Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
red-hot
ازجادر رفته
Search result with all words
furibund
اشفته ازجادر رفته
Other Matches
damped wave
موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
critical mach number
عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
The sun has set (hadd set).
آفتاب رفته است ( رفته بود )
inflamable
ازجادر رو
to flare up
ازجادر رفتن
to f. up
ازجادر رفتن
to lose one's temper
ازجادر رفتن
franticness
ازجادر رفتگی
to fly out
ازجادر رفتن
to blaze up
ازجادر رفتن
dwindling
رفته رفته کوچک شدن
dwindles
رفته رفته کوچک شدن
to peter out
رفته رفته کوچک شدن
dwindle
رفته رفته کوچک شدن
dwindled
رفته رفته کوچک شدن
to fall into a rage or passion
خشمگین شدن ازجادر رفتن
to fly into a rage
ازجادر رفتن غضبناک شدن
by degrees
<adv.>
رفته رفته
gradually
<adv.>
رفته رفته
dislocated
در رفته
departed
رفته
inchmeal
رفته رفته
thrawart
در رفته
short tempered
از جا در رفته
by inches
رفته رفته
in process of time
رفته رفته
gradually
رفته رفته
bit by bit
<adv.>
رفته رفته
frenetical
از جا در رفته
day a day
روی هم رفته
all told
روی هم رفته
all in all
روی هم رفته
pulled
تحلیل رفته
by and large
<idiom>
روی هم رفته
sunken
فرو رفته
first and last
روی هم رفته
weatherbeaten
رنگ و رو رفته
on a par
روی هم رفته
madding
از کوره در رفته
truncated soil
خاک رو رفته
unbridle
مهاردر رفته
it has escaped my remembrance
از خاطرم رفته
in the a
روی هم رفته
iam bored
حوصله ام سر رفته
deep-set
فرو رفته
smudgiest
رنگ و رو رفته
i have been to paris
پاریس رفته ام
he knew that i had gone
او میدانست که من رفته ام
smudgy
رنگ و رو رفته
in the lump
روی هم رفته
retreating forehead
پیشانی تو رفته
extinct
ازبین رفته
averages
روی هم رفته
averaging
روی هم رفته
I'm glad he's gone.
خوشحالم که او رفته.
chafed
پوست رفته
overseen
غلط رفته
jitters
از کوره در رفته
away
غایب رفته
smudgier
رنگ و رو رفته
exhausted
تحلیل رفته
averaged
روی هم رفته
average
روی هم رفته
installed
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
neat
شسته و رفته
inserted
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
neater
شسته و رفته
deployed
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
neatest
شسته و رفته
altogether
روی هم رفته
appointed
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
applied
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
pallid
رنگ رفته
overall
رویهم رفته
overalls
رویهم رفته
consumptive
تحلیل رفته
defunct
ازبین رفته
consumptives
تحلیل رفته
on average
[on av.]
روی هم رفته
averaged
روی هم رفته
frenzied
ازجا در رفته
windswept
بر باد رفته
frantic
ازکوره در رفته
cavetto
[پخی تو رفته]
off shade
رنگ رفته
gone
<adj.>
از دست رفته
emaciated
گوشت رفته
averagly
روی هم رفته
go out the window
<idiom>
اثرش از بین رفته
revendication
استردادزمین ازدست رفته
He is on leave of absence .
مرخصی رفته است
sunken eyes
چشمان فرو رفته
As limp as a rag.
شل واز حال رفته
what is done cannot be undone
اب رفته بجوی برنمیگردد
you are mistaken
خطا رفته اید
The child
[kid,baby]
has taken after her mother.
بچه به مادرش رفته.
ha-ha
دیوار فرو رفته
Vanished(shattered, dashed) hopes.
امیدها ی بر باد رفته
Have you been there recently (lately)
تازگیها آنجا رفته ای ؟
we cannot undo the past
اب رفته بجوی برنمیگردد
I feel pins and needles in my foot.
پایم خواب رفته
saddle nose
بینی فرو رفته
paler
رنگ رفته بی نور
he is off to the war
رفته است به جنگ
neatest
شسته و رفته مرتب
washed up
بکلی تحلیل رفته
he must have gone
باید رفته باشد
lost
از دست رفته ضایع
advanced pawn
پیاده پیش رفته
income forgone
درامداز دست رفته
immersed in debt
فرو رفته در فرض
lorn
از دست رفته بربادرفته
lost chain
زنجیره از دست رفته
palest
رنگ رفته بی نور
pale
رنگ رفته بی نور
powered
توان از دست رفته
retreating chin
چانه عقب رفته
power
توان از دست رفته
neat
شسته و رفته مرتب
neater
شسته و رفته مرتب
forged side
سطح فرو رفته
powering
توان از دست رفته
tacky
رنگ ورو رفته
powers
توان از دست رفته
I have lost a lot of blood.
خون زیادی از من رفته است
sold
فروخته شده بفروش رفته
to have arrived
[expected moment]
رسیدن
[به زمان انتظار رفته]
I have something in my eye.
چیزی توی چشمم رفته.
lost
از دست رفته تلف شده
to count for lost
از دست رفته بحساب آوردن
macaroni
ماکارونی جوان خارج رفته
He wont be back for another six months.
رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
Time hangs heavily on my hands.
