English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
irresolutely ازروی بی تصمیمی
Other Matches
indecision بی تصمیمی
nonplus بی تصمیمی
indetermination بی تصمیمی نامعلومی
decision table جدول تصمیمی
decision instruction دستورالعمل تصمیمی
decimal table جدول تصمیمی
injudiciously بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
to plead against a decision نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
fast and loose ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
impartially ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
discerningly ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pusillanimously ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
pig headedly ازروی کله شقی ازروی کودنی
expertly ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
from ازروی
enterprisingly ازروی توکل
emulously ازروی هم چشمی
egotistically ازروی خودبینی
inconstantly ازروی بی ثباتی
doubliy ازروی تزویر
equivocally ازروی ایهام
evadingly ازروی تجاهل
flatulently ازروی لاف
excursively ازروی بی ترتیبی
fatuously ازروی بیشعوری
experientially ازروی تجربه
flatulently ازروی نفخ
finically ازروی وسواس
facetiously ازروی شوخی
ill humouredly ازروی بد خویی
dizzily ازروی گیجی
distastefully ازروی بی رغبتی
cold heartedly ازروی بی عاطفگی
considerately ازروی ملاحظه
constrainedly ازروی اجبار
contextually ازروی قراین
contumaciously ازروی سرکشی
corruptly ازروی تباهی
crookedly ازروی نادرستی
deridingly ازروی ریشخند
discontentedly ازروی نارضایتی
discursively ازروی استدلال
disgustedly ازروی بیزاری
dishonorable ازروی بی شرمی
disingenuously ازروی تزویر
disobilgingly ازروی نامهربانی
dissolutely ازروی هرزگی
circumspectly ازروی احتیاط
flightily ازروی بوالهوسی
insesately ازروی بیحسی
insesately ازروی بی عاطفگی
irefully ازروی تندی
irreligiously ازروی بی دینی
irreverently ازروی بی حرمتی
muddily ازروی گیجی
mystically ازروی تصوف
obedienlv ازروی فرمانبرداری
open mindldly ازروی بی تعصبی
perfidiously ازروی خیانت
pettishly ازروی کج خلقی
querulousy ازروی کج خلقی
politicly ازروی مصلحت
powerlessly ازروی ضعف
profligately ازروی هرزگی
purposelessly ازروی بی مقصودی
submissively ازروی فروتنی
inexactly ازروی بی دقتی
indelicately ازروی بی نزاکتی
indecisively ازروی دو دلی
floutingly ازروی استهزاء
floutingly ازروی اهانت
fractiously ازروی کج خلقی
frivolously ازروی نادانی
glozingly ازروی مداهنه
headily ازروی خودسری
heretically ازروی فسادعقیده
hurry scurry ازروی دستپاچگی
hurry skurry ازروی دستپاچگی
ill humouredly ازروی بدخلقی
ill humouredness ازروی بد خلقی
ill naturedly ازروی بد خویی
illy ازروی بد خواهی
immorally از ازروی بد اخلاقی
in the abstract ازروی تجرید
incontinently ازروی بی عفتی
indecently ازروی بی شرمی
to get off برخاستن ازروی
surest ازروی یقین
flippantly ازروی سبکی
subtly ازروی زیرکی
childishly ازروی بچگی
puerilely ازروی بچگی
shabbily ازروی پستی
distractedly ازروی گیجی
rakishly ازروی هرزگی
huffily ازروی زودرنجی
joyfully ازروی خوشحالی
empirically ازروی شارلاتانی
preponderantly ازروی فضیلت
brotherly ازروی دوستی
glaringly ازروی خودنمائی
irritably ازروی تندی
irritably ازروی تندمزاجی
despondingly ازروی افسردگی
