Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English
Persian
i gave up the idea
ازان خیال صرف نظر کردم
Other Matches
What have I done to offend you?
من چه کارت کردم؟
[من چطور تو را دلخور کردم؟]
I was keeping my fingers crossed .
خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
afterwards
پس ازان
thereof=of that
ازان
thence
پس ازان
therefter
پس ازان
away
پس ازان
therefter
ازان پس
this is inferior to that
این ازان
eftsoon
اندکی پس ازان
it is all greek to me
ازان سودرنمیاورم
subsequent to that event
پس ازان رویداد
therein
ازان حیث
thereafter
بعد ازان
long a
مدتهاپس ازان
this is better than that
این ازان بهتراست
it is pervious to light
روشنایی ازان می گذرد
next
نزدیک ترین پس ازان
he is not of that stamp
ازان جنس نیست
i am impatient for it
ازان بابت بیطاقت هستم
dice box
پیالهای که طاس را ازان میریزند
he is not of that type
ازان قبیل اشخاص نیست
dye wood
چوبی که ازان رنگ میگیرند
to gut a book
مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
wellŠwhat of it?
چه نتیجهای ازان بدست می اید
secernent
اندامی که چیزی ازان تراوش کند
it is not d.
نمیتوان ازان صرف نظر کرد
mofette
دهانهای که ازان دمه بد بو بیرون اید
it came to my knowledge
من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
feed door
دری که ازان سوخت درکوره میریزند
fitch
موی راسویاقلم مویی که ازان بسازند
it savours of revenge
بوی انتقام یاکینه جویی ازان می اید
fustic
یکجورچوب زردکه رنگ پستهای ازان میگیرند
fly bane
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
castle
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
to slit hide into thongs
پوستی را بریده تسمههای باریک ازان دراوردن
castles
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
fly amanita
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
fly agaric
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
one's pet aversion
چیزی که شخص مخصوصا ازان بیزار است
ten yard
خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
I am freezing ( to death) .
از سرمایخ کردم
I made a mistake . I was wrong.
من اشتباه کردم
the trusty is that i forgot it
فراموش کردم
I am late.
من دیر کردم.
i knocked at the door
دق الباب کردم
i asked him a question
پرسشی از او کردم
i hid my self
را پنهان کردم
It slipped my mind.
آن را فراموش کردم.
iwas late
دیر کردم
eureka
>من کشف کردم <
chock
قطعه فلزی 2 شاخه که طنای مهار ازان میگذرد
to say grace
دعای سپاسگزاری کردن پیش ازخوراک یاپس ازان
pete cock
شیر کوچک که ازان هوا یابخار بیرون می اید
redan
استحکامات دوپهلو که گوشه برجستهای ازان بیرون می ایستد
giants stride
تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
i did that of my own free will
این کار را کردم
i am through with my work
ازکارفراغت پیدا کردم
I incurred a heavy loss.
ضرر زیادی کردم
i a the beauties of nature
من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
What have I done to offend you?
من چطور تو را ناراحت کردم؟
i was too indulgent to him
زیاد به او گذشت کردم
i forgot all about it
به کلی فراموش کردم
i profited by his advice
از نظر او استفاده کردم
i managed to do it
ان کار را درست کردم
i made him go
او راوادار به رفتن کردم
I've run out of petrol.
بنزین تمام کردم.
I have a reservation.
من قبلا رزرو کردم.
I invited her to lunch . I stood her a lunch .
ناهار مهمانش کردم
i made him go
او را وادار کردم برود
i had a quiet read
فرصت پیدا کردم
Much as I tried , I couldnt do it . I simply couldnt do it .
هر چه سعی کردم نشد
gopher wood
چوبی که کشتی نوح ازان ساخته شدوحدس میزنندسرویاکاج باشد
soever
واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
special vertict
رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
the trusty is that i forgot it
حقیقا امراینست که فراموش کردم
I was a fool ( naïve enough) to believe her .
من را بگه که حرفهایش را باور کردم
If I find the time .
اگر وقت کنم ( کردم )
I stayed up reading until midnight.
تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم
i provided for his safety
وسائل سلامت او را فراهم کردم
i saw him off the premises
کردم تا ازعمارت بیرون رفت
i stated the facts
چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم
I have entangled myself with the banks .
