English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English Persian
snivel ازبینی جاری شدن
sniveled ازبینی جاری شدن
sniveling ازبینی جاری شدن
snivelled ازبینی جاری شدن
snivelling ازبینی جاری شدن
snivels ازبینی جاری شدن
Other Matches
nasalize ازبینی ادا کردن
drivel اب دهان جاری ساختن از دهن یا بینی جاری شدن دری وری سخن گفتن
customs of the services مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
current cost accounting حسابداری هزینه جاری حسابداری براساس نرخ های جاری
shedding خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds خون جاری ساختن جاری ساختن
shed خون جاری ساختن جاری ساختن
running key [کلید جاری رمز یا دفترچه جاری کلید رمز]
going جاری
running water اب جاری
pourer جاری
groovy جاری
present-day جاری
gushing جاری
running جاری
volant جاری
sluicy جاری
interfluous در هم جاری
currents جاری
sister in law جاری
current جاری
current cell سل جاری
interfluent در هم جاری
actuals جاری
current loop حلقه جاری
current liability بدهیهای جاری
routines روش جاری
current price قیمت جاری
demand deposit سپرده جاری
trills جاری شدن
current yield بازده جاری
disembogue جاری شدن
electrodynamics الکترسیته جاری
routine خط مشی جاری
excurrent جاری شونده
current ratio نسبت جاری
trilled جاری شدن
trill جاری شدن
checking account حساب جاری
checking accounts حساب جاری
current income درامد جاری
current files پروندههای جاری
current expenditure هزینه جاری
account cuurent حساب جاری
current date تاریخ جاری
current cell indicator نشانگر سل جاری
bank overdraft حساب جاری
callendar year سال جاری
circulating asset دارایی جاری
competitive price قیمت جاری
current budget بودجه جاری
current assets دارایی جاری
current asset دارایی جاری
current instruction دستورالعمل جاری
standing orders دستور جاری
standing order دستور جاری
current account حساب جاری
current accounts حساب جاری
currently بطور جاری
current liability بدهی جاری
routine روش جاری
current liabilities بدهیهای جاری
routinely خط مشی جاری
routinely روش جاری
current liabilites بدهیهای جاری
routines خط مشی جاری
current assets دارائیهای جاری
present consumption مصرف جاری
yeild point حد جاری شدن
flowed جاری شدن
rules of procedure روش جاری
standing روش جاری
tidal volume حجم جاری
flow جاری شدن
present income درامد جاری
flows جاری شدن
yeild جاری شدن
The regulations in force . مقررات جاری
working capacity سرمایه جاری
During (in)the current year. درسال جاری
yield جاری شدن
yielded جاری شدن
yields جاری شدن
perfuse جاری ساختن
current جاری و روان
currents جاری و روان
oozed جریان جاری
Blood was running . خون جاری شد
oozes جریان جاری
oozing جریان جاری
AC حساب جاری
liquid limit حد جاری شدن
ooze جریان جاری
current account balance تراز حساب جاری
outflows به بیرون جاری شدن
outflow به بیرون جاری شدن
circulate جاری شدن (مثل آب در لوله یا هوا در ساختمان)
active a ccount حساب متحرک یا جاری
balance on current account مانده حساب جاری
flows جریان جاری کردن
at the current rate of exchange به نرخ مبادله جاری
at the current rate of exchange به نرخ جاری ارز
jetting مانندفواره جاری کردن
jetted مانندفواره جاری کردن
circumfluent جاری شونده دراطراف
current directory دایرکتوری جاری یا فعلی
jets مانندفواره جاری کردن
flow جریان جاری کردن
jet مانندفواره جاری کردن
daily routine عادت جاری روزانه
flowed جریان جاری کردن
the th inst پنجم بماه جاری
flux جاری شدن گداختن
pours جاری شدن یا ساختن
pours افشاندن جاری شدن
pouring جاری شدن یا ساختن
pouring افشاندن جاری شدن
poured جاری شدن یا ساختن
poured افشاندن جاری شدن
pour جاری شدن یا ساختن
pour افشاندن جاری شدن
prints پس از اتمام کار جاری
tap از شیر اب جاری کردن
