Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
disgustedly
ازروی بیزاری
Other Matches
injudiciously
بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
impartially
ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
fast and loose
ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
pig headedly
ازروی کله شقی ازروی کودنی
pusillanimously
ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
discerningly
ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
expertly
ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically
ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
repellence
بیزاری رد
aversion
بیزاری
horrors
بیزاری
unwillingness
بیزاری
weariness
بیزاری
tiredness
بیزاری
horror
بیزاری
loathing
بیزاری
ennui
بیزاری
tedium
بیزاری
grudges
بیزاری
grudged
بیزاری
grudge
بیزاری
abhorrence
بیزاری
loath loth
بیزاری
antipathy
بیزاری
aversions
بیزاری
misogamy
بیزاری از ازدواج
heliophobia
بیزاری ازافتاب
misanthropy
انسان بیزاری
germanophobia
بیزاری ازالمان
fastidium cibi
غذا بیزاری
fastidium potus
نوشابه بیزاری
alienation
بیگانگی بیزاری
ecomania
بیزاری از خانواده
reluctancy
بیزاری مخالف
taedium vitae
بیزاری از زندگی
disgusts
نفرت بیزاری
hatred
بغض بیزاری
reluctance
بیزاری مخالف
negrophobia
بیزاری از سیاهان
disgust
نفرت بیزاری
loathe
سبب بیزاری شدن
anglophobia
بیزاری و ترس از انگلیسها
to vent one's disgust
بیزاری خودرانمایاندن تنفرخودراافهارکردن
loathed
سبب بیزاری شدن
loathes
سبب بیزاری شدن
phew
برای نشان دادن بیزاری
prejudice agaiast a person
بیزاری و تنفر بی جهت از کسی
maf
بیزاری مردم جزیره سیسیل ازقانون
misology
بیزاری از علم ودانش وخرد دانش گریزی
satiety of life
بیزاری یا سیری از عمر
[چندانکه بیزار کند یا تنفر آورد.]
from
ازروی
enterprisingly
ازروی توکل
flatulently
ازروی نفخ
flatulently
ازروی لاف
flightily
ازروی بوالهوسی
emulously
ازروی هم چشمی
floutingly
ازروی استهزاء
doubliy
ازروی تزویر
egotistically
ازروی خودبینی
floutingly
ازروی اهانت
dissolutely
ازروی هرزگی
dizzily
ازروی گیجی
fractiously
ازروی کج خلقی
finically
ازروی وسواس
equivocally
ازروی ایهام
excursively
ازروی بی ترتیبی
deridingly
ازروی ریشخند
experientially
ازروی تجربه
facetiously
ازروی شوخی
discontentedly
ازروی نارضایتی
ill humouredly
ازروی بدخلقی
dishonorable
ازروی بی شرمی
discursively
ازروی استدلال
distastefully
ازروی بی رغبتی
disingenuously
ازروی تزویر
disobilgingly
ازروی نامهربانی
evadingly
ازروی تجاهل
fatuously
ازروی بیشعوری
frivolously
ازروی نادانی
glozingly
ازروی مداهنه
irefully
ازروی تندی
irreligiously
ازروی بی دینی
irresolutely
ازروی بی تصمیمی
mystically
ازروی تصوف
obedienlv
ازروی فرمانبرداری
open mindldly
ازروی بی تعصبی
perfidiously
ازروی خیانت
pettishly
ازروی کج خلقی
querulousy
ازروی کج خلقی
politicly
ازروی مصلحت
powerlessly
ازروی ضعف
profligately
ازروی هرزگی
brotherly
ازروی دوستی
purposelessly
ازروی بی مقصودی
submissively
ازروی فروتنی
to get off
برخاستن ازروی
insesately
ازروی بی عاطفگی
insesately
ازروی بیحسی
irreverently