inquisitively ازروی کنجکاوی
courageously ازروی جرات
surer ازروی یقین
despondently ازروی افسردگی
lightly ازروی بی علاقگی
economically ازروی اقتصاد
impatiently ازروی بی صبری
impatiently ازروی ناشکیبایی
pessimistically ازروی بد بینی
sure ازروی یقین
dissolute ازروی هرزگی
inexorably ازروی سنگدلی
by the book ازروی کتاب
basely ازروی پستی
by i ازروی ندانستگی
blunderingly ازروی اشتباه
grammatically ازروی دستور
blamelessly ازروی بی گناهی
huffily ازروی کج خلقی
stupidly ازروی نادانی
inefficiently ازروی بی کفایتی
antagonistically ازروی رقابت
inadequately ازروی بی کفایتی
constantly ازروی ثبات
inefficiently ازروی بی عرضگی
bucks ازروی خرک پریدن
inadvertenly ازروی عدم توجه
buck ازروی خرک پریدن
hat in hand چاپلوسانه ازروی پستی
ground observation دیدبانی ازروی زمین
perspicaciously بفراست ازروی فراست
get over ازروی چیزی گذشتن
impatiently ازروی بیطاقتی باشتیاق
peaceably ازروی صلح جویی
iniquitously ازروی بی عدالتی بناحق
inexpertly ازروی کار ناشناسی
inexpertly ازروی ناشی گری
piggishly ازروی خوک منشی
inertly ازروی بیحالی یا تنبلی
nattily ازروی زبر دستی
perfidiously ازروی پیمان شکنی
phonologically ازروی صدا شناسی
roguishly ازروی بد ذاتی یاشیطنت
in a partisan spirit طرفدارانه ازروی تعصب
out of mere freak صرفا ازروی بوالهوسی
rancorously ازروی کینه وبغض
systematically ازروی یک اسلوب معین
papistically ازروی پاپ پرستی
genealogically ازروی نسبت نامه
the quilt slipped off the bed لحاف ازروی رختخواب
feignedly ازروی بهانه باتزویر
fictitiously ازروی جعل بطورعاریتی
cravenly ازروی ترس وپستی
vanally ازروی پستی مزدوروار
glibly ازروی چرب زبانی
well advised ازروی عقل و منطق
with a bad grace به اکراه ازروی بی میلی
crassly ازروی زمختی یاکودنی
endophagous تغذیه کننده ازروی
To jump across the stream. ازروی نهر آب پریدن
adherently هواخواهانه ازروی تابعیت
petulantly ازروی تندی یا کج خلقی
fierily ازروی اتش مزاجی
duty call دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
fractiously ازروی سرکشی عبوسانه
by the piece ازروی کار کرد
flightily ازروی تلون مزاج
flauntingly باجلوه ازروی خودنمایی
commandingly باتوانایی ازروی قدرت
disputatiously ازروی ستیزه جویی
cockily ازروی گستاخی یاخودبینی
flashily ازروی خودنمایی یاخودفروشی
immodestly ازروی بی حیایی گستاخانه
contritely ازروی توبه وپشیمانی
geomancy غیب گویی ازروی خاک
hurdle مسابقه پرش ازروی مانع
exclaiming ازروی تعجب فریاد زدن
intemperately ازروی افراط با زیاده روی
hurdles مسابقه پرش ازروی مانع
exclaim ازروی تعجب فریاد زدن
disinterestedly ازروی بی طرفی یابی علاقگی
exclaimed ازروی تعجب فریاد زدن
contemptuously بطوراهانت امیز- ازروی استهزاوتحقیر
condescendingly ازروی فروتنی یامهربانی لطفا
philanthropically ازروی نوع پرستش یا بشردوستی
passive obedience فرمانبرداری ازروی بردباری یا بی ارادگی
overbearingly ازروی تشخص یا تکبر متکبرانه
phonographer متخصص تندنویسی ازروی صدا
fiendishly ازروی دیوخویی یاشیطان صفتی
He did it out of friendship. ازروی دوستی اینکار راکرد
He obeyed from fear. ازروی ترس اطاعت کرد
pick up <idiom> برداشتن چیزی ازروی زمین
exclaims ازروی تعجب فریاد زدن
scurry حرکت ازروی دست پاچگی
persuasions نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com