
ازاد
exempts
ازاد
go as you please
ازاد
exempted
ازاد
exempting
ازاد
self service
ازاد
loose
ول ازاد
opens
ازاد
straggle
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggled
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggles
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggling
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
free field
حوزه ازاد
free expansion
انبساط ازاد
free enthalpy
انتالپی ازاد
datum level
سطح اب ازاد
free energy
انرژی ازاد
clear span
دهانه ازاد
cut clear
ازاد بریدن
cut free
ازاد بریدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com