Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 135 (2 milliseconds)
English
Persian
by indirection
ازراه تقلب
Other Matches
pervertible
ازراه در رو
intuitively
ازراه انتقال
conjugally
ازراه زناشویی
catechist
ازراه پرسش
paraphrastically
ازراه تفسیر
by sea
ازراه دریا
by ear
ازراه گوش
inquiringly
ازراه بازجویی
inquiringly
ازراه استفسار
algebraically
ازراه جبر
posteriori
ازراه استقرار
demonstratively
ازراه اثبات
encouragingly
ازراه تشویق
intuitively
ازراه برهانی
intuitively
ازراه کشف
offensively
ازراه تهاجم
controversially
ازراه مباحثه
by courtesy
ازراه التفات
interposingly
ازراه مداخله
interrogatively
ازراه پرسش
heretically
ازراه رفض
introspectively
ازراه خودنگری
foully
ازراه خیانت
exegetically
ازراه تفسیر
inferentially
ازراه استنباط
diagnostically
ازراه تشخیص
gymnastically
ازراه ورزش
to break a way
موانع را ازراه خودبرداشتن
inferentially
ازراه نتیجه گیری
hieroglyphically
ازراه تصویرنگاری بطورمرموزیاغیرخوانا
philosophically
ازراه حکمت دوستی
professionally
ازراه پیشه یاکسب
glozingly
ازراه عیب پوشی
foully
ازراه نادرستی بطورغیرعادلانه
ingratiatingly
ازراه خود شیرینی
basophobia
هراس ازراه رفتن
catechization
ازراه سئوال وجواب
polemically
ازراه مجادله یا سیتزه بطورمباحثه
concretionary
تشکیل شده ازراه تحجریاانجماد
endermic
ازراه پوستی از ورا پوست
gnosticize
ازراه عرفان تشریح کردن
debaueh
ازراه درکردن گمراه کردن
air movements
حرکت دادن ازراه هوا
rje
ورود برنامه ازراه دورEntry ob
withdrawals
تخلیه مواضع ازراه هوا
withdrawal
تخلیه مواضع ازراه هوا
long distance
ازراه دور تلفن کردن
long-distance
ازراه دور تلفن کردن
knavishness
تقلب
deceitfulness
تقلب
malversation
تقلب
deceptions
تقلب
slur
تقلب
frauds
تقلب
slurred
تقلب
slurring
تقلب
deception
تقلب
slurs
تقلب
skulduggery
تقلب
cheating
تقلب
fraud
تقلب
fakery
تقلب
fakement
تقلب
falsification
تقلب
skullduggery
تقلب
deceit
تقلب
crossest
تقلب
forging
تقلب
crosses
تقلب
crosser
تقلب
cross
تقلب
intriguingly
با دوز و کلک ازراه عشقبازی نهانی
telecommunications access method
روش دستیابی ارتباطات ازراه دور
gamogenesis
زاد و ولد ازراه جفت گیری
refutation
اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
demonstratively
با اقامه دلیل ازراه نشان دادن
patronizingly
ازروی بزرگ منشی ازراه تشویق
take someone for a ride
<idiom>
تقلب کردن
price chiseling
تقلب در قیمت
to chisel
تقلب کردن
rip off
<idiom>
تقلب کردن
skin game
تقلب درقمار
presumption of fraud
احتمال تقلب
pull a fast one
<idiom>
تقلب کردن
prey on (upon)
<idiom>
تقلب کردن
sharpens
تقلب کردن
sharpening
تقلب کردن
fraud
تقلب کلاهبرداری
sharpened
تقلب کردن
sharpen
تقلب کردن
adulterating
تقلب کردن
adulterates
تقلب کردن
adulterate
تقلب کردن
cheating does not prosper
تقلب نتیجه
square deal
تقلب نکردن
fradulent bankruptcy
ورشکستگی به تقلب
fradulent bankruptey
ورشکستگی به تقلب
square deals
تقلب نکردن
fraudulent bankruptcy
ورشکستگی به تقلب
frauds
تقلب کلاهبرداری
bob
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
impo
کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند
bobbing
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
parrotry
بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
parasyntheton
واژهای که ازراه اشتقاق وترکیب درست شود
catechetical
مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
bobs
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
nobbled
جرزدن تقلب کردن
fraudlessly
بدون حیله یا تقلب
dishonest
تقلب امیز دغل
Cheating( fraud) does not pay ( prosper).
تقلب عاقبت ندارد
To cheat in an examination.
درامتحان تقلب کردن
nobbles
جرزدن تقلب کردن
gimmickry
وسایل اغفال یا تقلب
nobble
جرزدن تقلب کردن
skin game
قمار از روی تقلب
nobbling
جرزدن تقلب کردن
underhand
حقه بازی تقلب و تزویر
adulterant
مایه تقلب و فساد متقلب
To stack the cards .
ورق زدن ( تقلب درقمار )
break the bank
<idiom>
بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
To swindle money out of somebody.
با تقلب پول از کسی گرفتن ( درآوردن )
To cheat at cards.
درقمار ( ورق بازی ) تقلب کردن
sand crack
ترکی که ازراه رفتن روی ریگ گرم درپای انسان پیداشود
optophone
الت تبدیل روشنایی بصدابدانگونه که کوران موادچاپی را ازراه به گوش بخواند
structuralism
بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
fulham
طاس تخته نردی که برای تقلب ساخته شده
gimmick
اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
gimmicks
اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
machiavelian
مبنی براین عقیده سیاسی که برای برپاکردن یک حکومت نیرومند تقلب را نباید
to plagiarize
در امتحان
[با نگاه کردن روی همسایه]
تقلب کردن
to copy
در امتحان
[با نگاه کردن روی همسایه]
تقلب کردن
to crib
در امتحان
[با نگاه کردن روی همسایه]
تقلب کردن
remote control
کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com