English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 47 (4 milliseconds)
English Persian
convexo convex ازدوسو محدب
Other Matches
bilaterally ازدوسو
intermigration مهاجرت ازدوسو
gadroon اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
crowning محدب
gibbous محدب
crowned محدب
convex محدب
bulgy محدب
convexty بشکل محدب
convex mirror اینه محدب
panduriform محدب الطرفین
pulvinate محدب نازبالشی
pulvinated نازبالشی محدب
quasi convex شبه محدب
quasi convex نیمه محدب
convexo concave محدب ومقعر
convex slope شیب محدب
convex lens عدسی محدب
biconvex محدب الطرفین
camber weld جوش محدب
convex محدب گوژ
convexly حالت محدب داشتن
pulvinated frieze کتیبه کوژ یا محدب
quasi convex function تابع شبه محدب
quasi convex function تابع نیمه محدب
spherical faceplate صفحه محدب تلویزیون
convex set مجموعه محدب [ریاضی]
knull [تزئین محدب شکل]
plano convex lens عدسی مسطح- محدب
biconvex lens عدسی محدب الطرفین
double convex lens عدسی محدب الطرفین
gibbously بطور محدب یا قوز
crown gear چرخ دنده محدب
convex fillet weld جوش مغزی محدب
burning glass عدسی محدب یاایینه مقعر
pandurate شبیه ویولون محدب الطرفین
condenser الت تقصیر عدسی محدب
bowtelle [ابزاری با سر محدب و فیتیله تخم مرغی]
carbuncles لعلی که تراش محدب داشته باشد
bowtell [ابزاری با سر محدب و فیتیله تخم مرغی]
carbuncle لعلی که تراش محدب داشته باشد
biconvex بالی که هر دو سطح فوقانی و تحتانی ان به صورت محدب باشد
egg-and-dart [تزئینات کلاسیک با ابزار محدب به شکل تخم مرغ و نیش]
meniscus سطح منحنی بالای ستونی ازمایع که میتواند محدب یامقعر باشد
godroon اشکال محدب حاشیه بشقاب وفروف قدیمی که برای زینت ترسیم میشود
ro round off کاو کردن محدب کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com