English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
peregrine ازخارجه امده مسافر
Other Matches
trippers مسافر
pilgrims مسافر
passenger مسافر
passengers مسافر
viator مسافر
traveler مسافر
roomer مسافر
peregrinator مسافر
on the road مسافر
traveller مسافر
travellers مسافر
farer مسافر
pilgrim مسافر
travelers مسافر
lodgers مسافر
tripper مسافر
lodger مسافر
stowaway مسافر قاچاق
stowaway مسافر مخفی
trekker مسافر باگاری
stowaways مسافر قاچاق
westbound مسافر مغرب
stow away مسافر قاچاق
shipper مسافر کشتی
foot passenger مسافر پیاده
ganger مسافر پیاده
faring کرایه مسافر
fared کرایه مسافر
fare کرایه مسافر
fares کرایه مسافر
passage money کرایه مسافر
wayfarer مسافر پیاده
wayfarers مسافر پیاده
hares مسافر بی بلیط
hare مسافر بی بلیط
stowaways مسافر مخفی
spaceman مسافر فضایی
spacemen مسافر فضایی
baggage بار و بنهء مسافر
take on مسافر سوار کردن
birds of passage مرغان مهاجریا مسافر
pick up سوار کردن مسافر
motor vehicle passenger مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
car passenger مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
mess kit جعبه فروف سرباز یا مسافر
mess gear جعبه فروف سرباز یا مسافر
waybill خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
pick up <idiom> سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
To pick up a passenger. مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
cabstand [American E] توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
taxi rank [British E] توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
taxi stand توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
limited train قطاریکه یک عده محدودی مسافر می پذیرد
voyagers مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
voyager مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
administrative landing پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
gibbous بر امده
fordone از پا در امده
who came? کی امده
who came? که امده
incoming امده
ridgy بر امده
boat trains ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
carpetbaggers تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
The passenger was admitted into the USA. به مسافر اجازه ورود به ایالات متحده آمریکا را دادند.
carpetbagger تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
boat train ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
saleint بیرون امده
getting بدست امده
impassionate به جنبش امده
protractive جلو امده
worker ازکار در امده
protrudent جلو امده
protrusile جلو امده
leavened bread نان ور امده
left over زیاد امده
overdue دیر امده
saleintiant بیرون امده
peregrin or rine از خارجه امده
red hot تاب امده
unbred بدببار امده
underhung پیش امده
red-hot تاب امده
new come تازه امده
prognathic پیش امده
prognathous پیش امده
projective جلو امده
protrusive جلو امده
overshot پیش امده
jamb تیربیرون امده
in- :رسیده امده
gets بدست امده
get بدست امده
enthetic ازبیرون امده
aggregates جمع امده
exopathic ازبیرون امده
exserted بیرون امده
exserted پیش امده
jutting پیش امده
worked up ازکار در امده
jambs تیربیرون امده
landed فرود امده
aggregate جمع امده
in :رسیده امده
apogean از زمین بالا امده
beetle brow پیشانی پیش امده
projecting jaw ارواره پیش امده
twinborn دوقلو بدنیا امده
bay window پنجره پیش امده
petiolar از برگدم بیرون امده
take steps اقدامات بعمل امده
self born از خود بوجود امده
inchoate تازه بوجود امده
bay windows پنجره پیش امده
cantilever تیر پیش امده
you might have come باید امده باشید
ecstatically بوجد امده نشئهای
ecstatic بوجد امده نشئهای
neoteric تازه بدنیا امده
born in the purple در نازونعمت بدنیا امده
unhandy مشکل بدست امده
back-seat drivers مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat driver مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
flange لبه بیرون امده چرخ
lugging هر عضو جلو امده چیزی
flanges لبه بیرون امده چرخ
lug هر عضو جلو امده چیزی
lugged هر عضو جلو امده چیزی
weather worn تحت تاثیر هوا در امده
lugs هر عضو جلو امده چیزی
rimrock لبه بر امده صخره مزبور
venose دارای رگهای متعددوبر امده
vizor لبه پیش امده کلاه
to t. to account زیر account امده است
ramus قسمت بر امده واطاله یافته
extrusive اخراج کننده بیرون امده
bow windows پنجره پیش امده کمانی
instances have occurred that مواردی پیش امده است
bow window پنجره پیش امده کمانی
hardly earned money پول سخت بدست امده
his stomach sticks out شکمش پیش امده است
air landed فرود امده از راه هوا
visors لبه پیش امده کلاه
bucktooth دندان گراز یا پیش امده
to run short زیر short امده است
prognathous دارای ارواره پیش امده
visor لبه پیش امده کلاه
prognathic دارای ارواره پیش امده
nook قطعه زمین پیش امده برامدگی
whyŠthere is the answer شرط در امده تقریبا معنی میدهد
ill gotten با وسایل غیر مشروع بدست امده
kid glove ازلای زرق وبرق بیرون امده
oversailing of facade قسمت برجسته یا پیش امده بنا
ventricous بادکرده دارای شکم پیش امده
forestage قسمت جلو امده صحنه نمایش
the bird took its perch مرغ فرود امده بر چوب قرارگرفت
biologic بدست امده اززیست شناسی عملی
bay windows پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
it is of doubtful proveance معلوم نیست اصلا از کجا امده است
ribby دارای دندههای بیرون امده شبیه دنده
industrial wealth مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
lyophiled بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
dormers پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
dormer پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
post edit ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
lyophil بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
round-shouldered دارای شانههای جلو امده شانه گرد
round shouldered دارای شانههای جلو امده شانه گرد
bay window پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
straight arm حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
brown major براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
rimrock صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
officinal names of drugs نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
prize courts به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
grilse ماهی ازادکوچک که برای نخستین بارازدریابرودخانه امده باشد
odontolite دندانی که تبدیل به سنگ شده و برنگ فیروزه در امده است
soever واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
catches ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
matriculated students شاگردانی که ازدبیرستان بیرون امده دردانشگاه نام نویسی میکنند
yardage تعداد یاردهای بدست امده بازیگر یا تیم فوتبال امریکایی
escarpment پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
escarpments پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
pandects خلاصه قانون مدنی رم که درسده ششم بفرمان در05جلد امده است
apomict کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
ventriloquism سخن گفتن انسان بطوریکه شنونده نداند صدا ازکجابیرون امده
vampire روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
vampires روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
lobes اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lobe اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
microsoft word یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت microsoft به وجود امده است مایکروسافت ورد
margin productivity نسبت بین محصول بدست امده وعوامل تولیدی که در صرف ایجاد ان شده است
wind aided اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
telling مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
derived information اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
stillbirth زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
flange لبه دار کردن لبه بیرون امده چرخ
hematogenous از خون بوجود امده بوسیله خون منتشر شده
flanges لبه دار کردن لبه بیرون امده چرخ
ventricos بادکرده شکم دار دارای شکم پیش امده
stillborn زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com