Dictiornary-Farsi | ازروی تباهی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
corruptly	ازروی تباهی


Other Matches

injudiciously	بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
discerningly	ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pusillanimously	ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
fast and loose	ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
impartially	ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pig headedly	ازروی کله شقی ازروی کودنی
expertly	ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically	ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
ruining	تباهی
ruins	تباهی
decay	تباهی
vitiation	تباهی
depravation	تباهی
decayed	تباهی
ruin	تباهی
decaying	تباهی
deterioration	تباهی
decays	تباهی
ruination	تباهی
destruction	تباهی
depravement	تباهی
perdition	تباهی
depravity	تباهی
degeneration	تباهی
decadence	تباهی
corruptness	تباهی
cottuptness	تباهی
pravity	تباهی
reprobation	تباهی
to cock something up	تباهی کردن
decay time	زمان تباهی
superficial degradation	برون تباهی
decay of luminescence	تباهی لومینسانس
to fuck something up	تباهی کردن
to mess something up	تباهی کردن
to screw something up	تباهی کردن
mental deterioration	تباهی عقلی
wickedness	تباهی تبهکاری
to screw the pooch	تباهی کردن
decay constant	ثابت تباهی
to muck up something	تباهی کردن
corruption	ارتشاء تباهی
to botch things up	تباهی کردن
decays	منحط شدن تباهی
spoil	تباهی از بین بردن
decay	منحط شدن تباهی
spoiling	تباهی از بین بردن
spoils	تباهی از بین بردن
decaying	منحط شدن تباهی
decayed	منحط شدن تباهی
spoiled	تباهی از بین بردن
nihilism	اعتقاد به تباهی وفساد دستگاههای اداری ولزوم از بین رفتن انها
from	ازروی
dissolutely	ازروی هرزگی
dizzily	ازروی گیجی
mystically	ازروی تصوف
contextually	ازروی قراین
doubliy	ازروی تزویر
irreligiously	ازروی بی دینی
constrainedly	ازروی اجبار
egotistically	ازروی خودبینی
irresolutely	ازروی بی تصمیمی
disgustedly	ازروی بیزاری
contumaciously	ازروی سرکشی
deridingly	ازروی ریشخند
discontentedly	ازروی نارضایتی
muddily	ازروی گیجی
discursively	ازروی استدلال
crookedly	ازروی نادرستی
dishonorable	ازروی بی شرمی
disingenuously	ازروی تزویر
irreverently	ازروی بی حرمتی
disobilgingly	ازروی نامهربانی
distastefully	ازروی بی رغبتی
irefully	ازروی تندی
insesately	ازروی بی عاطفگی
incontinently	ازروی بی عفتی
floutingly	ازروی استهزاء
floutingly	ازروی اهانت
inconstantly	ازروی بی ثباتی
frivolously	ازروی نادانی
in the abstract	ازروی تجرید
immorally	از ازروی بد اخلاقی
illy	ازروی بد خواهی
glozingly	ازروی مداهنه
ill naturedly	ازروی بد خویی
ill humouredness	ازروی بد خلقی
ill humouredly	ازروی بدخلقی
ill humouredly	ازروی بد خویی
headily	ازروی خودسری
hurry skurry	ازروی دستپاچگی
flightily	ازروی بوالهوسی
fractiously	ازروی کج خلقی
indecently	ازروی بی شرمی
emulously	ازروی هم چشمی
insesately	ازروی بیحسی
enterprisingly	ازروی توکل
equivocally	ازروی ایهام
evadingly	ازروی تجاهل
excursively	ازروی بی ترتیبی
experientially	ازروی تجربه
facetiously	ازروی شوخی
fatuously	ازروی بیشعوری
inexactly	ازروی بی دقتی
finically	ازروی وسواس
indelicately	ازروی بی نزاکتی
indecisively	ازروی دو دلی
flatulently	ازروی نفخ
flatulently	ازروی لاف
hurry scurry	ازروی دستپاچگی
considerately	ازروی ملاحظه
sure	ازروی یقین
irritably	ازروی تندمزاجی
inquisitively	ازروی کنجکاوی
powerlessly	ازروی ضعف
inexorably	ازروی سنگدلی
politicly	ازروی مصلحت
dissolute	ازروی هرزگی
glaringly	ازروی خودنمائی
brotherly	ازروی دوستی
flippantly	ازروی سبکی
subtly	ازروی زیرکی
childishly	ازروی بچگی
puerilely	ازروی بچگی
profligately	ازروی هرزگی
despondingly	ازروی افسردگی
to get off	برخاستن ازروی
constantly	ازروی ثبات
submissively	ازروی فروتنی
huffily	ازروی زودرنجی
impatiently	ازروی ناشکیبایی
impatiently	ازروی بی صبری
economically	ازروی اقتصاد
lightly	ازروی بی علاقگی
huffily	ازروی کج خلقی
purposelessly	ازروی بی مقصودی
grammatically	ازروی دستور
despondently	ازروی افسردگی
courageously	ازروی جرات
rakishly	ازروی هرزگی
joyfully	ازروی خوشحالی
basely	ازروی پستی
surer	ازروی یقین
blamelessly	ازروی بی گناهی
blunderingly	ازروی اشتباه
by i	ازروی ندانستگی
by the book	ازروی کتاب
open mindldly	ازروی بی تعصبی
circumspectly	ازروی احتیاط
heretically	ازروی فسادعقیده
cold heartedly	ازروی بی عاطفگی
obedienlv	ازروی فرمانبرداری
inefficiently	ازروی بی عرضگی
surest	ازروی یقین
shabbily	ازروی پستی
querulousy	ازروی کج خلقی
empirically	ازروی شارلاتانی
pessimistically	ازروی بد بینی
irritably	ازروی تندی
inadequately	ازروی بی کفایتی
pettishly	ازروی کج خلقی
preponderantly	ازروی فضیلت
stupidly	ازروی نادانی
antagonistically	ازروی رقابت
inefficiently	ازروی بی کفایتی
distractedly	ازروی گیجی
perfidiously	ازروی خیانت
inadvertenly	ازروی عدم توجه
vanally	ازروی پستی مزدوروار
immodestly	ازروی بی حیایی گستاخانه
in a partisan spirit	طرفدارانه ازروی تعصب
To jump across the stream.	ازروی نهر آب پریدن
with a bad grace	به اکراه ازروی بی میلی
papistically	ازروی پاپ پرستی
peaceably	ازروی صلح جویی
perfidiously	ازروی پیمان شکنی
nattily	ازروی زبر دستی
perspicaciously	بفراست ازروی فراست
piggishly	ازروی خوک منشی
phonologically	ازروی صدا شناسی
iniquitously	ازروی بی عدالتی بناحق
inexpertly	ازروی کار ناشناسی
inexpertly	ازروی ناشی گری
inertly	ازروی بیحالی یا تنبلی
rancorously	ازروی کینه وبغض
the quilt slipped off the bed	لحاف ازروی رختخواب
well advised	ازروی عقل و منطق
out of mere freak	صرفا ازروی بوالهوسی
get over	ازروی چیزی گذشتن
flauntingly	باجلوه ازروی خودنمایی
disputatiously	ازروی ستیزه جویی
flashily	ازروی خودنمایی یاخودفروشی
by the piece	ازروی کار کرد
fierily	ازروی اتش مزاجی
fictitiously	ازروی جعل بطورعاریتی
feignedly	ازروی بهانه باتزویر
commandingly	باتوانایی ازروی قدرت
contritely	ازروی توبه وپشیمانی
endophagous	تغذیه کننده ازروی
crassly	ازروی زمختی یاکودنی