English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
on paper ازروی حساب یا قلم و کاغذ بافرض
Other Matches
sprocket feed محل نگهداری کاغذ که چاپگر کاغذ را باچرخ دندانه دار در سوراخهای مقدار لبه هر کاغذ می چرخاند
tractor feed روش وارد کردن کاغذ در چاپگر که سوراخهای لبه کاغذ در دندانههای چاپگر قرار می گیرند تا کاغذ به جلو برود
friction feed تغذیه کاغذ توسط گیر دادن یک ورقه کاغذ میان دو غلطک تغذیه کاغذ تک
injudiciously بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
impartially ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
fast and loose ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
discerningly ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pusillanimously ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
pig headedly ازروی کله شقی ازروی کودنی
expertly ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
skip حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
sheet سیستم نگهداری کاغذ که ورقههای کاغذ را یکباره در چاپگر قرار میدهد
skipped حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skips حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
sheets سیستم نگهداری کاغذ که ورقههای کاغذ را یکباره در چاپگر قرار میدهد
cost plus contracts به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
plotters وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
plotter وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
reckoned حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
capitalized expense هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
overdrawn account حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
clearance تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
sprocket holes مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
To bring someone to account. کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
NCR paper کاغذ خاص تلقیح شده با مواد شیمیایی که به صورتهای مختلف استفاده میشود. پس از چاپ گرفتن این کاغذ با چاپگر impact
To cook the books. حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
flow درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flowed درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flows درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
page انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
scratch paper کاغذ مسوده کاغذ سیاهه
privilege دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckonings تصفیه حساب صورت حساب
reckoning تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
toner که در چاگر لیزری استفاده میشود. تونر با بر الکتریکی روی کاغذ منتقل میشود و سپس با نوک آن به طور موقت روی کاغذ قرار می گیرد
feed روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
feeds روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
account حساب صورت حساب
sidelay تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
he calcn lates with a اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
no year oppropriation حساب تامین اعتبار باز حساب باز
from ازروی
contumaciously ازروی سرکشی
corruptly ازروی تباهی
inconstantly ازروی بی ثباتی
by the book ازروی کتاب
by i ازروی ندانستگی
in the abstract ازروی تجرید
contextually ازروی قراین
constrainedly ازروی اجبار
shabbily ازروی پستی
circumspectly ازروی احتیاط
distractedly ازروی گیجی
preponderantly ازروی فضیلت
incontinently ازروی بی عفتی
obedienlv ازروی فرمانبرداری
considerately ازروی ملاحظه
indecently ازروی بی شرمی
indecisively ازروی دو دلی
indelicately ازروی بی نزاکتی
cold heartedly ازروی بی عاطفگی
inexactly ازروی بی دقتی
glaringly ازروی خودنمائی
irritably ازروی تندمزاجی
grammatically ازروی دستور
empirically ازروی شارلاتانی
muddily ازروی گیجی
pessimistically ازروی بد بینی
irritably ازروی تندی
inadequately ازروی بی کفایتی
despondingly ازروی افسردگی
inefficiently ازروی بی کفایتی
joyfully ازروی خوشحالی
rakishly ازروی هرزگی
brotherly ازروی دوستی
open mindldly ازروی بی تعصبی
mystically ازروی تصوف
flippantly ازروی سبکی
subtly ازروی زیرکی
childishly ازروی بچگی
puerilely ازروی بچگی
courageously ازروی جرات
inquisitively ازروی کنجکاوی
inefficiently ازروی بی عرضگی
stupidly ازروی نادانی
inexorably ازروی سنگدلی
irresolutely ازروی بی تصمیمی
irreligiously ازروی بی دینی
antagonistically ازروی رقابت
irefully ازروی تندی
insesately ازروی بی عاطفگی
insesately ازروی بیحسی
basely ازروی پستی
blamelessly ازروی بی گناهی
irreverently ازروی بی حرمتی
impatiently ازروی ناشکیبایی
to get off برخاستن ازروی
despondently ازروی افسردگی
lightly ازروی بی علاقگی
economically ازروی اقتصاد
huffily ازروی کج خلقی
huffily ازروی زودرنجی
constantly ازروی ثبات
submissively ازروی فروتنی
impatiently ازروی بی صبری
blunderingly ازروی اشتباه
crookedly ازروی نادرستی
headily ازروی خودسری
querulousy ازروی کج خلقی
fatuously ازروی بیشعوری
egotistically ازروی خودبینی
ill humouredly ازروی بد خویی
doubliy ازروی تزویر
dizzily ازروی گیجی
distastefully ازروی بی رغبتی
dissolutely ازروی هرزگی
powerlessly ازروی ضعف
disobilgingly ازروی نامهربانی
finically ازروی وسواس
purposelessly ازروی بی مقصودی
disingenuously ازروی تزویر
surest ازروی یقین
facetiously ازروی شوخی
surer ازروی یقین
heretically ازروی فسادعقیده
equivocally ازروی ایهام
emulously ازروی هم چشمی
profligately ازروی هرزگی
perfidiously ازروی خیانت
hurry scurry ازروی دستپاچگی
experientially ازروی تجربه
pettishly ازروی کج خلقی
hurry skurry ازروی دستپاچگی
dissolute ازروی هرزگی
evadingly ازروی تجاهل
sure ازروی یقین
enterprisingly ازروی توکل
flatulently ازروی نفخ
frivolously ازروی نادانی
ill naturedly ازروی بد خویی
floutingly ازروی استهزاء
floutingly ازروی اهانت
glozingly ازروی مداهنه
immorally از ازروی بد اخلاقی
deridingly ازروی ریشخند
ill humouredness ازروی بد خلقی
excursively ازروی بی ترتیبی
illy ازروی بد خواهی
politicly ازروی مصلحت
fractiously ازروی کج خلقی
ill humouredly ازروی بدخلقی
disgustedly ازروی بیزاری
flightily ازروی بوالهوسی
discursively ازروی استدلال
discontentedly ازروی نارضایتی
flatulently ازروی لاف
dishonorable ازروی بی شرمی
vanally ازروی پستی مزدوروار
piggishly ازروی خوک منشی
perspicaciously بفراست ازروی فراست
papistically ازروی پاپ پرستی
perfidiously ازروی پیمان شکنی
adherently هواخواهانه ازروی تابعیت
the quilt slipped off the bed لحاف ازروی رختخواب
commandingly باتوانایی ازروی قدرت
cravenly ازروی ترس وپستی
fractiously ازروی سرکشی عبوسانه
flashily ازروی خودنمایی یاخودفروشی
To jump across the stream. ازروی نهر آب پریدن
genealogically ازروی نسبت نامه
out of mere freak صرفا ازروی بوالهوسی
flightily ازروی تلون مزاج
fierily ازروی اتش مزاجی
fictitiously ازروی جعل بطورعاریتی
with a bad grace به اکراه ازروی بی میلی
phonologically ازروی صدا شناسی
feignedly ازروی بهانه باتزویر
hat in hand چاپلوسانه ازروی پستی
glibly ازروی چرب زبانی
ground observation دیدبانی ازروی زمین
flauntingly باجلوه ازروی خودنمایی
get over ازروی چیزی گذشتن
well advised ازروی عقل و منطق
nattily ازروی زبر دستی
petulantly ازروی تندی یا کج خلقی
impatiently ازروی بیطاقتی باشتیاق
endophagous تغذیه کننده ازروی
inexpertly ازروی ناشی گری
inertly ازروی بیحالی یا تنبلی
duty call دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com