Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 63 (5 milliseconds)
English
Persian
his money is more than can
ازانست که بتوان شمرد
Other Matches
googolplex
عدد یک با تعداد صفرهای بتوان ده بتوان ده بتوان صد
incomputably
بطوریکه نتوان شمرد
he seized upon the chance
فرصت راغنیمت شمرد
One must take time by the forelock .
وقت را باید غنیمت شمرد
he is something of a musician
تا اندازهای میتوان اوراموسیقی دان شمرد
he ia as leanas a rake
ازلاغری دنده هایش رامیتوان شمرد
no enemy is insignificant
دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد
countering
1-وسیلهای که می شمرد 2-ثبات یا متغیری که محتوای آن با اعمالی که رخ میدهد افزایش یاکاهش مییابد
countered
1-وسیلهای که می شمرد 2-ثبات یا متغیری که محتوای آن با اعمالی که رخ میدهد افزایش یاکاهش مییابد
counter
1-وسیلهای که می شمرد 2-ثبات یا متغیری که محتوای آن با اعمالی که رخ میدهد افزایش یاکاهش مییابد
as much as possible
تا بتوان
micron
01 بتوان 6- متر
exponentiation
بتوان رساندن
as far as possible
تا انجا که بتوان
passably
چنانکه بتوان پذیرفت
undecillion
عدد یک با 63 صفر بتوان 2
pliably
چنانکه بتوان خم کرد
tredecillion
عدد یک با 24 صفر بتوان 2
quintillion
عدد یک با 81 صفر بتوان 2
quattuordecillion
عدد یک با 54صفر بتوان 2
assumably
چنانکه بتوان فرض کرد
interchangeably
چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
presentably
چنانکه بتوان پیشکش کرد
evincibly
بطوریکه بتوان اثبات کردن
practicably
چنانکه بتوان اجرا نمود
intelligibly
واضحا چنانکه بتوان دریافت
perceptibly
چنانکه بتوان درک کرد
hereditably
چنانکه بتوان ارث برد
impressibly
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
so to peaking
اگر بتوان چنین چیزی گفت
pardonably
چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
squared
بتوان دوم بردن مجذور کردن
squares
بتوان دوم بردن مجذور کردن
squaring
بتوان دوم بردن مجذور کردن
ideally
بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
changeably
چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
square
بتوان دوم بردن مجذور کردن
colourably
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
manageably
پنانکه بتوان اداره کردیا از پیش برد
microbar
واحد فشار معادل 01 بتوان 6 داین بر سانتیمترمربع
current fund
اموالی که سریعا "بتوان به پول تبدیل کرد
corrigibly
چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
accountably
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
commensurably
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
movably
چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
hand
وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
handing
وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
inestimably
پیش ازانکه بتوان تقدیر کردیا بران بهاگذارد
accessibly
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
to ring the changes
کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
it is past cure
از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
unit cell
کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
limit velocity
حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
to bite the bullet
<idiom>
باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
exclusion principle
اگر بتوان مانع استفاده کالا توسط کسانی که حاضر بپرداخت هزینه
final set
حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
owenism
اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
to vote plump
رای خود را بیک تن دادن جایی که بتوان برای بیش ازیک تن رای داد
propor tionably
بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
estimably
بطوریکه بتوان تخمین تخمین زد
pareto criterion
ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
cobb doglas production function
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com