tapped از شیر اب جاری کردن
tapping از شیر اب جاری کردن
pour point نقطه جاری شدن
payment on open account پرداخت در حساب جاری
passbook دفتر حساب جاری
printed پس از اتمام کار جاری
current rate of growth نزخ رشد جاری
print پس از اتمام کار جاری
blood خون جاری کردن
standing operating procedures روش جاری مخابرات
standing operating procedures روش جاری عملیاتی
bleed خون جاری شدن از
checking accounts حساب جاری بانکی
bleeds خون جاری شدن از
checking account حساب جاری بانکی
pass book دفتر حساب جاری
instant مربوط به ماه جاری
instants مربوط به ماه جاری
pronounce the formula of a specified صیغه جاری کردن
rules of procedure قوانین مربوط به روش جاری
Applicants flooded in. سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
winterbourne رودی که در زمستان جاری میشود
hangup توقف ناگهانی برنامه جاری
profluent جاری بمقدار زیاد ساری
emanates جاری شدن تجلی کردن
newsreels فیلم اخبار جاری روز
emanating جاری شدن تجلی کردن
flows جاری بودن روان شدن
routine جریان عادی عادت جاری
emanated جاری شدن تجلی کردن
routinely جریان عادی عادت جاری
routines جریان عادی عادت جاری
flowed جاری بودن روان شدن
flow جاری بودن روان شدن
emanate جاری شدن تجلی کردن
confluent باهم جاری شونده متلاقی
newsreel فیلم اخبار جاری روز
ancestral file که فرزند فایل جاری است
conducts جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
riffling اب جاری در قسمت کم عمق رود بر زدن
riffles اب جاری در قسمت کم عمق رود بر زدن
slobber تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
riffled اب جاری در قسمت کم عمق رود بر زدن
conduct جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
slobbered تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
riffle اب جاری در قسمت کم عمق رود بر زدن
conducting جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
slobbering تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
conducted جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
slobbers تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
age of moon تعداد روزهای گذشته از ماه جاری
shape factor نسبت لنگرپلاستیک به لنگر جاری شدن
move to tears اشک از چشمان کسی جاری شدن
currency depreciation race تجدید نظر در قیمت پول جاری
streamed جاری شدن ساطع کردن بطورکامل افراشتن
streams جاری شدن ساطع کردن بطورکامل افراشتن
stream جاری شدن ساطع کردن بطورکامل افراشتن
sluice ازبندیا دریچه جاری شدن خیس کردن
current purchasing power حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
sluiced ازبندیا دریچه جاری شدن خیس کردن
working capital مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
sluices ازبندیا دریچه جاری شدن خیس کردن
dissave ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
scratch file ناحیه کاری که برای کار جاری استفاده میشود
quotations قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
rill جوی کوچک شیارهای ساحلی دریا جاری شدن
quotation قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
current liability اقلامی از بدهی که پرداخت انها از محل دارایی جاری باشد
work file فضای کاری که برای کار جاری اشغال شده است
amplitude روش انتقال داده توسط تغییر اندازه سیگنال جاری
c. prefrential shares سهامی که سود پس افتاده انهایکی باسود جاری انهاپرداخته شود
working فضایی از حافظه سریع برای ذخیره موقت داده در استفاده جاری
workings فضایی از حافظه سریع برای ذخیره موقت داده در استفاده جاری
primary که برنامه جاری را ذخیره میکند 2-حافظه اصلی داخل سیستم کامپیوتری
current asset cycle زمانی که برای تساوی حجم فروش با سرمایه جاری لازم است
status خط ی در بالا یا پایین صفحه که اطلاعات در مورد کار جاری میدهد روی
saved امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com