Dictiornary-Farsi | ازروی بی مقصودی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (13 milliseconds)

English	Persian
purposelessly	ازروی بی مقصودی


Other Matches

i dont meant it	مقصودی ندارم
She has no axe to grind . She doesnt mean anything .	مقصودی ندارد
injudiciously	بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
to raise the wind	پول برای مقصودی فراهم کردن
raise the wind	پول برای مقصودی راه انداختن
fast and loose	ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
discerningly	ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
impartially	ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pusillanimously	ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
pig headedly	ازروی کله شقی ازروی کودنی
expertly	ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically	ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
from	ازروی
equivocally	ازروی ایهام
enterprisingly	ازروی توکل
excursively	ازروی بی ترتیبی
experientially	ازروی تجربه
egotistically	ازروی خودبینی
emulously	ازروی هم چشمی
facetiously	ازروی شوخی
flightily	ازروی بوالهوسی
flatulently	ازروی لاف
flatulently	ازروی نفخ
finically	ازروی وسواس
incontinently	ازروی بی عفتی
powerlessly	ازروی ضعف
evadingly	ازروی تجاهل
fatuously	ازروی بیشعوری
doubliy	ازروی تزویر
dizzily	ازروی گیجی
cold heartedly	ازروی بی عاطفگی
constrainedly	ازروی اجبار
contextually	ازروی قراین
considerately	ازروی ملاحظه
contumaciously	ازروی سرکشی
corruptly	ازروی تباهی
crookedly	ازروی نادرستی
ill naturedly	ازروی بد خویی
deridingly	ازروی ریشخند
discontentedly	ازروی نارضایتی
discursively	ازروی استدلال
disgustedly	ازروی بیزاری
dishonorable	ازروی بی شرمی
disingenuously	ازروی تزویر
disobilgingly	ازروی نامهربانی
dissolutely	ازروی هرزگی
distastefully	ازروی بی رغبتی
circumspectly	ازروی احتیاط
floutingly	ازروی استهزاء
insesately	ازروی بیحسی
insesately	ازروی بی عاطفگی
irefully	ازروی تندی
irreligiously	ازروی بی دینی
irresolutely	ازروی بی تصمیمی
irreverently	ازروی بی حرمتی
mystically	ازروی تصوف
obedienlv	ازروی فرمانبرداری
open mindldly	ازروی بی تعصبی
perfidiously	ازروی خیانت
pettishly	ازروی کج خلقی
querulousy	ازروی کج خلقی
politicly	ازروی مصلحت
profligately	ازروی هرزگی
submissively	ازروی فروتنی
to get off	برخاستن ازروی
inexactly	ازروی بی دقتی
indelicately	ازروی بی نزاکتی
indecisively	ازروی دو دلی
floutingly	ازروی اهانت
fractiously	ازروی کج خلقی
frivolously	ازروی نادانی
glozingly	ازروی مداهنه
headily	ازروی خودسری
heretically	ازروی فسادعقیده
hurry scurry	ازروی دستپاچگی
hurry skurry	ازروی دستپاچگی
ill humouredly	ازروی بد خویی
ill humouredly	ازروی بدخلقی
ill humouredness	ازروی بد خلقی
illy	ازروی بد خواهی
immorally	از ازروی بد اخلاقی
in the abstract	ازروی تجرید
inconstantly	ازروی بی ثباتی
indecently	ازروی بی شرمی
muddily	ازروی گیجی
constantly	ازروی ثبات
inquisitively	ازروی کنجکاوی
courageously	ازروی جرات
distractedly	ازروی گیجی
shabbily	ازروی پستی
glaringly	ازروی خودنمائی
brotherly	ازروی دوستی
irritably	ازروی تندی
flippantly	ازروی سبکی
subtly	ازروی زیرکی
childishly	ازروی بچگی
puerilely	ازروی بچگی
rakishly	ازروی هرزگی
preponderantly	ازروی فضیلت
irritably	ازروی تندمزاجی
dissolute	ازروی هرزگی
huffily	ازروی زودرنجی
sure	ازروی یقین
huffily	ازروی کج خلقی