ازروی بی حرمتی
headily
ازروی خودسری
heretically
ازروی فسادعقیده
hurry scurry
ازروی دستپاچگی
hurry skurry
ازروی دستپاچگی
ill humouredly
ازروی بد خویی
ill humouredness
ازروی بد خلقی
ill naturedly
ازروی بد خویی
illy
ازروی بد خواهی
immorally
از ازروی بد اخلاقی
in the abstract
ازروی تجرید
inconstantly
ازروی بی ثباتی
incontinently
ازروی بی عفتی
indecently
ازروی بی شرمی
indecisively
ازروی دو دلی
indelicately
ازروی بی نزاکتی
inexactly
ازروی بی دقتی
muddily
ازروی گیجی
crookedly
ازروی نادرستی
glaringly
ازروی خودنمائی
empirically
ازروی شارلاتانی
impatiently
ازروی بی صبری
pessimistically
ازروی بد بینی
inefficiently
ازروی بی کفایتی
inefficiently
ازروی بی عرضگی
impatiently
ازروی ناشکیبایی
sure
ازروی یقین
constantly
ازروی ثبات
stupidly
ازروی نادانی
huffily
ازروی زودرنجی
antagonistically
ازروی رقابت
economically
ازروی اقتصاد
lightly
ازروی بی علاقگی
despondently
ازروی افسردگی
courageously
ازروی جرات
flippantly
ازروی سبکی
subtly
ازروی زیرکی
inquisitively
ازروی کنجکاوی
childishly
ازروی بچگی
irritably
ازروی تندمزاجی
irritably
ازروی تندی
rakishly
ازروی هرزگی
joyfully
ازروی خوشحالی
puerilely
ازروی بچگی
despondingly
ازروی افسردگی
huffily
ازروی کج خلقی
basely
ازروی پستی
inadequately
ازروی بی کفایتی
circumspectly
ازروی احتیاط
cold heartedly
ازروی بی عاطفگی
preponderantly
ازروی فضیلت
distractedly
ازروی گیجی
constrainedly
ازروی اجبار
contextually
ازروی قراین
shabbily
ازروی پستی
contumaciously
ازروی سرکشی
surest
ازروی یقین
corruptly
ازروی تباهی
surer
ازروی یقین
considerately
ازروی ملاحظه
by i
ازروی ندانستگی
blunderingly
ازروی اشتباه
blamelessly
ازروی بی گناهی
inexorably
ازروی سنگدلی
by the book
ازروی کتاب
grammatically
ازروی دستور
dissolute
ازروی هرزگی
inexpertly
ازروی ناشی گری
inexpertly
ازروی کار ناشناسی
piggishly
ازروی خوک منشی
inertly
ازروی بیحالی یا تنبلی
vanally
ازروی پستی مزدوروار
the quilt slipped off the bed
لحاف ازروی رختخواب
rancorously
ازروی کینه وبغض
inadvertenly
ازروی عدم توجه
in a partisan spirit
طرفدارانه ازروی تعصب
phonologically
ازروی صدا شناسی
iniquitously
ازروی بی عدالتی بناحق
papistically
ازروی پاپ پرستی
out of mere freak
صرفا ازروی بوالهوسی
nattily
ازروی زبر دستی
systematically
ازروی یک اسلوب معین
peaceably
ازروی صلح جویی
buck
ازروی خرک پریدن
roguishly
ازروی بد ذاتی یاشیطنت
well advised
ازروی عقل و منطق
impatiently
ازروی بیطاقتی باشتیاق
perfidiously
ازروی پیمان شکنی
with a bad grace
به اکراه ازروی بی میلی
bucks
ازروی خرک پریدن
To jump across the stream.
ازروی نهر آب پریدن
perspicaciously
بفراست ازروی فراست
immodestly
ازروی بی حیایی گستاخانه
hat in hand
چاپلوسانه ازروی پستی
duty call
دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
ground observation
دیدبانی ازروی زمین
genealogically
ازروی نسبت نامه
get over
ازروی چیزی گذشتن
by the piece
ازروی کار کرد
petulantly
ازروی تندی یا کج خلقی
fictitiously
ازروی جعل بطورعاریتی
endophagous
تغذیه کننده ازروی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com