از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
up to the ears
غرق سرا پا فرو رفته
ingesta
موادی که داخل بدن رفته
wear off
فرسوده و از بین رفته شدن
opportunity cost
هزینه فرصت از دست رفته
lost cause
جنبش یا آرمان از دست رفته
lost causes
جنبش یا آرمان از دست رفته
the cork went off with apop
چوب پنبه در رفته تپ صداکرد
intakes
جای ابگیری نیروی بکار رفته
to join the majority
رفتن بجایی که بیشترمردم رفته اند
intake
جای ابگیری نیروی بکار رفته
To make amends to someone for an injury.
وقت از دست رفته جبران کردن
shopworn
کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
She wI'll be a loser if she refuses.
اگر قبول نکند از کیسه اش رفته
My brother has gone abroad.
برادرم رفته خارجه
[خارج از کشور]
sell out
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell-outs
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell-out
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
I areraged six hours a day.
روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
I dont know ( dont have the faintest idea) where the hell she has gone .
نمی دانم کدام گوری رفته است
applied
برای هدف معین بکار رفته کاربسته
cost of sales
قیمت تمام شده کالای فروش رفته
It is an absolute chaos.
همه رشته کارها از دست در رفته است
i p that they are both gone
احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
quasi
بصورت پیشوندنیز بکار رفته و بمعنی "شبه " و "بظاهرشبیه " است
drags
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drag
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
dragged
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
mattoid
کسیکه مغز غیر عادی داردولی روی هم رفته خل است
Vxtreme
قالب به کار رفته برای محل رشته ویدیویی در اینترنت
gapeworm
یکجورکرم که درگلوی مرغ رفته راه نفس کشیدن انرامی بند د
Cinquecento
[واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
Nothing can.compensate for the loss ones health.
هیچ چیز سلامت از دست رفته انسان رانمی تواند جبران کند
weathered rocks
خاره هایی که در تحت تاثیرهوا خردشده اند یا رنگ انها رفته است
poppyhead
تزئیناتی بشکل سرگل شقایق که درمعماری سبک گوتیک درکلیساها بکار رفته
Creches
[جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
abio
کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
diptych
دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
VT terminal emulation
استاندارد معروف ترمینال که کدهای به کار رفته برای نمایش متن و گرافیک را بیان میکند
yin yang
مرد و زن
[نمادی که در فرش های چینی بکار رفته و مفهوم از دو چیز متضاد را نشان میدهد.]
leiwen
لی وان
[در اصطلاح به معنی رعد می باشد و نگاره آن در حواشی فرش های چین بکار می رفته است.]
antihistamine
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
parmakli
لوزی پنجه ای
[این طرح در گلیم های ترکیه بکار رفته و در اصطلاح محلی به معنی انگشت می باشد.]
adaptive channel allocation
روش به کار رفته توسط پروتکل تصحیح خطای MNP که اندازه بستههای داده را طبق خط تلفن تنظیم میکند.
umbrella
طرح چتر
[یکی از علائم هشتگانه بودا که در فرش های چینی بکار رفته و نشانه قدرت و اقتدار دولت است.]
lee board
تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
due
از دست رفته کهنه شده از نوبت خارج شده
chrome dyes
کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
push pop stack
ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
struck
بصورت پسوند نیز بکار رفته وبمعنی ضربت خورده و مصیبت دیده یا مصیبت زده میباشد
metallic thread
نخ زربفت
[اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
lotus
[نوعی گل نیلوفر آبی مصری که در فرش های چینی بیشتر بکار رفته و نشانه مذهب، تکامل، خلوص و زیبائی بوده و شباهتی با گل ختائی دارد.]
pearl
مروارید
[طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
double knotting
گره دوخفتی یا دو رو
[که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
value added
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
dye analysis
[آنالیز کردن رنگینه های بکار رفته در فرش جهت تعیین طول عمر فرش و سابقه تاریخی نوع رنگینه]
strike
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
tree of life
درخت زندگی
[این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
knot ratio
نسبت تعداد گره
[این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
Temerchin motife
نگاره تمرچین
[این نقش هشت ضلعی در فرش های افغانی، ترکمنی و قفقازی بکار رفته و ویژگی خاص آن تکرار حالتی از ماهی در طراحی است و بصورت چهار قاب مشابه با تضاد رنگی می باشد.]
turret motife
طرح شیروان
[این طرح بعنوان ترنج اصلی به تعداد یک یا سه عدد در متن فرش بکار رفته و حالتی هندسی و هشت وجهی داشته که با خطوط هندسی تزئین می شود.]
Tianjan
شهر تیانجان
[شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.]
lappets
[حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.]
Afshar design
طرح افشاری
[ابعاد فرش مربع شکل بوده و بیشتر در فارس و کرمان با زمینه کف ساده صورتی و نارنجی بوجود آمده و لچک و ترنج و قندیل بکار رفته در طرح با استفاده از خطوط هندسی بافته می شوند]
kikalak design
طرح قوچ
[در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
brussels
دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند
[شبیه دار کرمانی]
و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
landscape carpet
فرش دور نما
[فرش چشم انداز]
[عده ای آن را طرح گورستان می نامند با عقیده به اینکه این طرح در مراسم تدفین بکار می رفته است. نمای کلی فرش جلوه ای از خانه ها و درختان و حالت عادی زندگی را نشان داده.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com