grammatically	ازروی دستور
inexorably	ازروی سنگدلی
impatiently	ازروی ناشکیبایی
impatiently	ازروی بی صبری
economically	ازروی اقتصاد
lightly	ازروی بی علاقگی
despondently	ازروی افسردگی
despondingly	ازروی افسردگی
surer	ازروی یقین
joyfully	ازروی خوشحالی
inefficiently	ازروی بی عرضگی
by the book	ازروی کتاب
stupidly	ازروی نادانی
by i	ازروی ندانستگی
blunderingly	ازروی اشتباه
antagonistically	ازروی رقابت
blamelessly	ازروی بی گناهی
surest	ازروی یقین
basely	ازروی پستی
inefficiently	ازروی بی کفایتی
inadequately	ازروی بی کفایتی
pessimistically	ازروی بد بینی
empirically	ازروی شارلاتانی
papistically	ازروی پاپ پرستی
inexpertly	ازروی کار ناشناسی
impatiently	ازروی بیطاقتی باشتیاق
contritely	ازروی توبه وپشیمانی
nattily	ازروی زبر دستی
iniquitously	ازروی بی عدالتی بناحق
crassly	ازروی زمختی یاکودنی
hat in hand	چاپلوسانه ازروی پستی
bucks	ازروی خرک پریدن
ground observation	دیدبانی ازروی زمین
inexpertly	ازروی ناشی گری
systematically	ازروی یک اسلوب معین
cockily	ازروی گستاخی یاخودبینی
peaceably	ازروی صلح جویی
perfidiously	ازروی پیمان شکنی
by the piece	ازروی کار کرد
inadvertenly	ازروی عدم توجه
commandingly	باتوانایی ازروی قدرت
perspicaciously	بفراست ازروی فراست
phonologically	ازروی صدا شناسی
out of mere freak	صرفا ازروی بوالهوسی
in a partisan spirit	طرفدارانه ازروی تعصب
inertly	ازروی بیحالی یا تنبلی
immodestly	ازروی بی حیایی گستاخانه
cravenly	ازروی ترس وپستی
get over	ازروی چیزی گذشتن
piggishly	ازروی خوک منشی
rancorously	ازروی کینه وبغض
feignedly	ازروی بهانه باتزویر
flashily	ازروی خودنمایی یاخودفروشی
duty call	دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
fierily	ازروی اتش مزاجی
endophagous	تغذیه کننده ازروی
To jump across the stream.	ازروی نهر آب پریدن
petulantly	ازروی تندی یا کج خلقی
well advised	ازروی عقل و منطق
the quilt slipped off the bed	لحاف ازروی رختخواب
fictitiously	ازروی جعل بطورعاریتی
disputatiously	ازروی ستیزه جویی
with a bad grace	به اکراه ازروی بی میلی
flauntingly	باجلوه ازروی خودنمایی
buck	ازروی خرک پریدن
genealogically	ازروی نسبت نامه
roguishly	ازروی بد ذاتی یاشیطنت
vanally	ازروی پستی مزدوروار
glibly	ازروی چرب زبانی
fractiously	ازروی سرکشی عبوسانه
flightily	ازروی تلون مزاج
adherently	هواخواهانه ازروی تابعیت
contemptuously	بطوراهانت امیز- ازروی استهزاوتحقیر
exclaim	ازروی تعجب فریاد زدن
with a powder	ازروی بی پروایی تند ناگهان
exclaimed	ازروی تعجب فریاد زدن
exclaiming	ازروی تعجب فریاد زدن
hurdles	مسابقه پرش ازروی مانع
overbearingly	ازروی تشخص یا تکبر متکبرانه
persuasion	نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
He did it out of friendship.	ازروی دوستی اینکار راکرد
phonographer	متخصص تندنویسی ازروی صدا
pick up <idiom>	برداشتن چیزی ازروی زمین
distractedly	اشفته وار ازروی حیرت
philanthropically	ازروی نوع پرستش یا بشردوستی
to raise the v	توری یانقاب ازروی برداشتن
chastely	ازروی پاکی یاپاکدامنی عفیفانه
persuasions	نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
He obeyed from fear.	ازروی ترس اطاعت کرد
passive obedience	فرمانبرداری ازروی بردباری یا بی ارادگی
politicly	مدبرانه ازروی کاردانی یا زیرکی
haltingly	درنگ کنان ازروی دودلی
scurried	حرکت ازروی دست پاچگی
scurries	حرکت ازروی دست پاچگی
scurry	حرکت ازروی دست پاچگی
condescendingly	ازروی فروتنی یامهربانی لطفا