Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
flatfoot	ازبین رفتن انحناء کف پا
Other Matches
bar	ازبین رفتن
bars	ازبین رفتن
acatamathesia	ازبین رفتن قدرت ادراکات
waste	بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
wastes	بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
peace dividend	ازبین رفتن بودجه دفاعی دراواخر سال ۱۹۸۰
curvature	انحناء مقدار انحناء
depredate	ازبین بردن
extinct	ازبین رفته
defunct	ازبین رفته
to sweep away	ازبین بردن
wash out	ازبین بردن
extirpate	ریشه کن کردن ازبین بردن
de militarization	ازبین بردن حالت نظامی
destroyed	ازبین رفت تخریب شده
strike out <idiom>	رفتاری ازبین اشتباهات خود پذیرفتن
property disposition	ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
flection	انحناء
flexion	انحناء
flexture	انحناء
flexuosity	انحناء
flexure	انحناء
tortuosity	انحناء
deflexion	انحناء
cambers	انحناء
camber	انحناء
curving	انحناء
curves	انحناء
curve	انحناء
curvature	انحناء
inflexion	انحناء
winds	انحناء
infelection	انحناء
incurve	انحناء
wind	انحناء
total curvature	انحناء کل
limpsy	قابل انحناء
limpsey	قابل انحناء
inflexible	انحناء ناپذیر
radius of curvatupe	شعاع انحناء
limsy	قابل انحناء
deflection	انحناء خم سازی
deflections	انحناء خم سازی
degree of curve	درجه انحناء
wiry	قابل انحناء
pliancy	انحناء پذیری
radius of curvature	شعاع انحناء
compound curve	انحناء مرکب
crookedness	انحناء و کج شدگی
flexibly	بطور قابل انحناء
inflexions	انحناء صرف فعل
inflections	انحناء صرف فعل
inflection	انحناء صرف فعل
inflexibly	بطور غیرقابل انحناء
inflexibility	سفتی انحناء نا پذیری
pliable	انحناء پذیر نرم شدنی
aspheric	شبیه کره انحناء دار
curvacious	دارای انحناء وقوسهای فریف زنانه
losse jointed	دارای مفاصل نرم وقابل انحناء
curvaceous	دارای انحناء وقوسهای فریف زنانه
semirigid	دارای مخزن گاز استوانهای شکل وقابل انحناء
reverses	عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد
squelch circuit	یک نوع مدار رادیویی است که وفیفه ان کم کردن صداهای اضافی متن پیامها و یا ازبین بردن خرخر صدای رادیواست
reversed	عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد
reverse	عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد
reversing	عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد
geostrophic	وابسته به نیروی انحناء وپیچیدگی یا انقباضی که دراثرگردش زمین ایجادمیشود
pussyfoot	دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step	رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go	چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch	راه رفتن دولادولاراه رفتن
trot	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
paraded	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades	سان رفتن رژه رفتن محل سان
to make ones getaway	در رفتن
crawl	رفتن
gang	رفتن
niggle	ور رفتن
gangs	رفتن
hang around	ور رفتن
filch	کش رفتن
filched	کش رفتن
snitches	کش رفتن
to d.deep in to	فر رفتن در
to hang back	پس رفتن
to fall away	پس رفتن
retract	تو رفتن
short-changes	کش رفتن
to fall away	رفتن
goes	رفتن
recede	پس رفتن
to do out of	کش رفتن
to do a guy	در رفتن
snitching	کش رفتن
filches	کش رفتن
filching	کش رفتن
snitch	کش رفتن
pilfers	کش رفتن
pilfering	کش رفتن
retire	پس رفتن
retires	پس رفتن
putters	ور رفتن
puttering	ور رفتن
puttered	ور رفتن
putter	ور رفتن
pilfered	کش رفتن
pilfer	کش رفتن
to run off	در رفتن
to whisk away or off	رفتن
short-changed	کش رفتن
receded	پس رفتن
crawled	رفتن
to pair off	رفتن
snitched	کش رفتن
to go backward	پس رفتن
crawls	رفتن
going	رفتن
short-change	کش رفتن
to take to ones heels	در رفتن
to boil over	سر رفتن
to go to mess	رفتن
regresses	پس رفتن
regressing	پس رفتن
meddle	ور رفتن
meddled	ور رفتن
to sleep fast	رفتن
niggles	ور رفتن
meddles	ور رفتن
twiddle	ور رفتن
twiddled	ور رفتن
twiddles	ور رفتن
regressed	پس رفتن
regress	پس رفتن
receding	پس رفتن
short-changing	کش رفتن
retrograde	پس رفتن
admit	رفتن
admits	رفتن
to go to the bottom	ته رفتن
retracts	تو رفتن
to skirt along the coast	رفتن
admitting	رفتن
retracting	تو رفتن
twiddling	ور رفتن
to go bang	در رفتن
swipe	کش رفتن
to get over	رفتن از
to get one's monkey up	از جا در رفتن
to get away	رفتن
to foot it	رفتن
to fly off	در رفتن
to flow over	سر رفتن
sinks	ته رفتن
sink	ته رفتن
swiped	کش رفتن
niggled	ور رفتن
to go back ward	پس رفتن
retracted	تو رفتن
recedes	پس رفتن
go	رفتن
swiping	کش رفتن
to fall short	کم رفتن
snook	کش رفتن
fall into a rage	از جا در رفتن
departures	رفتن
glom on to	کش رفتن
departure	رفتن
hedge	در رفتن
nim	کش رفتن
pullback	پس رفتن
go off	در رفتن
jauk	ور رفتن
abstracts	کش رفتن
snip	کش رفتن
snipped	کش رفتن
fribble	ور رفتن
make off	در رفتن
abstract	کش رفتن
hedged	در رفتن
abstracting	کش رفتن
snipping	کش رفتن
shrinking	اب رفتن
to peter out	پس رفتن
shrinks	اب رفتن
to break loose	در رفتن
To go	رفتن
bleneh	پس رفتن
break loose	در رفتن
betake	رفتن
mog	رفتن
shrink	اب رفتن
go over	به ان سو رفتن
hedges	در رفتن
to go to the devil	بجهنم رفتن
die down	تحلیل رفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com