English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
exclaim ازروی تعجب فریاد زدن
exclaimed ازروی تعجب فریاد زدن
exclaiming ازروی تعجب فریاد زدن
exclaims ازروی تعجب فریاد زدن
Other Matches
wowed فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wowing فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wows فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wow فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
yoicks علامت تعجب درهیجان و خشم و خوشی ووجد.فریاد تحریک و تشویق برای تازی شکاری مخصوص
injudiciously بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
pusillanimously ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
fast and loose ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
pig headedly ازروی کله شقی ازروی کودنی
discerningly ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
impartially ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
expertly ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
admiration تعجب
surprise تعجب
wonders تعجب
surprises تعجب
wonderment تعجب
surprize تعجب
wondering تعجب
wondered تعجب
wonder تعجب
i wonder he did not catch cold تعجب میکنم
marvelling تعجب اعجاز
muses تعجب کردن
marvelled تعجب اعجاز
marveling تعجب اعجاز
marveled تعجب اعجاز
marvel تعجب اعجاز
mused تعجب کردن
marvels تعجب اعجاز
ha علامت تعجب
rake in the money <idiom> ایجاد تعجب
exclamation mark علامت تعجب
admire تعجب کردن
muse تعجب کردن
faugh علامت تعجب
ferlie حیرت تعجب
note of a علامت تعجب
zooks علامت تعجب
wonderer تعجب کننده
exclamation point علامت تعجب
wonderingly تعجب کنان
surprisedly تعجب کنان
exclamation points علامت تعجب
How very odd. Well I never. چه چیزها ( بعلامت تعجب )
bombshells امر تعجب اور
bombshell امر تعجب اور
i wonder at him از دست او تعجب میکنم
You could have knocked me knocked me down with a feather. I hit the roof . از تعجب شاخ درآوردم
unwary بدون تعجب و تشویش
exclamation علامت تعجب حرف ندا
he wondered at the sight ازدیدن ان منظره تعجب کرد
you don't say <idiom> نشان دادن تعجب ازشنیدهها
exclamations علامت تعجب حرف ندا
do a double take <idiom> با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
admires درشگفت شدن تعجب کردن
admired درشگفت شدن تعجب کردن
stared از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
stares از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
Holy moly! <idiom> اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
bah علامت تعجب حاکی ازاهانت و تحقیر
holy cow ! [holy smoke !] <idiom> اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
stare از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
blimey حرف ندا به نشان تعجب و غیره
My jaw dropped to the floor! <idiom> از تعجب داشتم شاخ در می آوردم! [اصطلاح روزمره]
gollies حرف ندا برای بیان تعجب و غیره
wisha برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
golly حرف ندا برای بیان تعجب و غیره
shrieking فریاد
vociferation فریاد
groan فریاد
frets فریاد
rhodomontade فریاد
fret فریاد
squeals فریاد
squealed فریاد
shrieked فریاد
kiai فریاد
calling فریاد
exclamation فریاد
groans فریاد
groaning فریاد
whooped فریاد
redresser فریاد رس
groaned فریاد
exclamations فریاد
shriek فریاد
squeal فریاد
outcries فریاد
squawks فریاد
squawked فریاد
squawk فریاد
outcry فریاد
mewl فریاد
shouts فریاد
shouting فریاد
shouted فریاد
shrieks فریاد
whoop فریاد
whooping فریاد
whoops فریاد
shout فریاد
bawling فریاد زدن
bawls فریاد زدن
hollering فریاد خوشحالی
hollers فریاد خوشحالی
yells فریاد زدن
yelling فریاد زدن
yelled فریاد زدن
yell فریاد زدن
screamer فریاد زدن
gaff گفتاربیهوده فریاد
blat فریاد کردن
holler فریاد خوشحالی
hollered فریاد خوشحالی
bawl فریاد زدن
bawled فریاد زدن
to by blue muder فریاد کردن
jubilate فریاد شادی
to cry wolf too often انقدربدروغ فریاد
shouter فریاد زننده
whoops فریاد کردن
cry فریاد گریه
whoop فریاد کردن
utter a cry فریاد زدن
war cry فریاد جنگی
vociferance فریاد و نعره
To cry out . فریاد بر آوردن
war whoop فریاد جنگ
cry فریاد زدن
cries فریاد گریه
cries فریاد زدن
greets داد فریاد
greeted داد فریاد
greet داد فریاد
whooping فریاد کردن
hurray فریاد زدن
whooped فریاد کردن
whoopee فریاد خوشحالی
Good grief! <idiom> این کلمه برای نشان دادن تعجب (چه خوب چه بد)استفاده میشود
to break forth in to joy از خوشی فریاد کردن
To go to someones rescues . To succour someone . به فریاد کسی رسیدن
chevy فریاد هنگام شکار
to roar with pain از درد فریاد زدن
to shout for joy از خوشی فریاد زدن
with rejoicings and embraces با شادی و فریاد هورا
screeches فریاد شبیه جیغ
shrieking فریاد دلخراش زدن
screeching فریاد شبیه جیغ
shrieked فریاد دلخراش زدن
screeched فریاد شبیه جیغ
shrieks فریاد دلخراش زدن
salvo فریاد دسته جمعی
salvoes فریاد دسته جمعی
triumphant فاتحانه فریاد پیروزی
triumphantly فاتحانه فریاد پیروزی
shriek فریاد دلخراش زدن
screech فریاد شبیه جیغ
full-throated صدا یا فریاد بسیار بلند
donnybrook فریاد پرسر وصدا هیاهو
hollering فریاد کردن سروصداراه انداختن
hollered فریاد کردن سروصداراه انداختن
holler فریاد کردن سروصداراه انداختن
exclamatory شگفت اور متضمن فریاد
hollers فریاد کردن سروصداراه انداختن
howled فریاد زدن عزاداری کردن
howl فریاد زدن عزاداری کردن
howls فریاد زدن عزاداری کردن
rodomontade گزافه گویی کردن فریاد
jobilate شادی کردن از خوشی فریاد زدن
hooted فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hoots فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hoot فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hooting فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
view halloo فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
from ازروی
hoick فریاد تازی دار بعلامت اعلام کشف مسیر شکار
tallyho فریاد شکارچی هنگام دیدن روباه که از پناهگاه بیرون دویده
hurry scurry ازروی دستپاچگی
indecently ازروی بی شرمی
indecisively ازروی دو دلی
ill humouredly ازروی بدخلقی
economically ازروی اقتصاد
hurry skurry ازروی دستپاچگی
lightly ازروی بی علاقگی
indelicately ازروی بی نزاکتی
incontinently ازروی بی عفتی
glozingly ازروی مداهنه
heretically ازروی فسادعقیده
ill humouredness ازروی بد خلقی
ill naturedly ازروی بد خویی
impatiently ازروی ناشکیبایی
huffily ازروی کج خلقی
immorally از ازروی بد اخلاقی
in the abstract ازروی تجرید
flatulently ازروی نفخ
inconstantly ازروی بی ثباتی
headily ازروی خودسری
impatiently ازروی بی صبری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com