خودم را گرفتار بانک ها کردم
the two books are a like
با هردو یک جور معامله کردم
i did my best
منتهای کوشش خود را کردم
I sent him packing.
دست به سرش کردم.
[اصطلاح]
Since I left school.
ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
i did all in my power
انچه در توانم بود کردم
I thought so.
منم همینطور فکر کردم.
I had a long talk with him.
با ایشان مفصلا" صحبت کردم
i repaid his kindress in kind
مهربانی او را عینا` تلافی کردم
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong.
هر طور کردم غلط درآمد
dead line
خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
ballast
وزنه یاباری که جهت تعادل کشتی یاهواپیما ازان استفاده میشود
helmcloud
ابری که هنگام طوفان یاپیش ازان درسرکوه پدیدمی اید ابرقله
i did it only for your sake
تنها به خاطرشما این کار را کردم
i waved him nearer
با دست اشاره کردم که نزدیکتر بیا
i am & out
پنج لیره اشتباه حساب کردم
i made him my proxy
او رااز جانب خود وکیل کردم
i did it for show
برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
I weighed myself today .
امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
I've shoveled snow all the morning.
من تمام صبح برف پارو کردم.
I have settled all my accounts.
همه حساب هایم را صاف کردم
I stayed in concealment until the danger passed.
خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
I reckoned him as my friend.
اورا دوست خود حساب می کردم
I had a hell of a time to fix the engine.
پدرم درآمد موتور رادرست کردم
Upon reflection , I realized that …
دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
I found a hair in the soup .
توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
rain box
صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
mulch
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
mulches
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
grey matter
بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
muslin
یکجور پارچه پشت نما که ازان جامههای زنانه و پرده درست میکنند
I stand corrected.
من اشتباه کردم.
[همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
I stamped on the spider .
عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
I played every trick in the book .
هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم )
I expended all my capital on equipment.
تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
I areraged six hours a day.
روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
i owe for all my books
پول همه کتابهای خود راقرض کردم
Did I say anything different?
مگر من چیز دیگری گفتم
[ادعا کردم]
؟
I shared out the money among four persons.
پول را بین چهار نفر قسمت کردم
I ran away lest I should be seen .
فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
pliantly polonica
یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
The news shocked me.
این خبر مرا تکان داد (هول کردم )
I have been deceived in you .
درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
I have thought long and hard about it.
خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction.
د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
I accidentally locked myself out of the house.
من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
edge detection
اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
calibrated orifice
سوراخ یا تنگنایی با قطرداخلی مشخص جهت اندازه گیری یا کنترل جریانی که ازان عبور میکند
floating fender
زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
cycle stealing
ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
i thanked him for his trouble
برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
i lost my a
دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
logograph
چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
logogram
چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
inapprehensive
بی خیال
freewheeling
بی خیال
phantasy
خیال
doubleganger
خیال
phantasma
خیال
idealogy
خیال
phantoms
خیال
fancies
خیال
hallucinations
خیال
fanciest
خیال
hallucination
خیال
fancy
خیال
wraith
خیال
fancying
خیال
notions
خیال
ideologies
خیال
fancied
خیال
get off
بی خیال شدن
apparitions
خیال
notional
خیال
figment
خیال
phantom
خیال
figments
خیال
mind
خیال
minding
خیال
apparition
خیال
minds
خیال
spectrum
خیال
fictions
خیال
fiction
خیال
whim
خیال
carefree
بی خیال
notion
خیال
whims
خیال
plan
خیال
humouring
خیال
fantasy
خیال
fantasies
خیال
humours
خیال
fantasm
خیال
fata morgana
خیال
humoured
خیال
humour
خیال
humors
خیال
humoring
خیال
humored
خیال
intention
خیال
dump
خیال
plans
خیال
conceptualization
خیال
design
خیال
intentions
خیال
ideology
خیال
wraiths
خیال
designs
خیال
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car.
به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
deeming
خیال کردن
whim wham
خیال وسواس
reveries
خیال واهی
deems
خیال کردن
harebrained
بیفکرو خیال
uneasy
پریشان خیال
deemed
خیال کردن
daydreamed
خیال باطل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com