English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
prolixly ازروی دراز نفسی یا پرگویی با اطناب
Other Matches
long wind دراز نفسی
verbosity دراز نویسی پرگویی
injudiciously بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
pusillanimously ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
discerningly ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pig headedly ازروی کله شقی ازروی کودنی
fast and loose ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
impartially ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
verbiage اطناب
prosy با اطناب
redundancies اطناب
halituous نفسی
redundancy اطناب
prolixity اطناب
meiosis اطناب
nimiety اطناب
windiness اطناب
expertly ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
verbosity اطناب گویی
modesty شکسته نفسی
redundant دارای اطناب
expatiated اطناب کردن
expatiating اطناب کردن
wordy دارای اطناب
expatiates اطناب کردن
expatiate اطناب کردن
phraseologically ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
humble شکسته نفسی کردن
there was not a soul ذی نفسی انجا نبود
to humble oneself شکسته نفسی کردن
cardiac dyspnea تنگ نفسی قلبی
humblest شکسته نفسی کردن
superfluous غیر ضروری اطناب امیز
to feel humbled احساس شکسته نفسی کردن
to be humbled احساس شکسته نفسی کردن
loquaciousness پرگویی
hyperphrasia پرگویی
hyperlogia پرگویی
garrulousness پرگویی
verbiage پرگویی
verbalization پرگویی
long windedness پرگویی
loquacity پرگویی
volubility پرگویی
logomania پرگویی
pleniloquence پرگویی
lalorrhea پرگویی
logorrhea پرگویی
to launchout پرگویی کردن
prate وراجی پرگویی
prattle پرگویی کردن
prattles پرگویی کردن
prattled پرگویی کردن
prattling پرگویی کردن
prolixity پرگویی روده درازی
delirium verborum روان اشفتگی پرگویی
gift of the gab طلاقت لسان پرگویی
communicativeness امادگی برای رساندن خبر پرگویی
litotes کوچک قلم دادن چیزی برای افزایش اهمیت ان ویااجتناب ازانتقاد شکسته نفسی
soricine موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
from ازروی
discontentedly ازروی نارضایتی
impatiently ازروی ناشکیبایی
irefully ازروی تندی
irreligiously ازروی بی دینی
crookedly ازروی نادرستی
deridingly ازروی ریشخند
irresolutely ازروی بی تصمیمی
irreverently ازروی بی حرمتی
contumaciously ازروی سرکشی
insesately ازروی بی عاطفگی
corruptly ازروی تباهی
insesately ازروی بیحسی
contextually ازروی قراین
constrainedly ازروی اجبار
inexactly ازروی بی دقتی
considerately ازروی ملاحظه
blunderingly ازروی اشتباه
ill humouredly ازروی بد خویی
ill humouredness ازروی بد خلقی
inadequately ازروی بی کفایتی
pessimistically ازروی بد بینی
ill naturedly ازروی بد خویی
empirically ازروی شارلاتانی
joyfully ازروی خوشحالی
rakishly ازروی هرزگی
illy ازروی بد خواهی
inefficiently ازروی بی کفایتی
inefficiently ازروی بی عرضگی
stupidly ازروی نادانی
by the book ازروی کتاب
blamelessly ازروی بی گناهی
headily ازروی خودسری
basely ازروی پستی
heretically ازروی فسادعقیده
hurry scurry ازروی دستپاچگی
hurry skurry ازروی دستپاچگی
antagonistically ازروی رقابت
ill humouredly ازروی بدخلقی
puerilely ازروی بچگی
childishly ازروی بچگی
subtly ازروی زیرکی
irritably ازروی تندی
indecisively ازروی دو دلی
indelicately ازروی بی نزاکتی
despondingly ازروی افسردگی
despondently ازروی افسردگی
lightly ازروی بی علاقگی
economically ازروی اقتصاد
by i ازروی ندانستگی
impatiently ازروی بی صبری
irritably ازروی تندمزاجی
indecently ازروی بی شرمی
inquisitively ازروی کنجکاوی
circumspectly ازروی احتیاط
flippantly ازروی سبکی
glozingly ازروی مداهنه
brotherly ازروی دوستی
glaringly ازروی خودنمائی
cold heartedly ازروی بی عاطفگی
courageously ازروی جرات
inconstantly ازروی بی ثباتی
incontinently ازروی بی عفتی
immorally از ازروی بد اخلاقی
dissolute ازروی هرزگی
excursively ازروی بی ترتیبی
disgustedly ازروی بیزاری
profligately ازروی هرزگی
powerlessly ازروی ضعف
huffily ازروی کج خلقی
huffily ازروی زودرنجی
facetiously ازروی شوخی
politicly ازروی مصلحت
constantly ازروی ثبات
doubliy ازروی تزویر
fatuously ازروی بیشعوری
egotistically ازروی خودبینی
frivolously ازروی نادانی
experientially ازروی تجربه
evadingly ازروی تجاهل
equivocally ازروی ایهام
inexorably ازروی سنگدلی
enterprisingly ازروی توکل
to get off برخاستن ازروی
submissively ازروی فروتنی
emulously ازروی هم چشمی
fractiously ازروی کج خلقی
purposelessly ازروی بی مقصودی
grammatically ازروی دستور
finically ازروی وسواس
dizzily ازروی گیجی
distastefully ازروی بی رغبتی
open mindldly ازروی بی تعصبی
surer ازروی یقین
disingenuously ازروی تزویر
obedienlv ازروی فرمانبرداری
dishonorable ازروی بی شرمی
mystically ازروی تصوف
muddily ازروی گیجی
sure ازروی یقین
discursively ازروی استدلال
flatulently ازروی لاف
flightily ازروی بوالهوسی
pettishly ازروی کج خلقی
distractedly ازروی گیجی
disobilgingly ازروی نامهربانی
dissolutely ازروی هرزگی
shabbily ازروی پستی
floutingly ازروی استهزاء
preponderantly ازروی فضیلت
floutingly ازروی اهانت
querulousy ازروی کج خلقی
perfidiously ازروی خیانت
flatulently ازروی نفخ
surest ازروی یقین
in the abstract ازروی تجرید
longest دراز
longer دراز
longed دراز
long- دراز
long دراز
linear دراز
longs دراز
oblong دراز
lengthwise دراز
longheaded دراز سر
dolichomorphic دراز تن
long headed سر دراز
verbose دراز
prolix دراز
oblongated دراز
to be prolonged دراز
to eke out دراز
longish دراز
oblongs دراز
macro دراز
toom دراز
lengthy دراز
to piece out دراز
disputatiously ازروی ستیزه جویی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com